- نام رمان
- رمان کوتاه سرنوشت پیچیده
- نام نویسنده
- صبا حقانی منش
- ژانر
-
- عاشقانه
- جنایی
خلاصه:
داستان درمورد دختری است مثل خودمان، دختری که داغ پدر دیده. پسری از جنس غرورکه زخم خورده و داغ برادر دیده. سرنوشت این دو را به هم نزدیک میکند.
عشق معنا پیدا می کند برای کسی که تا به حال عاشق نشده و عزیزش را به خاطر عشقی دروغین از دست داده. *اتنا*
.
قسمتی از رمان:
_مگه تا حالا شده نقشه های من جواب نده؟
_نه والا.
_خب پس صبر کن تا بهت بگم چیکار کن.
دو روز خیلی سریع گذشت.
تلفنم زنگ خورد. خبر رسید محموله ها دارن می رسن.
بعد از چند دقیقه جنسا رو اوردن. محموله رو تو انبار تخلیه کردیم و چند نفر از جمله کاوه رو گذاشتم برای نگهبانی و خودم و سهند به بهانه سرزدن به جنس ها رفتیم داخل انبار.
به سهند گفتم:
_صبر کن چند دقیقه که بیرون نریم خودش مشکوک میشه و میاد داخل.
وهمینطور هم شد.
بعد از چند دقیقه حس کردم یه نفر داخل انبار شد. با چشم به سهند اشاره کردم بره بیرون تا اگه نقشه نگرفت،برای اون دردسر درست نشه.