افراد باهوش این اشتباهات را تکرار نمی کنند

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 169
  • پاسخ ها 1
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
8478.jpg

همه اشتباه می‌کنند (که البته اجتناب‌ناپذیر است)، اما همه از اشتباهات‌شان درس نمی‌گیرند. بعضی آدم‌ها یک اشتباه را بارها و بارها تکرار می‌کنند و وقتی هیچ پیشرفتی نمی‌کنند حیران می‌مانند که دلیلش چیست. زمانی که مرتکب اشتباه می‌شویم اقرار به آن می‌تواند سخت باشد، گویی با پذیرفتن اشتباه از ارزش‌مان کم می‌شود. این نوع تفکر زمینه‌ساز مشکل بزرگی است؛ زیرا تحقیقات اخیر این گفته‌ی قدیمیِ برآمده از عقل سلیم را ثابت کرده‌اند که برعهده‌ گرفتن و پذیرش تمام و کمال خطاها تنها راه جلوگیری از تکرار آنهاست.
به گزارش «بهداشت نیوز» با این حال هنوز بسیاری از ما با این موضوع مبارزه می‌کنیم.

محققان آزمایشگاه کلینیک روان‌شناسی دانشگاه میشیگان در پژوهشی به این نکته پی بردند که افراد وقتی اشتباه می‌کنند یکی از این دو رویکرد را در پیش می‌گیرند. دسته‌ی اول که نگرش ایستا دارند به جملاتی مانند این باور دارند: «فراموشش کن؛ هیچ وقت در این کار خوب نبودم». دسته‌ی دوم که از نگرش رشد برخوردارند به عبارت‌های این چنینی گرایش دارند: «خوب شد متوجه شدم! بگذار ببینم کجای کار اشتباه کردم تا دیگر تکرارش نکنم».

نگرش رشد در برابر نگرش ایستا

یکی از محققان این آزمایش می‌گوید: «با توجه کردن به اشتباهات، زمان و انرژی بیشتری را صرف اصلاح آنها می‌کنیم. نتیجه این است که اشتباه به نفع شما تمام می‌شود.»

افرادی که نگرش رشد دارند فارغ از آنچه پیش آمده از اشتباهات سربلند بیرون می‌آیند. چون اشتباهات‌شان را می‌پذیرند و از آن برای بهتر شدن سود می‌برند. در مقابل افراد با نگرش ایستا محکوم به تکرار اشتباهات‌شان هستند چون برای چشم‌پوشی از آنها نهایت تلاش‌شان را می‌کنند.

آدم‌های باهوش و موفق به هیچ‌وجه مصون از خطا نیستند صرفا نوع نگرش‌شان است که آنها را قادر می‌کند از خطاهایشان درس بگیرند. به عبارت دیگر، آنها به ریشه‌های دردسری که درست کرده‌اند به سرعت پی می‌برند و هرگز یک اشتباه را دو بار مرتکب نمی‌شوند.

اشتباهی که تکرار شود دیگر یک اشتباه نیست: یک تصمیم است.

– پائولو کوئیلو
اشتراک‌گذاری در Facebook
اشتراک‌گذاری در Twitter

برخی اشتباهاتی که در فهرست زیر می‌خوانید آن‌قدر وسوسه‌کننده‌اند که همه‌ی ما گهگاه مرتکب آنها می‌شویم. در حالی‌که تقریبا همه چنین اشتباهاتی می‌کنند افراد باهوش تنها یک بار مرتکب آنها می‌شوند. این شما و این هم فهرست ۱۰ اشتباهی که افراد باهوش دو بار مرتکب نمی‌شوند


