ادوارد یاکوب پولاک چه کسی بود؟

  • شروع کننده موضوع FATEME078
  • بازدیدها 140
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

FATEME078

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/08
ارسالی ها
1,311
امتیاز واکنش
31,597
امتیاز
873
سن
25
محل سکونت
تهران
در 1851م، میرزا داودخان بنا به دستور میرزا تقی خان امیرکبیر مامور شد تا معلمانی برای مدرسه دارالفنون از اتریش استخدام کند . دکتر ادوارد پولاک پزشکی بود که بنا به توصیه استادان دانشگاه وین برای تدریس رشته پزشکی و داروسازی این مدرسه طی قراردادی چهارساله استخدام شد.
180156166322041671093986248534814511279220.jpg

ادوارد یاکوب پولاک ، در دوازدهم نوامبر 1818 در روستای مورینا واقع درایالت بوهم چکسلواکی و در خانواده ای یهودی متولد شد .او تحصیل خود را در رشته فلسفه و طب در پراگ و وین ادامه داد و در 18455 در رشته پزشکی فارغ التحصیل شد . بعد از فراغت از تحصیل به مدت یک سال به طبابت در بیمارستان عمومی وین مشغول شد و پس از آن دو سال پزشک کارخانه پالایشگاه قند بود. در فاصله سالهای 1848 تا 1849 در بیمارستان عمومی وین مشغول به کار شد. در 1851م، میرزا داودخان بنا به دستور میرزا تقی خان امیرکبیر مامور شد تا معلمانی برای مدرسه دارالفنون از اتریش استخدام کند . دکتر ادوارد پولاک پزشکی بود که بنا به توصیه استادان دانشگاه وین برای تدریس رشته پزشکی و داروسازی این مدرسه طی قراردادی چهارساله استخدام شد. درآمد او در چهارسال اول اقامتش سالی نهصد تومان بود.

سفر این هئیت به ایران سختیهای خود را داشت . ورودشان مصادف بود با تبعید امیر کبیر به کاشان و تعویق برنامه های مدرسه دارالفنون. در نتیجه استقبال از معلمان اتریشی تحت تاثیر سیاست روز قرار گرفت و با توجه به آنکه میزبان در بند بود مدعوین نیز با سردی استقبال مواجه شدند:

ما در ماه اوت 1851 به قسطنطنیه وارد شدیم ؛ چند روزی در آنجا به استراحت پرداختیم و آنگاه از طرابوزان با کاروانی از طریق ارمنستان به راه خود ادامه دادیم . ما که به مشکلات و گرفتاریهای سفری از این دست عادت نداشتیم دچار ناراحتی های و سختی های بسیار شدیم ؛ ... در بیست و چهارم نوامبر 1851 به تهران رسیدیم؛ پذیرایی سردی از ما شد ؛ احدی برای تهنیت به استقبال ما نیامد و به زودی آگاه شدیم که صحنه در این فاصله به زیان ما تغییر کرده است . چند روزی پیش از ورودمان امیر در اثر توطئه های داخلی دربار به خصوص از جانب مادر شاه که دشمن سرسخت تلاشهای اصلاح طلبانه او بود دچار بی مهری شاه شده بود..... هنگامی که وی از ورود ما مطلع شد میرزا داوود خان را که در این بین از اروپا رسیده بود نزد خود فراخواند و گفت این نمسه ها ی بیچاره را من باعث شدم به اینجا بیایند. اگر بر سرکار بودم اسباب رضایت خاطرشان را فراهم می آوردم . اما حالا می ترسم که به آنها بد بگذرد. . هرچه می توانی سعی کن که کار را بر آنها آسانتر کنی ...

