Formula For Happiness
In 1922, Albert Einstein was staying in a hotel in Tokyo. Without any money to tip a hotel deliveryman, he instead gave him a couple of notes on hotel stationery about happiness and success. While the man was probably unable to read the advice, he recognized their value...
مناسب کودکان، نوجوانان، مبتدیان
The lump of gol
Paul was a very rich man, but he never spent any of his money. He was scared that someone would steal it. He pretended to be poor and wore dirty old clothes. People laughed at him, but he didn’t care. He only cared about his money. One day, he...
سلام عرض میکنم خدمت نویسندگان پرشور و ذوق نگاه دانلود
ابن تاپیک صرفا جهت اشنایی با " داستانک " زدم
شاید با داستان کوتاه اشتباه بگیرین
و خب همنیجا بگم در اشتباه هستین !
این تاپیک اختصاصی نگاه دانلود هست پس خواهشم اینه کپی نکنین
تو پست های بعدی توضیح کامل میدم
امیدوارم مفید براتون قائل بشه...
اطلاعیه خیلی مهم
دوستان عزیز بخاطر سنگینی سایت و بهینه سازی
مجبوریم یه سری تغییرات در انجمن ایجاد کنیم. به همین
خاطر خواستم شما رو هم در جریان روند تغییرات بذارم.
پیام های پروفایل تا اول سال ۲۰۲۲ کامل حذف میشند
پیامهای خصوصی تا سه ماه اخیر حذف کامل میشه.
بخش ها کاهش پیدا میکنه البته بعد...
هر روز در طی زندگی مان چیزهایی را می خریم و استفاده می کنیم، چیزهایی که زندگی ما بدون آن ها قابل تصور نیست. این چیزهای ساده می توانند یک تلویزیون باشند یا یک ماشین خودپرداز و حتی یک کیک شکلاتی. همه چیز در زندگی ما داستان خاص خودشان را دارند که به نوبه خود جذاب و هیجان انگیز هستند. در ادامه این...
بسم اللّه الرحمن الرحیم
نام داستان کوتاه: نصف النهار مقصد
نام نویسنده: سارا.دال
ژانر: اجتماعی
خلاصه:
در مدار زندگی، قافیه ها باخته ایم...
نور افلاک بر فراز این کبود گنبد، چه رخشان می وزد، لیک ما، عاجزانی بی هدف غافل ز درکش مانده ایم...
چشم دل را بسته و فرصت ز جان خویش غارت کرده ایم...
ما...
بسم اللّه الرحمن الرحیم
رمان کوتاه: بیداد
نویسنده: سارا.دال کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: عاشقانه/اجتماعی
خلاصه:
میگویند دو جسم در ارتباط با یکدیگر به تعادل دمایی میرسند؛تعادلی که گاهی همراه با مغلوبیتهاست. به این معنا که دمای یکی غالب بر دیگری شود؛یکی ذوب شود، دیگری یخ ببندد،تبخیری رخ...
بسم الله الرحمن الرحیم
رب صل علی محمد و آل محمد
نام مجموعه داستان : در مدار معنا
نام نویسنده : بهنام رستاقی کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: تحلیلی _ اجتماعی _ تخیلی
خلاصه : این مجموعه از داستان هایی تشکیل شده که در بُعد معنا جریان دارد و با تلفیق رویا و حقیقت همچو قایقی سوار بر موج ها به سوی...
به نام خدا
داستان واقعی زنی که داستان فیلم تاریخ ساز Nomadland از آن الهام گرفته شده است
حسین علی پناهی
در مراسم گلدن گلوب ۲۰۲۱، همانطور که انتظار می رفت، فیلم Nomadland در بخش بهترین فیلم درام جایزه اصلی این فستیوال سینمایی و تلویزیونی معتبر را به خود اختصاص داد و کلویی ژائو به عنوان...
