آیا اروپائیان و هندیان آریایی هستند؟

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 143
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
آیا اروپائیان و هندیان آریایی هستند؟
در این جستار، با یاری گیری از پژوهشها و نوشته های پژوهشگران نامی و شناخته شده در این زمینه، واشکافی کرده ایم که آریاها چه کسانی بودند و هستند - و چگونه هندیان و اروپاپیان در سده ۱۹ میلادی با تحریف تاریخ و دروغسازی خود را آریایی معرفی کردند!

آریائیان و سرزمین آریایی:
آریاها، برخلاف باور اکثریت که آنانرا نژاد میپندارند و ناشی از تبلیغات اروپائیان سده هیجده و نوزدهم میلادی بوده است (در سطور پائین تر بدان خواهم پرداخت)، نام یکی از اقوام سکایی یا قومی خویشاوند سکاها و از شاخه نژادی یا تیره ایرانی-خاوری بوده اند.[2] اشوزرتشت پیامبر بزرگ ایرانزمین (در ۱۷۰۰ پیش از میلاد[3]) نیز از میان این قوم برخاسته بوده است.
اشوزرتشت نام سرزمینی که قومش در آن سکنی داشته است را "ائیرین وئجه" (سرزمین آریاها) خوانده و مکان دقیق "ائیرین وئجه" یا دیرتر "ایرانویچ" هنوز ناروشن و مورد بحث و گفتگو خاورشناسان است - ولی قدر مسلم در جایی در شمال خاوری فلات ایران قرار داشته است. در وندیداد از این سرزمین بعنوان نخستین کشور [سرزمین]، از شانزده کشوری (سرزمین) که اهورامزدا می آفریند نام بـرده شده است.[4] نیاز به یادآوریست با آنکه کتاب وندیداد (ویدیودات) بنادرستی امروزه جزو متون زرتشتی بشمار میرود، ولی زبانشناسان بر این باورند که دیرینگی آن بسیار کهنتر از زمان اشوزرتشت بوده و یک متن غیرزرتشتی است. وندیداد در توصیف "ائیرین" مینویسد، سرزمینی سردسیر، که ده ماه زمستان و دو ماه تابستان بوده است، و بدینروی برخی ایرانشناسان همچون مارکوارت آنرا خوارزم در جنوب دریای آرال دانسته اند و شمارش باورمندان به این تئوری روبفزونی بوده و بگمان زیاد درست می باشد![5]ایرانیان در زمان اشکانیان نیز به خوارزم "اَریانَ ویوژَه" میگفته اند و آنرا سرزمین مقدس که خاستاگه اشوزرتشت بوده میخواندند!
یکهزار و دویست سال پس از اشوزرتشت، هخامنشیان نیز بزبان خود که امروز آنرا "پارسی باستان" میشناسیم، "آریایی" میگفتند[6] و داریوش بزرگ و فرزندش خشایارشا، هر دو ملیت و نژاد خویشتن را "آریایی" و "آریایی نژاد" ثبت کرده اند؛ از جمله در سنگنبشته های تخت جمشید، نقش رستم و شوش: "من پارسی، پسر یک پارسی، یک آریایی، از نژاد آریایی هستم".[7]
امروز همه ایرانشناسان و زبانشناسان زبانهای باستانی ایران، از جمله گراردو نیولی، سرهرولد بیلی، رودریگس اشمیت و دنیل مکنزی بر این باورند، که واژه "ایران" امروزی همان واژه "ائیرین" یا "آریا"ی اوستایی است،[8, 9] که بخاطر زرتشتی شدن ایرانیان تیره-غربی (پارسها و مادها) و احترام و پاسداشت "ائیرین وئجه" (اَریانَ ویوژَه -> ایراویچ -> ایرانشهر) که جنبه تقدس داشته و همواره در یادکرد ها و بازگفت داستانهای پیشینیان از آن یاد میشده است، بدینروی پس از ورود به فلات مرکزی نام سرزمین خود را "ائیرین" یا "ایران" نهاده اند[10] و زمانیکه داریوش بزرگ و خشایارشا در سنگنبشته های خود را آریایی میخوانند، در حقیقت خود را "ایرانی" و "ایرانی نژاد" میخوانند![11, 12]
.