۱. باور کردن آدم‌ها و چیزهایی که به‌نظر بیش از اندازه خوب‌‌اند

برخی افراد آن‌قدر کاریزماتیک و با اعتماد‌ به‌ نفس هستند که ممکن است مجذوب و فریفته‌ی گفتارشان بشوید. آنها بی‌وقفه از میزان موفقیت کسب‌وکارشان می‌گویند، اینکه چقدر دیگران دوست‌شان دارند، با چه کسانی آشنا هستند و اینکه تا چه اندازه می‌توانند موقعیت‌های متنوع در اختیار شما بگذارند. آدم‌های باهوش پیش از اینکه «دو بار» فکر کردن به معامله‌هایی را که به‌نظر بیش از اندازه خوب‌اند، یاد بگیرند تنها کافی است «یک بار» فریب بخورند. نتیجه‌ی ساده‌لوحی و فقدان ارزیابی بایسته می‌تواند فاجعه‌آمیز باشد. آدم‌های باهوش پیش از دخیل شدن در موضوعی سؤالات جدی می‌پرسند زیرا متوجه هستند که هیچ کس، از جمله خود آنها، به آن خوبی‌ای که به نظر می‌رسد نیست.


۲. انجام مکرر یک رفتار و انتظار کشیدن برای نتیجه‌ای متفاوت
آلبرت اینشتین گفته است: جنون یعنی انجام دوباره و دوباره‌ی یک کار و انتظار نتیجه‌‌ی متفاوت داشتن. محبوبیت و بینش تَشَرزننده‌ی اینشتین ظاهرا بر بسیاری از آدم‌هایی که مصمم‌اند دو به علاوه‌ی دو سرانجام مساوی با پنج می‌شود تأثیری نگذاشته است. آدم‌های باهوش اما به روشی متفاوت عمل می‌کنند و یک بار تجربه‌ی این ناکامی برای‌شان کافی است. حقیقت واضح است: اگر رویکرد قدیمی را ادامه بدهید نتایج قبلی را می‌گیرید؛ اینکه چقدر مشتاق نتیجه‌ای دیگر باشید اهمیتی ندارد. آدم‌های باهوش می‌دانند اگر خواهان نتیجه‌ای متفاوت‌اند باید رویکردشان را تغییر بدهند، حتی اگر این کار رنج‌آور باشد.


۳. ضعف در به تأخیر انداختن لـ*ـذت‌ها
ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که کتاب‌های تازه منتشرشده بی‌معطلی روی دستگاه‌های الکترونیکی‌مان ظاهر می‌شوند. اخبار به سرعت از مناطق دور دست به ما می‌رسد و تقریبا هر چیزی می‌تواند ظرف مدت یک روز پشت درب خانه‌مان تحویل شود. آدم‌های باهوش می‌دانند لـ*ـذت به سرعت مهیا نخواهد شد و خیلی قبل‌تر از رسیدن به پاداش، کار سخت وجود دارد. علاوه بر این آنها می‌دانند چطور از این موضوع برای انگیزه دادن به خودشان در تمام گام‌های مسیرِ دشوارِ رسیدن به موفقیت استفاده کنند؛ زیرا آنها از رنج و ناامیدیِ ناشی از رضایت دادن به چیزی کمتر از آنچه می‌توانند باشند، خبر دارند.


۴. بدون حساب‌وکتاب خرج کردن
شما نمی‌توانید آزادی مالی را تجربه کنید مگر اینکه بر طبق محدودیت‌های یک حساب دخل‌وخرج عمل کنید. تعهد به حساب دخل‌و‌خرج چه در مسائل شخصی، و چه در مسائل کاری مجبورمان می‌کند بین خواسته و نیازمان انتخاب‌های حساب‌شده‌ داشته باشیم.
آدم‌های باهوش کافی است یک بار با صورت‌حسابی رو‌به‌رو شوند که از پسِ پرداختش برنمی‌آیند تا به فکر سروسامان دادن اعمال‌شان بیفتند. آنها این کار را با به حساب آوردن همه‌ی مخارجی آغاز می‌کنند که پول‌شان صرف آنها شده است. آدم‌های باهوش می‌دانند به محض اینکه بفهمند برای چه چیز‌هایی و به چه میزان خرج کرده‌اند انتخاب‌های درست خود‌به‌خود نمایان می‌شوند. وسوسه‌ی خوردن یک لیوان کافه لاته‌ی صبحگاهی خیلی کمتر می‌شود وقتی که بدانید سالانه به طور متوسط هزینه‌ای معادل ۴ میلیون تومان برای آن می‌پردازید. داشتن حساب دخل‌و‌خرج تنها به معنی اطمینان یافتن از توانایی پرداخت بدهی‌ها و صورت‌حساب‌ها نیست؛ آدم‌های باهوش می‌دانند داشتن حسابی سخت‌گیرانه برای خرج‌ها این اطمینان را به دنبال خواهد داشت که هرگز مجبور نیستند از فرصت پیش روی صرف‌نظر کنند؛ زیرا سرمایه‌ی عزیزشان را برای روز مبادا جمع کرده‌اند. حساب دخل‌وخرج داشتن به زندگی نظم می‌دهد و نظم اساس انجامِ کارِ باکیفیت است.