یک ماه بعد از ورود این هیئت اتریشی مدرسه دارالفنون گشایش یافت. با راه افتادن مدرسه تربیت چهارده شاگرد برای فراگیری اصول علم طب به دکتر پولاک سپرده شد. پولاک در ابتدا با کمک مترجم خود ، محمدحسین خان قاجار، در کلاس حضور می یافت و مترجم گفته های او را از فرانسه به فارسی ترجمه می کرد. گرچه پولاک بعد از چندی متوجه شد که : "وی اصلا از گفته های من سر در نمی آورد بلکه مطالب غلط مندرج در کتب فارسی را برای شاگردان بازگو می کند ..." پولاک فرصت را از دست نداد و خود به فراگیری زبان فارسی پرداخت و با شاگردان کلاس خود از طریق نقاشی و اشارات ارتباط برقرار کرد و با تسلط به زبان فارسی این مشکلات نیز حل شد و حتی اقدام به نگارش کتاب طبی به زبان فارسی کرد. دکتر پولاک اولین کسی بود که در 1269 جنازه یکی از همکاران خود ، زاتی اتریشی را کالبد شکافی کرد تا به دلایل مرگ او دست یابد. در همان زمان نیز نخستین بیهوشی و نخستین عمل جراحی را برای بیرون آوردن سنگ مثانه انجام داد.6 در سومین سال اقامتش در تهران برای ساخت یک بیمارستان نظامی طرح داد که این طرح به جایی نرسید . سه تن از شاگردان او در دارالفنون بعد از فارغ التحصیلی برای ادامه تحصیل در رشته طبابت به پاریس رفتند .

در 1272 دکتر کلوکه، ، پزشک فرانسوی ناصرالدین شاه ، فوت کرد و دکتر پولاک به سمت پزشک شخص شاه یا " حکیم باشی گری حضور همایون" منصوب شد . سمتی که او را به ناصرالدین شاه نزدیک تر از هر سیاستمداری می کرد و در جریان تمامی اتفاقات داخلی و خارجی قرار می گرفت و بالطبع او را در مرکز توجه بیش از پیش رجال ایرانی قرار می داد. اما پولاک بر خلاف همکاران پیشین خود چندان علاقه ای به سیاست نداشت. در کنار طبابت مانند سلف خویش ،دکتر کلوکه فرانسوی ،آموزش زبان فرانسوی و جغرافی به شاه را ادامه داد. در این مورد او شرح مقام و موقعیت خود را چنین می دهد:" به من نیز هنگامی که به شاه درس می دادم یا روزنامه اروپایی را به زبان فارسی ترجمه می کردم و بلند می خواندم اجازه نشستن [در حضور شاه ] داده می شد ." عدم تمایل او در امر سیاست دوران اقامتش را در ایران کوتاه کرد. در 1274 دکتر تولوزان فرانسوی به سمت طبیب شاه منصوب شد . میرزا آقا خان نوری در نامه ای به میرزا فرخ خان امین الدوله در 1274که ماموریت مذاکره در خصوص قرارداد پاریس را داشت نوشت : " پولاک واسطه گرفته که من جایی نمی روم حالا باید دو طبیب نگاه داشت خدا بسازد ... " گرچه این خواسته او بی پاسخ ماند و دکتر تولوزان فرانسوی به طبابت ناصرالدین شاه برگزیده شد .

پولاک که پیش از این پزشک کارخانه پالایش قند در اتریش بود در 1274 اقدام به وارد کردن بذر چغندر به ایران کرد تا این محصول در ایران تولید شود و برای تشویق به کاشت این گیاه آن را به صورت رایگان در اختیار متقاضیان قرار داد . روزنامه وقایع اتفاقیه در شانزدهم شعبان 1274 اعلانی در این خصوص منتشر کرد :

مقرب الخاقان دکتر پولاک حکیم باشی خاصه اعلیحضرت شاهنشاهی اعلان می نماید که چون در فرنگستان نی شکر نیست و به عمل نمی آید لهذا قند را از شیره نوعی چغندر می سازند که آن را چغندر قند می نامند و اکثر قندی که به اسم قند اروسی فروخته میشودهمان ساخته از شیره چغندر است و شیرینی آن چغندر به حدی است که از یک خروار آن از هفت من الی ده من قند به عمل می آید و ثقل آن هم برای دواب و گوسفند خوراک بسیار است و از این جهت که منافع کلی از چغندر دارند کاشتن چغندر در بلاد فرنگستان شیوع دارد به خصوص که قوت زمین را هم کم نمی کند بلکه سال دیگر که آن اراضی زرع می شود گندم بسیار چاق و فربه می روید و طریق کاشتن آن مثل کاشتن همین چغندر است ... چون در ییلاقات بسیار خوب به عمل می آید مناسب و مطلوب است که در ولایت ایران نیز معمول و متداول شود هم تخم چغندر مزبور برای کاشتن و هم ریشه به جهت تخم گرفتن در نزد مقرب الخاقان مشارالیه موجود است هرکس طالب باشد و بخواهد به قدر کفایت بی قیمت و بدون مضایقه داده می شود به منزل مقرب الخاقان رفته هرقدر لازم دارد بگیرد .