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود توی این شهر شلوغ یه خونهی خیلی بزرگی بود که چندتا اتاق داشت، توی یکی از این اتاقها پر از اسباب بازی بود، روبروی کمد اسباب بازیها یه تخت خواب چوبی بود که زیر این تخت خواب یک جفت کفش صورتی ناراحت و غمگین نشسته بود، خانم کفشه هرروز گریه میکرد و با خودش میگفت: “دیگه...
در آبگیر کوچکی ، سه ماهی زندگی می کردند . ماهی سبز ، زرنگ و باهوش بود ، ماهی نارنجی ، هوش کمتری داشت و ماهی قرمز ، کودن و کم عقل بود. یک روز دو ماهیگیر از کنار آبگیر عبور کردند و قرار گذاشتند که تور خود را بیاورند تا ماهیها را بگیرند.
سه ماهی حرف های ماهیگیران را شنیدند. ماهی سبز ، که زرنگ و...
آن شب برف سنگینی باریده بود . همه جا سرد بود موچی ( مورچه کوچولو ) و فیلو ( فیل کوچولو ) در خانه خوابیده بودند . بخاری کوچک آنها روشن بود اما نمی توانست همه خانه را گرم کند .
موچی گفت : " باید یک فکری بکنیم که خانه را گرم کنیم.
و بعد گفت : " یک فکر حسابی دارم . ما می توانیم تمام شعله های اجاق...
حکایت مرد و خرش
در زمان های قدیم فقیری زندگی می کرد که خر لاغری داشت.
مرد تنگدست هر روز کوزه های پر از آب را بار خرش می کرد و برای فروش به شهر می برد. از آنجایی که حیوان بیچاره همیشه گرسنگی می کشید و بارهای سنگینی حمل می کرد، جثه ی لاغر و ضعیفی داشت. روزی از روزها میر آخور (مسئول اسب های دربار...
داستان کوتاه پند آموز
مرد بیسوادی قرآن میخواند ولی معنی قرآن را نمیفهمید. روزی پسرش از او پرسید: چه فایده ای دارد قرآن میخوانی، بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟
پدر گفت: پسرم!
سبدی بگیر و از آب دریا پرکن و برایم بیاور.
پسر گفت: غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند.
پدر گفت: امتحان کن پسرم
پسر...
سلام
فکر کنم باید سلام کنم نه؟
از سلام کردن خوشم نمیاد:/
انی وی
بریم سر اصل مطلب
تا حالا شده تو چیدن پلات (طرح داستان، اتفاقاتی که پشت سر هم قراره تو رمان بیفتن) بدجور گیر کنی و هیچ نظری نداشته باشی بعد باید چه اتفاقی بیفته؟
یا طرح داستانت یه سری تناقضها و ناهماهنگیها داشته باشه؟
یه بخش با بخش...
"به نام خداوند بخشنده و مهربان "
داستان کوتاه دختر بدشانس
نویسنده : ( نارسیس یوسفی )کاربر انجمن نگاه دانلود
سبک و ژانر : رئالیسم ، روانشناسی ،اجتماعی
خلاصه : همه او را نادیده میگرفتند، گویی آن دخترک نامرئی بود...
او همیشه خوش را دختری بدشانس خطاب میکرد،
ولی پس از مدت ها دریافت که این...
پادشاهي در يک شب سرد زمستان از قصر خارج شد هنگام بازگشت سرباز پيري را ديد که با لباسي اندک در سرما نگهباني مي داد از او پرسيد :آيا سردت نيست؟نگهبان پير گفت : چرا اي پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت : من الان داخل قصر مي روم و مي گويم يکي از لباس هاي گرم مرا را برايت...
مردی شبی را در خانه ای روستایی می گذراند...
پنجره های اتاق باز نمی شد, نیمه شب احساس خفگی کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت اما نمی توانست آن را باز کند.
با مشت به شیشه پنجره کوبید، هجوم هوای تازه را احساس کرد و سراسر شب را راحت خوابید.
صبح روز بعد فهمید که شیشه کمد کتابخانه را شکسته است و تمام...