آسمونِ بختِ من سیاه و تاریکه شباش
دیگه آواره و بیچاره شدن رهگذراش
کودکی گوشهی آسمون من گریهکنون
میچکه آروم آروم غصه و غم از تو چشاش
هر چی که داد میزنه فایده نداره بخدا
میخونه از شب خاکستری و بیکسیهاش
همدمش رفت و حالا هی بی قراری میکنه
کاش بیاد و بشه باز مرهم این خستگی هاش
تا کجا آدما...
پرت و پلاهای دختر خیال پرداز بلوچ
دلنوشته هایی از جنس احساس
تراوشات ذهنی با چاشنی رویا
ممنون از اینکه تایپیک من و برای مطالعه انتخاب کردید
ژانر مطالب: عاشقانه، 💜