۵. فراموش کردن چشم‌انداز کلی
اینکه تمام تلاش‌تان آن‌قدر وقف کار پیش روی‌تان باشد که تصویر کلی را فراموش کنید می‌تواند به سادگی اتفاق بیفتد. اما آدم‌های باهوش یاد می‌گیرند که چطور این موضوع را با تطبیق دادن اولویت‌بندی‌های روزمره‌‌‌شان با یک هدف به دقت حساب‌شده، کنترل کنند. این‌طور نیست که آنها به کارهایی که در مقیاس کوتاه‌مدت انجام می‌دهند بی‌توجه باشند،‌افراد باهوش صرفا نظم و چشم‌انداز اصلاح مسیر را در صورت ضرورت دارا هستند. زندگی متشکل از تصاویر کلی است و زمانی که فرد توجه به آن را از دست بدهد، همه چیز دچار اشکال خواهد شد.


۶. انجام ندادن تکالیف
همگی گاهی در زندگی راه میان‌بر را انتخاب کرده‌ایم. چه این میان‌بر کپی کردن تکالیف‌ درس زیست‌شناسی از روی دست دوست‌مان بوده باشد، چه سلانه سلانه و بدون آمادگی وارد شدن به یک جلسه‌ی مهم. آدم‌های باهوش می‌دانند در حالی که احتمالا بعضی اوقات شانس با آنهاست، چنین رویکردی آنها را از تحقق کامل پتانسیل‌هایشان بازمی‌دارد. آنها روی شانس حساب نمی‌کنند و می‌دانند جایگزینی برای کارِ سخت و ارزیابی بایسته وجود ندارد. آنها می‌دانند اگر تکالیف‌ خود را انجام ندهند هرگز چیزی یاد نمی‌گیرند. این مسیر میان‌بر یقینا منجر به از دست دادن کارتان می‌شود.


۷. نقش بازی کردن
سعی بر اینکه کسی باشیم که دیگران از ما می‌خواهند وسوسه‌کننده است. اما هیچ کس از آدم تقلبی خوشش نمی‌آید. سعی برای تبدیل شدن به کسی که نیستید هیچ وقت ثمره‌ی خوبی ندارد. آدم‌های باهوش به محض اینکه برای اولین بار به‌خاطر تصنعی بودن‌، فراموش کردن متن اجرای نمایش‌ یا خارج شدن از نقش‌شان، اخطار می‌گیرند این مسئله را می‌فهمند.
باقیِ آدم‌ها انگار اصلا متوجه نیستند که سایرین همگی می‌توانند درست از روی اعمال آنها این موضوع را متوجه شوند. این آدم‌ها تشخیص نمی‌دهند رابـ ـطه‌هایی که خراب کرده‌اند، شغل‌هایی که از دست داده‌اند و فرصت‌هایی که سوزانده‌اند به این خاطر بوده که خواسته‌اند آدمی باشند که نیستند.
در مقابل، آدم‌های باهوش این ارتباط را به سرعت کشف می‌کنند و می‌فهمند شادی و موفقیت در گروی به رسمیت شناختن حقیقت درونی‌شان است.


