کتاب #ده_بچه_زنگی یا #و_سپس_هیچ_کس_باقی_نماند اثر #آگاتا_کریستی
متن در فصل دوم کتاب
ورا جلوی بخاری ایستاد و شعر را خواند. شعری که برای بچه ها میخواندند و او از کودکی آن را به خاطر داشت.
ده بچه زنگی بیرون رفتند شام بخورند،
یکی خود را خفه کرد و سپس نه تا باقی ماندند.
نه بچه زنگی تا دیر وقت...