- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
سلسلۀ بیست و یکم نیزهما نند زمام داران بعدی، از ناحیۀ دلتای نیل برخاسته و زمام دارشد. گفتنی است که دلتای آخرین مرکز قدرت مصر محسوب می شده است. به زودی حبشی ها به جنوب مصر حمله ور شده و روحانیان را به کنار زده و خود به جای آنها نشستند. به این ترتیب مبارزه مبدل به جنگ تمام عیارمیان زمام داران شمال وپادشاهان جنوب که جانشین کاهنان شده و حبشی بودند، ادامه یافت. در اصل مصر نیاز به یک وحدت کامل و جامع داشت ، تا از فرو پاشیدن شیرازۀ امور در آن سرزمین جلو گیری شود، هر یک از این حاکمان چه زمام داران مصری در شمال و چه زمام داران حبشی بیگانه در جنوب برآن بود که وحدت مصر را تحت لوای خود عملی سازد. اقدام هماهنگ در این زمینه جهت تحقق یافتن این عدف توسط مورخان ونویسندگان آن روزگار مصر گزارش شده است، به همین دلیل هیچ کدام پیشرفتی در پیشبرد کار خود نداشتند.
این اختلافات و نبردها از بنیادهای اقتصادی رو به تزلزل مصر پدیده ای به نام انحطاط اجتماعی ، فرهنگی و سیـاس*ـی به وجود آورد و به همین دلیل خطرهای تازه و پیش بینی نشده ولی قابل تصور که مورخان آنها را شدید، نگران کننده و بنیان کن معرفی کرده اند،پیش روی مصریان قرار گرفت. آشوریان که از دیرباز کینه های عمیقی از مصریان را در دل داشتند، از این فرصت استفاده کرده و بر آن شدند تا از مصریان انتقام بگیریند. آنها ابتدا ناحیۀ دلتا را به تصرف خود درآورده و در سه مرحلۀ نبرد سنگین و سهمگین سرتاسر مصر را مسخر کردند. مهم اینکه این مهاجمان جنگجو و در آن مقطع زمانی بسیار نیرومندتر از مصریان، تب را نیز فتح نموده و به غارت وویران کردن شهرها و روستاها پرداختند.
سقوط امپراطوری آشور، مصر را موقتاً از خطر زوال نجات داد و در دورۀ زمام داران سلسلۀ بیست و ششم که فرعانۀ آن همگی از ناحیۀ سائیس[۱] برخاسته بودند، آرامش و پیشرفت نسبی ولی نه چندان بادوام و دیرپا نصیب مصریان شد. نخائو(نخو)[۲] دوم، برای نخستین بار اقدام به حفر ترعه ای بین دریای سرخ و دریای مدیترانه کرد. وی این عمل را جهت تردد آسانتر و طی مسافت دریایی کوتاه تر جهت رفت و آمد کشتی های باربری- تجاری، انجام داد. ناگفته نماند که داریوش یکم(بزرگ ۵۲۲ تا۴۸۶ پیش از میلاد مسیح) این کار را به اتمام رسانید و در کتیبۀ خود انجام گرفتن این کار را در فهرست اقدامات و اصلاحات متعدد و سودمند خود آورده است. نخائو(نخو) جهت کاستن از تشنجات بین المللی و خنثی کردن اهداف توسعه طلبانه و ماجراجویانۀ برخی از دشمنان مصر، برآن شد تا مصر را از انزوای سیـاس*ـی که در آن قرار داشت، بیرون آورد و از شدت خطرات برون مرزی بکاهد. این فرعون در شمار زمام داران مردم دوست و وطن پرست مصر آمده است. این فرعون ابتدا با یونانیان و فنقی ها مناسبات دوستانه برقرار کرد تا از خطرات احتمالی آنها که می توانست متوجه مصر بشود جلوگیری کند. در این زمان فرصتی برای این فرعون پیش آمد تا از مردم سوریه بیرحمانه انتقام بگیرد. تحلیل گران وی را فرعونی متفرعن و انتقام جو معرف کرده اند.