۸. تلاش برای جلب رضایت همه
تقریبا همه در جایی از زندگی دچار این اشتباه می‌شوند. اما آدم‌های باهوش به سرعت می‌فهمند راضی کردن همه غیرممکن است و تلاش برای راضی کردن همه نهایتا هیچ کس را راضی نخواهد کرد. آدم‌های باهوش می‌دانند برای مؤثر بودن باید جرئت انتخاب‌های تاثیر‌گذار را داشته باشند. انتخاب‌هایی که از نظر آنها درست هستند و البته ممکن است رضایت همه را به دنبال نداشته باشند.


۹. نقش قربانی را بازی کردن
گزارش‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی پر از داستان‌هایی هستند که افرادی در آنها می‌خواهند با ظاهر شدن در نقش قربانی اهداف‌شان را پیش ببرند. (مثلا دختری که فشار دادن گلویش با تکه‌ای پارچه را جلوی دوربین شبکه‌های اجتماعی به نمایش می‌گذارد و به این شکل تعداد زیادی فالوور جمع می‌کند!)
آدم‌های باهوش ممکن است یک بار ایفای نقش قربانی را امتحان کنند. اما به سرعت می‌فهمند این کار نوعی فریب‌کاری است و هر منفعتی حاصل از این روش به محض آنکه دیگران متوجه بازی شوند تمام می‌شود. نکته‌ی ظریف این استراتژی که تنها آدم‌های واقعا باهوش آن را می‌فهمند این است که برای ایفای نقش قربانی باید از قدرت‌تان صرف‌نظر کنید، چیزی که نمی‌توان قیمتی روی آن گذاشت.


۱۰. تلاش برای تغییر دادن دیگران
جاده‌ی تغییر یک انسان‌ تنها از مسیر اشتیاق و توانایی خود او برای تغییر می‌گذرد. البته تلاش برای تغییر آدمی که نمی‌خواهد تغییر کند وسوسه‌انگیز است. گویی خواسته‌ی عمیق قلبی شما برای بهتر شدن (همان‌طور که موجب تغییر شما شده) آنها را نیز تغییر خواهد داد. بعضی آدم‌ها فعالانه در جست‌وجوی افراد مشکل‌دار می‌گردند تا آنها را «درست» کنند. آدم‌های باهوش ممکن است این اشتباه را یک بار مرتکب شوند اما پس از آن می‌فهمند قادر به تغییر هیچ کس نیستند، جز خودشان. در عوض آنها سعی می‌کنند آدم‌های اصیل و مثبت را در زندگی‌شان داشته باشند و تلاش می‌کنند از آدم‌های سرشار از مشکل که آنها را پایین می‌کشند دور بمانند.

در یک کلام
آدم‌هایی که هوش هیجانی بالایی دارند به این خاطر موفق‌اند که هیچ‌گاه از آموختن باز نمی‌ایستند. آنها هم از اشتباهات‌ و هم از موفقیت‌هایشان درس می‌گیرند و دائما تغییرات مثبتی در خودشان به وجود می‌آورند.
 
  • پیشنهادات
  • ♡Ghazal♡

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/20
    ارسالی ها
    1,811
    امتیاز واکنش
    7,587
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    Aરτ Ȼίτϓ
    هوشمندانه تصمیم می‌گیرند

    • توانایی اتخاذ تصمیم‌های درست و هوشمندانه، به داشتن نظم و تمرکز دائمی نیاز دارد. افراد باهوش به خوبی می‌دانند هر کاری انجام دهند، عواقبی در پی دارد و هر تصمیمی که در هر لحظه از زندگی خود می‌گیرند، باید نتایج ثمر بخشی برای کسب و کارشان داشته باشد.


    از اشتباهات گذشته خود درس می‌گیرند



    • همه ما در زندگی اشتباهاتی داشته ایم ولی همه ما نمی‌توانیم از تجربیاتی که به دست آورده‌ایم به خوبی استفاده کنیم تا از آنها درس گرفته و تجربه کسب کنیم. انسان‌ها از اولین تا آخرین گام در زندگی خود، همه چیز را با آزمون و خطا یاد گرفته‌اند. افراد باهوش با قضاوت منصفانه و روبرو شدن با واقعیت از اشتباهات خود درس می‌گیرند و کارهای بعدیشان را بهتر انجام می‌دهند.


