- نام رمان
- رمان یادبود آخرین مرقومه
- نام نویسنده
- 🎀вargozιdeн (ه.بینیاز)
- ژانر
-
- فانتزی
- معمایی
- سطح رمان
- معمولی
خلاصه رمان :
صندوقچه ی قدیمی مادربزرگ همیشه مشغله فکریاش بوده؛ صندوقچهای که هیچگاه اجازهی دیدن محتویات آن را نداشت!
اما این صندوقچه با مرگ ناگهانی مادربزرگش و شوکی که به خانوادهاش وارد میشود
حال به دست او افتاده و با دیدن محتویات آن، چیزی که هیچگاه تصورش را هم نمیکرد،
با تشویش و نگرانی راهی یزد میشود به امید اینکه بتواند حقایق را آشکار کند!
مقدمه:
با گیر کردن لبهی لباسش به شوفاژ، ایستاد و
با چشمان پر وحشتش خیرهی چشمان کاربنی او شد.
او خنجرش را که با الماسهای سرخ تزئین شده بود،
با حرکتی سریع از غلاف بیرون آورد که باعث ریختن موهای عـریـ*ـان قهوهایاش
بر روی شانهاش شد. زمزمهاش در اتاق پیچید:
-ساوین بانوی سوم گروه دیجور* ها، تو به دلیل کشتن یک انسان و بانو ماری،
مجازات تو به دستور سرورم هامون، مرگ هست.
و بعد خنجرش را بالا برد و در قلبش فرو کرد.