همین اندک آرامش و پیشرفت در مصر نخائو را فریفت و با تکیه بر غرور و توانایی کاذب خود و سپاه مصر برآن شد که در خاک سوریه پیشروی کند، ولی او در این کارموفق نشد و برایش پیشرفتی نداشت. هنر مصریان حتی در این دورۀ به تشنج کشانده شده، کماکن در حال تحول و شکوفایی بود، ولی سرانجام این میراث ارزشمند نیز قربانی همین رویدادها وخودکامگی ها شد. بدیهی است باز هم جندین اثر زیبا و پرارزش در عرصه های حجاری، نقاشی، ادبیات و سفالگری به این مقطع از تاریخ مصر منتسب است. مصریان کماکان بر احساسات ملی و عرق وطن پرستی خود استوار بودند. آنچه بیش از هر چیز نگرانی مصریان را تشدید می کرد، نفوذ رو به افزایش بیگانگان گزارش شده است. علت بروز وگسترش نفوذ، در ارکان سیـاس*ـی، اجتماعی و اقتصادی جامعۀ مصر، ورود انبوده و پی درپی بازرگانان یونانی به مصر و از جمله به شهر ناوکراتیس[۳] و استقرار یافتن آنان در این شهر بود. افزون ب این سیل مهاجرت مردمان از آفریقا و بین النهرین، آسیای صغیر و… که جویای کار و به دنبال رفاه و زندگی بهتر بودند، جامعۀ مصر را دچار مشکلات ونگرانی های کرده بود. این مهاجمان دائماً رو به افزایش بیشتر به صورت مزدوران در سپاه مصریان نیز به خدمت گرفته شده اند. این عمل موجب شد که ترکیب نظامیان مصر و تعادل دفاعی آن به کلی برهم خورد و زمینه برای فتح مصر به وسیلۀ قدرت های نیرومند فراهم شود.
درسال ۵۲۵ پیش از میلاد مسیح، زمانی که پسامتیک سوم[۴] در مصر زمام دار بود، پارس ها به مصر حمله ور شدند و پس از فتحی که در تنگۀ پلوزیوم[۵] نصیب سپاه کمبودجیۀ دوم (۵۲۹ تا ۵۲۲ پیش از میلاد مسیح) پسر و جانشین کوروش دوم بنیانگذار سلسۀ هخامنشیان شد، سرتاسر مصر را در اختیار خود گرفته و آن را ضمیمۀ امپراطوری خود نمودند. ناگفته نماند که مصر به عنوان ایالتی از قلمرو پارسیان درآمد و بی درنگ پس از تسخیر آن، کمبودجیه فاتح پارسی سرزمین نیل آریاندس[۶] را به عنوان والی در آنجا منصوب کرد.
این اختلافات و نبردها از بنیادهای اقتصادی رو به تزلزل مصر پدیده ای به نام انحطاط اجتماعی ، فرهنگی و سیـاس*ـی به وجود آورد و به همین دلیل خطرهای تازه و پیش بینی نشده ولی قابل تصور که مورخان آنها را شدید، نگران کننده و بنیان کن معرفی کرده اند،پیش روی مصریان قرار گرفت. آشوریان که از دیرباز کینه های عمیقی از مصریان را در دل داشتند، از این فرصت استفاده کرده و بر آن شدند تا از مصریان انتقام بگیریند. آنها ابتدا ناحیۀ دلتا را به تصرف خود درآورده و در سه مرحلۀ نبرد سنگین و سهمگین سرتاسر مصر را مسخر کردند. مهم اینکه این مهاجمان جنگجو و در آن مقطع زمانی بسیار نیرومندتر از مصریان، تب را نیز فتح نموده و به غارت وویران کردن شهرها و روستاها پرداختند.
