- نام رمان
- روح مردگی (جلد دوم منحوس)
- نام نویسنده
- Minu.M
- جلد
- جلد دوم
- ژانر
-
- معمایی
- وحشت
- نام ویراستار
- بدون ویراستاری
- سطح رمان
- معمولی
رمان روح مردگی(جلد دوم منحوس)
خلاصه:
او دو سالی است که حافظهاش را از دست داده و در اواخر این دو سال، درگیر مسائلی مربوط به موجودات ماوراء میشود؛ در تلاطم افکار و ترشحات کمرنگ ذهن سیل زدهاش،
از طرف خاطرات شخصی مورد آزار قرار میگیرد که دو سال قبل در سانحهی تصادف فوت کرده و مُهر مرگی برای پایان، پایین ورق نوزدهم حیاتش خورده. به موجب سختیِ تشخیص تَوهم از واقعیت،
با فردی غریبه و مرموز آشنایی پیدا میکند؛ پدر غریبهای که او را بجای یک نفر دیگر کُشته است.
.
قسمتی از متن رمان روح مردگی (جلد دوم منحوس) :
– الان خوبه.
عکس رو تنظیم کرد و پشت هم، چندتایی برداشت. بعد از گرفتن عکس، باید منتظر نقد طرف میموندیم، نقد چهره واقعی خودش که به بد عکس گرفتن ما نسبت داده میشد. اما این یکی فهمیمتر بنظرم اومد، وقتی کنارم ایستاده بود و خم سمت دوربین و خیره به تصویر خودش، بیحوصله پرسید:
– صورتم صافتر نمیشه؟
لکههاش رو از نظر گذروندم و گفتم:
– تا حدودی… .
بیمیل خداحافظی کرد و رفت. فری درحالی که با نگاه رفتنش سمت در ته سالن رو دنبال میکرد، با صندلی سمتم چرخید و گفت:
– تا میتونی بزن از نو بسازش.
چهرهی محتوی ابروهای باریک، چشمهای خیلی درشت قهوهای، بینی سربالای عملی و لبهای باریک، صورت کشیده و لاغر و چونه چالدار اون زن رو کمی نگاه کردم. باخنده گفتم:
– دیگه نمیشناسنش اینطور.
– بذار حالش گرفته شه، بلد نبود سرشو بگیره بالا.
مغنعهی مشکی و آرایش ماسیده روی صورتش، شاید تمام زیبایی چهرهش رو نمایان نمیکرد، که چندان هم مهم نبود. به نیم رخ فری نگاه کردم و گفتم:
– زیاد حوصله ندارم، باشه واسه فردا.
خیره به دوربین، ابروهاش رو بالا برد و گفت:
– تا فردا عصر باید
.