==واژه آریایی در بین هندیان ==
کهنترین اشاره به واژه آریا و آریایی در فرهنگ هندی، در متون بودایی و به زبان سانسکریت است. گمان میرود که بودا، میان سده های ۶ تا ۴ پیش از میلاد و همزمان با هخامنشیان میزیسته است - بگفته ای دیگر هندیان بین ۱۱۰۰ تا ۱۴۰۰ سال پس از ایرانیان با واژه آریای آشنا میشوند! همچنین کاربرد واژه "آریا" در دین بودایی که واژه ایست مجازی و اشاره به چهار طبقه راستی یا "کتواری آریاستیانی"[13] (catvāri āryasatyāni) است، با کاربرد آن در میان ایرانیان که نام قوم، سرزمین، و دیرتر (همزمان با بودائیها) نام زبان و نژاد بوده کاملا تفاوت دارد! پروفسور مالمان، بودایی شناس نمای فرانسوی بر این باورست که بودا، نه تنها تحت تاثیر اندیشه های هندوئیسم، بلکه تاثیرات دین زرتشتی در اندیشه های او دیده میشود،[14]، از جمله "سوشیانت" (منجی/رهاننده در روز رستاخیز)[15] - و بدینروی هم ممکن است، آشنایی بودا با واژه "آریا" از طریق دین زرتشتی بوده باشد.
با آنکه بکاربری واژه آریا در میان هندیان، سده ها پس از ایرانیان رواج پیدا کرده نوده، ولی امروزه از سوی غربیان، بعنوان یک اصطلاح زبانشناسی و دربرگیرنده 'تنها' زبانهای امروزی هندی و نیز زبانهای باستانی "هندوایرانی" است، و بهیچروی به ایرانیان و قوم آریایی هیچ اشاره ای نمیشود![16]
.
== آریا در اروپای غربی و تبدیل ساختن "قوم آریایی ایرانی" به "نژاد آریایی هندی و سپس اروپایی" ==
امروزه اکثر زبانهای زنده اروپایی، جزوزبانهای هندواروپایی بشمار میرود، ولی گویش یا زبان ملت یا شخصی دلالت بر نژاد یا اصلیت او نیست! برای نمونه، مردمان هزاره در خاور افغانستان امروزی، با آنکه زبانشان پارسی است، ولی از دید نژادی، مغول بشمار میروند - یا آذربایجانیان (جنوب رود ارس) با آنکه زبانشان ترکی است، ولی نژادشان ایرانی میباشد. بدین گونه هم اگر اروپائیان به یکی از زبانهای هندواروپایی سخن میگویند، دلیلی بر آن نمیشود که از دید نژادی، با ما ایرانیان همنژاد باشند؛ بویژه که پیش از برتری زبانهای هندواروپایی در اروپای غربی، مردمان بومی اروپایی زیست میکرده و برای خود زبان داشته اند، از جمله زبان باسک ها.
بهر روی، بیگمان نخستین کسی که در اروپا، (آنهم بدون بداندیشی) نام "آریا" و "آریایی" را بر زبان اروپائیان تازه بدوران رسیده که پس از انقلاب صنعتی بسیار ثروتمند ولی بدون هویت تاریخی بودند، جاری ساخت، "فریدریش ماکس مولر" (۱۹۰۰-۱۸۲۳ میلادی)، فیلسوف، تاریخدان، خاورشناس، هندشناس و سانسکریت دان انگلیسی آلمانی-تبار بود.[17]
مولر در زمان پژوهش بر روی متون بودایی که به سانسکریت نوشته شده بودند، به واژه "آریا" برخورده و از این نام در زمان فهرست بندی ادیان و زبانهای باستانی اقوام "هندوایرانی" (هندو، بودایی و زرتشتی)، مقابل "ادیان و زبانهای سامی" (کلیمی، مسیحیت و اسلام) بکار میبرد. بگفته ای دیگر، واژه "آریایی" را بعنوان یک اصطلاح، که تنها "زبانها و دینهای هندوایرانی" را در برگیرد بکار میبرد، بدون آنکه این واژه را نژادی بسازد! مولر در کتاب پنجاه جلدی بود بنام "کتاب مقدس شرق" به این نتیجه رسیده بود که نخستین دینهای جهان "هندو و زرتشتی" بوده که ادیان سامی، بویژه کلیمی، متاخر از آن دو دین، و با آمیختن افسانه های سومری و بابلی ساخته شده است. او ادیان ابراهیمی را دروغین و ساختگی میخواند. مولر در سالهای پایانی عمر خویش از سواستفاده از نام "آریایی" برای اهداف نژادپرستی در اروپا در زجر و بارها ناراحتی خود را ابراز داشته بوده است![17]
