کتاب اول "سیاه قلب" :
از مرد غريبه جز سايه اش چيزي ديده نمي شود، ولي مگي مي تواند از پشت پنجره هاله اي از چهره ي مرد را ببيند. اين غريبه کيست که گَردانگشت صدايش مي زنند؟ کاپريکورن و جادوزبان چه نقشه اي دارند؟ مگي که عاشق کتاب و کتابخواني است، جواب اين پرسش ها را در يک کتاب پيدا مي کند؛ اما خب...