سقوط امپراطوری آشور، مصر را موقتاً از خطر زوال نجات داد و در دورۀ زمام داران سلسلۀ بیست و ششم که فرعانۀ آن همگی از ناحیۀ سائیس[۱] برخاسته بودند، آرامش و پیشرفت نسبی ولی نه چندان بادوام و دیرپا نصیب مصریان شد. نخائو(نخو)[۲] دوم، برای نخستین بار اقدام به حفر ترعه ای بین دریای سرخ و دریای مدیترانه کرد. وی این عمل را جهت تردد آسانتر و طی مسافت دریایی کوتاه تر جهت رفت و آمد کشتی های باربری- تجاری، انجام داد. ناگفته نماند که داریوش یکم(بزرگ ۵۲۲ تا۴۸۶ پیش از میلاد مسیح) این کار را به اتمام رسانید و در کتیبۀ خود انجام گرفتن این کار را در فهرست اقدامات و اصلاحات متعدد و سودمند خود آورده است. نخائو(نخو) جهت کاستن از تشنجات بین المللی و خنثی کردن اهداف توسعه طلبانه و ماجراجویانۀ برخی از دشمنان مصر، برآن شد تا مصر را از انزوای سیـاس*ـی که در آن قرار داشت، بیرون آورد و از شدت خطرات برون مرزی بکاهد. این فرعون در شمار زمام داران مردم دوست و وطن پرست مصر آمده است. این فرعون ابتدا با یونانیان و فنقی ها مناسبات دوستانه برقرار کرد تا از خطرات احتمالی آنها که می توانست متوجه مصر بشود جلوگیری کند. در این زمان فرصتی برای این فرعون پیش آمد تا از مردم سوریه بیرحمانه انتقام بگیرد. تحلیل گران وی را فرعونی متفرعن و انتقام جو معرف کرده اند.
همین اندک آرامش و پیشرفت در مصر نخائو را فریفت و با تکیه بر غرور و توانایی کاذب خود و سپاه مصر برآن شد که در خاک سوریه پیشروی کند، ولی او در این کارموفق نشد و برایش پیشرفتی نداشت. هنر مصریان حتی در این دورۀ به تشنج کشانده شده، کماکن در حال تحول و شکوفایی بود، ولی سرانجام این میراث ارزشمند نیز قربانی همین رویدادها وخودکامگی ها شد. بدیهی است باز هم جندین اثر زیبا و پرارزش در عرصه های حجاری، نقاشی، ادبیات و سفالگری به این مقطع از تاریخ مصر منتسب است. مصریان کماکان بر احساسات ملی و عرق وطن پرستی خود استوار بودند. آنچه بیش از هر چیز نگرانی مصریان را تشدید می کرد، نفوذ رو به افزایش بیگانگان گزارش شده است. علت بروز وگسترش نفوذ، در ارکان سیـاس*ـی، اجتماعی و اقتصادی جامعۀ مصر، ورود انبوده و پی درپی بازرگانان یونانی به مصر و از جمله به شهر ناوکراتیس[۳] و استقرار یافتن آنان در این شهر بود. افزون ب این سیل مهاجرت مردمان از آفریقا و بین النهرین، آسیای صغیر و… که جویای کار و به دنبال رفاه و زندگی بهتر بودند، جامعۀ مصر را دچار مشکلات ونگرانی های کرده بود. این مهاجمان دائماً رو به افزایش بیشتر به صورت مزدوران در سپاه مصریان نیز به خدمت گرفته شده اند. این عمل موجب شد که ترکیب نظامیان مصر و تعادل دفاعی آن به کلی برهم خورد و زمینه برای فتح مصر به وسیلۀ قدرت های نیرومند فراهم شود.
درسال ۵۲۵ پیش از میلاد مسیح، زمانی که پسامتیک سوم[۴] در مصر زمام دار بود، پارس ها به مصر حمله ور شدند و پس از فتحی که در تنگۀ پلوزیوم[۵] نصیب سپاه کمبودجیۀ دوم (۵۲۹ تا ۵۲۲ پیش از میلاد مسیح) پسر و جانشین کوروش دوم بنیانگذار سلسۀ هخامنشیان شد، سرتاسر مصر را در اختیار خود گرفته و آن را ضمیمۀ امپراطوری خود نمودند. ناگفته نماند که مصر به عنوان ایالتی از قلمرو پارسیان درآمد و بی درنگ پس از تسخیر آن، کمبودجیه فاتح پارسی سرزمین نیل آریاندس[۶] را به عنوان والی در آنجا منصوب کرد.