ولی کسی که واژه زبانشناسی "آریا"ی "هندوایرانی" مولر را مبدل به نام یک نژاد موهوم و دروغین میسازد، "ژوزف آرتور دِ گوبینو"، اشراف زاده فرانسوی، همزمان او بوده است. گوبینو که تحت تاثیر پژوهشهای نژادشناسی 'یوهان فریدریش بلومن باخ' و 'فرانسوا زاویه بیشا" قرار گرفته بود، در مقاله ای بنام "جستاری در باره نابرابری نژادهای انسانی" (Essai sur l'inégalité des races humaines) مدعی شد، "تمدن و فرهنگ، زاده نژاد هستند"، و در جهان سه نژاد وجود دارد: سفید، زرد و سیاه - و نژاد آریایی یا سفیدپوستان شامل، ژرمن ها، کِلت ها (مردمان بومی بریتانیا)، هلن ها (یونانیان)، هندی ها، ایرانیان و اسلاوها می باشد![18] او نیز مدعی شد، نژاد آریایی یا سفیدپوستان، که از هند آمده بودند، مسئول بنیانگذاری همه تمدن و فرهنگهای جهان و مخترع، خط، زبان، چرخ و غیره بودند،[19] و حتی تمدنهای غیر آریایی زرد پوست همچون مصریها، چینی ها، آزتک ها و رومیان توسط سفیدپوستان آریایی بنا گذاشته شده بودند!
دو گوبینو پس از سفر دوم خود به ایران بعنوان وزیر مختار سفارت فرانسه در تهران، در تئوری خود تغییرات اساسی داد. او پس از پالایش فهرست ملل آریایی، مدعی شد، تنها "ژرمنها" (آلمانیها، انگلیسیها، سوئدیها، نروژِیها، دانمارکیها، اتریشی ها، سوئیسیها و هلندیها)، بازماندگان راستین نژاد آریایی در جهان هستند و بقیه ملل جهان سامی یا آمیزشی با سامی ها میباشند، از جمله ایرانیان و یونانیان که سامی نژاد، ولی تمدن آنان توسط ژرمن های سفید پوست بنا گذاشته شده بوده است![20]
گوبینو با آنکه از ایران و تمدن ها و فرهنگ ایران، به نیکی نام میبرد، برعکس از ایرانیان به بدی یاد کرده و ایرانیان دوره ناصری را خوار، دروغگو، نیرنگباز، متظاهر و دورو معرفی میکند - و گنهکار سقوط و نابودی تمدن آریایی در ایران را اختلالهای نژآدی و آمیـ*ـزش با نژآدهای پست میدانست و تنها راه آینده را پاکسازی نژادی در ایران میخواند! شگفت انگیز نیست که دو برجسته ترین فرهنگستان های فرانسه "فرهنگستان علوم اخلاقی و سیـاس*ـی فرانسه" و "فرهنگستان فرانسه" او را شایسته عضویت فرهنگی ندانسته بودند، که گوبینو در پاسخ به آنان و بعنوان قدردانی از خود، در سال ۱۸۵۳ میلادی، به خویشتن لقب "کُنت" اعطا نمود![21]
پس از گوبینو، شاگرد او 'استوارت چمبرلین' که یک آلمانی انگلیسی-تبار بزرگ شده فرانسه و داماد ریچار واگنر (آهنگساز حماسی نامی آلمان) با آنکه با برخی از تئورهای گوبینو مخالف بود، ولی کار او را ادامه و چکیده اندیشه های نژادی گوبینو را بگونه ای منبسط و پالایش داده فراتر برد، و در قالبی نو و ساده در کتابی بنام "بنیادهای سده نوزدهم" (Die Grundlagen des neunzehnten Jahrhunderts) در دو جلد در سال ۱۸۹۹ عنوان ساخت. این کتاب که تا سال ۱۹۳۸ بیست و هفت بار بزیر چاپ رفت و بیش از یک میلیون رونوشت از آن بفروش رسید، پایه و اساس اندیشه های "پان-ژرمن" و نهضت ناسیونالسیم اروپایی و نیز یهودستیزی را در اروپا، بویژه در آلمان شد.[22] این کتاب بدستور قیصر ویلهم دوم، در ارتش و مدارس آلمان تدریس و همه کتابخانه ها موظف به داشتن رونوشتی از آن بودند.[23]
چمبرلین در کتاب خود مردمان جهان را بدو نژاد سامی و آریایی بخش می کند! بر اساس این بخشبندنی نژادی، مردمان اروپای شمالی یا ژرمن ها (بجز فنلاندی ها) "آریایی نژاد" و نژاد برتر جهانند - و بقیه مردم جهان، از جمله ایرانیان، یونانیان و رومیان از نژاد "سامی" و نژاد دون مایه می باشند.[24] چمبرلین، با خیال پردازی و تاریخسازی از ژرمن ها که تا چند سده پیش از او مردمانی وحشی و غیر شهرنشین بودند، پیشگام و مشعلدار تمدن بشریت ساخت و مدعی گشت که بدون ژرمن ها هیچ تمدن و فرهنگی در جهان وجود نمیداشت!
