بیوگرافی نویسندگان آندره ژید

  • شروع کننده موضوع Mehrvash
  • بازدیدها 338
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Mehrvash

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/05/07
ارسالی ها
71
امتیاز واکنش
359
امتیاز
238
11-659.jpg

آندره ژید، (۱۹۵۱-۱۸۶۹) نویسنده نامدار فرانسه.
----------------------------------------------------------------

کارهایی هست که دیگران هم می توانند انجام دهند،
آن را انجام نده.
حرفهایی هست که دیگران هم می توانند بزنند،
آن را بیان نکن.
و چیزهایی هست که دیگران هم می توانند بنویسند،
آن را ننویس!
کاری را بکن که فقط تو می توانی انجامش بدهی.
---------------------------------------------------------------

گهگاه به جست و جوی پاره ای از یادبودهای گذشته بر می خیزم تا شاید سرانجام سرگذشتی برای خویش بپردازم، اما خود را در آن میان بازنمی‌شناسم و زندگی ام از چهارچوب آن فراتر می رود. آنگاه چنین می پندارم که در لحظه ای همواره نوپا زندگی می کنم. آنچه "در خود فرو رفتن" نام دارد، برای من اجباری تحمل ناپذیراست؛ دیگر مفهوم واژه ی تنهایی را در نمی یابم. با خویشتن خویش تنها بودن، یعنی دیگر کسی نبودن؛ و من پر از دیگرانم...
زیباترین خاطرات به چشمم جز خرده ریزی به جا مانده از خوشبختی نیست. کوچکترین قطره آب، حتی اگر دانه اشکی باشد، همین که دستم را تر کند، در نظرم به واقعیتی گرانبها بدل می گردد...
آه ناتانائیل! شادی ِ خود را آنگاه که جانت به رویش لبخند می زند، سیراب گردان و هـ*ـوس عاشقانه ات را آنگاه که لبانت هنوز برای بوسیدن زیباست، و فشار آغـ*ـوش شادمانه ات...
-----------------------------------------------------------------

اتانائیل با تو از انتظار سخن خواهم گفت.
من دشت را به هنگام تابستان دیده ام که انتظار می کشید،
انتظار اندکی باران...
ناتانائیل،ای کاش هیچ انتظاری در وجودت
حتی رنگ هـ*ـوس هم به خود نگیرد.
بلکه تنها آمادگی برای پذیرش باشد.
منتظر هر آنچه به سویت می آید باش
و جز آنچه به سویت می آید را آرزو مکن.
جز آنچه داری آرزو مکن.
بدان که در لحظه لحظه می توانی خدا را به تمامی در درون خود داشته باشی.
کاش آرزویت از سر عشق باشد و تصاحب عاشقانه.
زیرا آرزوی ناکارآمد به چه کار می آید؟
عجبا! ناتانائیل، تو خدا را در تملک داری و خود از آن بی خبر بوده‌ای!
تملک خدا یعنی دیدن او ، اما کسی به او نمی نگرد...
ندیده‌ای، چون او را در پیش خود به گونه‌ای دیگر مجسم می کردی!
ناتانائیل تنها خداست که نمی توان در انتظارش بود.
در انتظار خدا بودن، ناتانائیل، یعنی در نیافتن اینکه او را هم اکنون در وجود خود داری.
تمایزی میان خدا و خوشبختی قائل مشو
و همه خوشبختی خود را در همین دم قرار ده...
در کوتاه ترین لحظه های زندگی،
توانسته ام هر آنچه را دارم در وجود خود حس کنم.
من همواره تمام دارایی های زندگی ام را در اختیار داشته ام.
به شامگاه چنان بنگر که گویی روز بایستی در آن بمیرد.
و به بامداد زیبا چنان بنگر که گویی همه چیز از نو زاده می شود.
نگرش تو باید در هر لحظه نو شود.
خردمند کسی است که از هر چیزی به شگفت در آید..!
سر چشمه ی تمام دردسرهای تو، ای ناتانائیل، گوناگونی چیزهایی است که داری.
حتی نمی دانی از میان آن ها کدام را بیشتر دوست داری
و این را در نمی یابی که یگانه دارایی آدمی زندگی است...
مرگ چیزی نیست جز رخصتی برای زندگی های دیگر.
برای اینکه همه چیز پیوسته نو شود...
ناتانائیل، باید همه ی کتابها را در درون خود بسوزانی.
---------------------------------------------------------------

دلبستگی نه ناتانائیل، عشق.
بایددست به عمل زد. بی داوری درباره خوب و بد آن. باید دوست داشت و از خیر وشر آن دغدغه ای به خود راه نداد.ناتانائیل ... من به تو شور و شوق خواهم آموخت.
ناتانائیل،دوست دارم به تو مسرتی ببخشم که تاکنون کسی دیگر به تو نبخشیده باشد. درحالی که خود مالک این مسرتم، نمی دانم آن را چگونه به تو بدهم. دلم می خواهدبا صمیمیتی خطابت کنم که تاکنون کس دیگری نکرده باشد. دلم می خواهد شبهنگام، آن زمان که کتابهای بسیاری را پیاپی باز می کنی و می بندی و در هر یکاز آنها چیزی بیش از آنچه تاکنون بر تو آشکار کرده است می جویی، در لحظه ایاز راه برسم که هنوز در انتظاری. در لحظه ای که شور و شوقت اندک اندک ازاینکه تکیه گاهی ندارد به اندوه تبدیل می شود.
من تنها برای تو می نویسم... تنها به خاطر این لحظه هاست که برایت می نویسمو زندگی ما در برابرمان، همچون جامی پر از آب سرد و گواراست. جامی مرطوب که بیماری تبدار آن را به دست می گیرد.
--------------------------------------------------------------
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
146
پاسخ ها
0
بازدیدها
186
پاسخ ها
0
بازدیدها
112
پاسخ ها
0
بازدیدها
148
بالا