حوادث ایرانی اعتراف عجیب زن نازا در دادگاه / مادر داماد اعدام عروسش را خواست+عکس متهم

  • شروع کننده موضوع kiya dokht
  • بازدیدها 230
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

kiya dokht

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/20
ارسالی ها
8,672
امتیاز واکنش
26,158
امتیاز
959
سن
23
محل سکونت
جنوب
اختلاف بر سر مسئله بچه دار نشدن زن کافی بود جرقه اختلافات یک زوج جوان زده شود و شوهر جوان در جنایتی مرموز به قتل رسید.

635818959784597932.jpg


قتل شوهر توسط زن نازا

صبح دوم فروردین ماه سال 94 صدای فریادهای کمک خواهی طاهره 34ساله در آپارتمانشان در یکی از خیابان های محله نعمت آباد پیچید و همسایه ها را به واحد آپارتمانی آنها کشاند.
همسایه ها وقتی برای کمک به خانه این زن رفتند با جنازه خونین شوهر 30 ساله اش سجاد روبه رو شدند. پلیس در جریان قرار گرفت و جنازه خونین سجاد به پزشکی قانونی فرستاده شد. طاهره در همان بازجویی مقدماتی گفت: وقتی من و شوهرم با هم درگیر شدیم او با چاقو به سـ*ـینه اش زد و خودکشی کرد.
وقتی پزشکی قانونی در گزارشی فرضیه خودکشی را رد و اعلام کرد مرد جوان بر اثر اصابت تیغه چاقو از سوی یک نفر دیگر بهقتل رسیده است بار دیگر طاهره تحت بازجویی قرار گرفت اما منکر قتل شد.
در حالی که طاهره خود را بی گـ ـناه می خواند علیه وی کیفرخواست صادرشد. این زن روز چهارشنبه 3 شهریور ماه سال جاری در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی اصغرعبداللهی و با حضور دو قاضی مستشار پای میز محاکمه ایستاد. در این جلسه مادر قربانی برای عروسش حکم قصاص خواست.
سپس طاهره روبه روی هیات قضایی ایستاد و گفت: من و سجاد 8 سال قبل در شهرستان با هم ازدواج کردیم و برای زندگی به تهران آمدیم. زندگی بدی نداشتیم اما چون بچه دار نمی شدیم خانواده سجاد در زندگی مان دخالت می کردند وخیلی اوقات باعث درگیری بین ما می شدند.
وی ادامه داد: سجاد مدتی بود معتاد و عصبی شده بود. چون روز ششم عید جشن عروسی برادر زاده ام بود از سجاد خواستم تا برای شرکت در جشن عروسی به شهرستان برویم اما او بهانه گیری کرد و سر همین موضوع با هم درگیر شدیم. چند دقیقه بعد سجاد آرام شد و از من خواست تا چمدانم را ببندم. مشغول جمع کردن لباسهایم بودم که بار دیگر با هم درگیر شدیم و کار به کتک کاری کشید. او گفت به مسافرت نمی رویم. دعوای من و شوهرم تا نیمه شب ادامه پیدا کرد و ما خوابیدم. صبح زود سجاد بیدار شد. او که آرامتر شده بود گفت عصر به سفر می رویم اما تماس تلفنی خواهر ش باعث شد تا بار دیگر من و شوهرم با هم درگیر شویم. سجاد که حال طبیعی نداشت به سمت من حمله کرد و گلویم را گرفت. او می خواست مرا خفه کند که او را هل دادم.سجاد همان موقع به اشپزخانه رفت و یک کارد به دست گرفت و به سـ*ـینه اش زد. من که شوکه شده بودم چاقو را از سـ*ـینه اش بیرون کشیدم و با داد و فریاد همسایه ها را خبر کردم . من واقعا شوهرم را نکشتم و در این ماجرا بی تقصیرم.
بنا به این گزارش، قاضی دادگاه در پایان این جلسه باهیات قضایی وارد شور شد تا رای نهایی را صادر کند.

pxzhzznbh0ufymwmvlp9.jpg

 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
156
بالا