.
==حزب نازی آلمان و تئوری آریانیسم یا نژاد برتر ==
باورها و تئوری چمبرلین در اروپای تازه بدوران رسیده، تا به اندازه ای فراگیر و تاثیرگذار بود، که تئوری نژادی و اندیشه های نژادپرستانه اش بهمراه تئوری گوبینو، زیربنای اندیشه ای آدولف هیتلر و دیرتر اساس و بنیاد "سامانه اندیشه ای" یا "داکترین" حزب نازی آلمان شد.[25] آدولف هیتلر علاقه و احترام ویژه ی برای او قائل بود و بارها بهمراه ژوزف گوبلز به دیدارش در منزلش که خانه واگنر بود، میرفتند[26] و پس از تشکیل حزب نازی نه تنها نوشته های او بگونه ای مرتب در روزنامه "فولکیشر بئوباختر" (Völkischer Beobachter) ارگان رسمی حزب نازی بچاپ میرسید، بلکه کتاب او برای نازیها "انجیل جنبش نازی" بشمار میرفت![27] پس از درگذشتش در ۹ ژانویه ۱۹۲۷، هیلتر و سران حزب نازی در مراسم تشجیع جنازه و خاکسپاری او شرکت نمودند.
آلفرد روزنبرگ، "تئوریسین نژادی" حزب نازی بهمراه هانس گونتر، پس از مرگ چمبرلین کار او را ادامه داده، و تئوری نویی بنام "نژاد برتر" یا آریانسیم را ارائه دادند. بر اساس این تئوری، آریائیان اصلی، نه هندو ایرانی ساکن آسیای مرکزی، بلکه ساکنان "فلات شمال آلمان" بوده اند که از جزیره افسانه ای آتلانتیس بدانجا مهاجرت کرده بودند![28] براساس باور "آریانیسم" که تئوری اصلی حزب نازی گشت، آریاییان اصلی بلند قامت و دارای موهای بلوند، و چشمانی روشن بوده اند،[29] و بدینروی یکی از شرائط اصلی استخدام سرباز در واحد اس. اس یا گشتاپو شده بود.[30]
نازیها نیز بر این باور بودند که مردمان اروپای جنوبی همچون ایتالیائی ها و یونانیان آمیزشی از نژاد آریایی و آفریقایی می باشند و بقیه مردمان جهان از جمله ایرانیان، همانند کلیمیان، ترکها و اعراب از نژاد سامی و امیختن با آنان موجب نابودی "نژاد پاک" آریایی میشده است.[31] برای امر پاکسازی نژادی، هانس گونتر نیز فراتر رفته و حتی خواهان پاکسازی نژادی در خود آلمان پس از پیروزی جنگ شد، که شکست آلمان و اعدامش بدست نیروهای متفقین بدو مهلت آن کار را نداد. همچنین، فنلاندیها، ژاپنی ها، اوکرانی ها و حتی کلیمیانی که با آلمان نازی همکاری داشتند،جزو "آریائیان افتخاری" (Ehrenarier) بشمار میرفتند![32]
جالب اینست که در سال ۲۰۱۰، پس از پژوهشهای ژنتیکی و آزمایش DNA بر روی ۳۹ تن از بستگان و بازمانده هیتلر، اعلام شد که به گمان زیاد، آدولف هیتلر، نیاکان کلیمی و حتی آفریقایی هم داشته است![33]
.
 
بالا