دکترادوارد پولاک در 1278 پس از نه سال اقامت در ایران به وین بازگشت . چندی بعد از بازگشت به اتریش در فوریه 1865 / رمضان 1281 ق کتابی تحت عنوان ایران و ایرانیان منتشر کرد . به شرح آداب و عادات و رسوم ایرانیان پرداخت و در مقدمه این کتاب توضیح داد:

درکتاب خود سعی کرده ام قضایا و اتفاقات را حتی المقدور برکنار از پیش داوری و سبق ذهن ، به صورتی واقعی و افاقی شرح دهم. اقامت نه ساله من در این کشور ، آشنایی به زبان فارسی و ادبیات غنی آن، شغل من در سمت معلم مدرسه طب تهران و پس از آن پزشک مخصوص شاه شدن، مسافرتهای متعدد به شهرها و ولایتهای مختلف، ایجاب کرد که بتوانم پایتخت و همچنین تمام نواحی این مملکت پهناور ، و اصل و بنیاد زبان و دین اهالی متنوع ، اوضاع و احوال سیـاس*ـی، و اخلاقی و فرهنگی آن را تا جایی که برای یک خارجی میسر است بشناسم. این نیز از جمله بدیهیات است که در مورد زنان و همچنین تمام نواحی این مملکت پهناور و اصل و بنیاد زبان و دین اهالی متنوع ، اوضاع و احوال سیـاس*ـی و اخلاقی و فرهنگی آن را تا جایی که برای یک خارجی میسر است بشناسم . این نیز از جمله بدیهیات است که در مورد زنان و همچنین زندگی خانوادگی در مشرق زمین تنها طبیب است که می تواند گزارشی مبتنی بر مشاهدات شخصی خود ارائه دهد.

پولاک در وین به کار در بیمارستان عمومی، آموزش زبان فارسی در دانشگاه وین و مشاوره به وزارت امورخارجه مشغول شد. در سفر دوم ناصرالدین شاه به فرنگ پولاک در وین به دیدار او رفت : " حکیم پولاک که قدیما در طهران معلم علم طب و چند سال هم حکیم باشی مخصوص ما بود به حضور آمد بسیار از دیدن حکیم خوشحال شدم . آدم خوبی است قدری پیرشده زن گرفته چندی هم به مصر رفته بود حالا در وین است ..." دکتر پولاک در 1299 بار دیگر با هیئتی به جهت بررسی و تحقیق در خصوص الوند به ایران بازگشت. اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطراتش از ملاقات با دکتر پولاک می نویسد: «هفتم شعبان 1299 ق: خانه طلوزان رفتم شارژدافر اطریش آنجا بود ... حکیم پولاک که تازه آمده است دیده شد این حکیم بیست و دو سال در ایران بود و معلم مدرسه. هرچه شاگرد است در مدرسه او معلم بود و مدتی طبیب مخصوص شاه بود . بیست و دو سال است که از ایران رفته بود . تازه آمده است به جهت بعضی اکتشافات تاریخی . .. به اتفاق طلوزان و حکیم پولاک اقدسیه رفتیم شاه آمدند با حکیم پولاک خیلی مهربانی کرد».

دکتر یاکوب ادوارد پولاک در سال 1308 ق/1891 م در اتریش درگذشت . او در زمینه ی طبابت تالیفاتی دارد که همگی به زبان فارسی ترجمه و در کلاس های درس طب مدرسه دارالفنون تدریس می شدند.
 
بالا