    جواب همه چیز را نمی‌دانند



    • افراد باهوش برای نشان دادن استعداد خود به دیگران وانمود نمی‌کنند که همه چیز را می‌دانند، و در عوض به اندازه کافی باهوش هستند که بدانند چه چیزهایی نمی‌دانند. افراد باهوش از این نمی‌ترسند که بگویند «من نمی دانم» و اگر چیزی را ندانند سعی می‌کنند آن را یاد بگیرند. وقتی با یک مفهوم خاص آشنا نیستند می‌توانند آن را بپذیرند و با آن کنار بیایند.


    آنها کنجکاوند و سؤال های خوب می‌پرسند



    • روانشناسان می‌گوید تفاوت اصلی بین افراد واقعا باهوش و دیگران توانایی پرسیدن سوال‌های درست است. افراد باهوش می‌دانند که پرسیدن سوال‌های کنجکاوانه به اندازه ارایه جواب مهم است. این بدان دلیل است که سوال‌ها می‌توانند ذهن شما را به چالش بکشند و به شما کمک کنند که راه حل‌های جدید برای مشکلات قدیمی پیدا کنید.




    با افراد نخبه در ارتباطند



    • هیچ کس به تنهایی کامل نیست. شاید یک فرد باهوش باشد اما همواره چند عقل بهتر از یک عقل است و تیم‌ها عملکرد بهتری نسبت به افراد دارند. شاید استیو جابز مدیر عامل فقید اپل کمی دمدمی مزاج بود اما به خوبی می‌دانست که باید 8 تا 9 نفر از باهوش ترین افراد شرکت در تیم رهبری اش حضور داشته باشند و به آنها نیز یادآور می‌شد که همین کار را در تیم‌های خود انجام دهند. این کار بسیار هوشمندانه است.


    سازگار و خلاقند



    • از آنجا که هوش انسان خاصیت تکاملی دارد افراد باهوش در استفاده مناسب از محیط اطرافشان برای رسیدن به هدف خود در زندگی، سازگارتر و خلاق‌ترند و می‌توانند خود را با شرایط وفق دهند. افراد باهوش صرفنظر از اینکه چه پیچیدگی‌ها و محدودیت‌هایی درمقابلشان قرار دارد با ارایه چیزی که می‌توانند انجام دهند خودشان را با محیط وفق می‌دهند. محققان می‌گویند افراد باهوش انعطاف پذیر هستند و می‌توانند در محیط‌های مختلف پیشرفت کنند.


    منطقی هستند



    • بعضی از مردم حتی وقتی که با شواهد انکار ناپذیر در رد تفکرات نادرست شان روبرو می‌شوند هم چنان در برابر آن مقاومت می‌کنند که گویی تمام زندگی شان به آن وابسته است. به یاد داشته باشید بدون داشتن تفکر انتقادی، استدلال منطقی، دلیل و روش علمی، انسان‌ها در تاریکی جهل خود باقی خواهند ماند. افراد باهوش با داشتن استدلال منطقی تفکرات خود را به نقد می‌کشند.


    روشنفکرند ولی دمدمی مزاج نیستند



    • افراد باهوش خودشان را از ایده‌ها یا فرصت های جدید جدا نمی‌کنند. به گفته محققان افراد باهوش تمایل دارند که دیدگاه‌های دیگر را با قدردانی و روشنفکری قبول و بررسی کنند. و اینکه آن‌ها پذیرای راه‌حل‌های جایگزین هستند. اما به سادگی اجازه نمی‌هند که در رودخانه مد و خرافات غرق شوند.


    آنها در قبول نظریات دیگران وسواس دارند



    • اگرچه در ظاهر ممکن است شک گرایی دشمن روشنفکری باشد ولی این دو خصیصه همگام باهم پیش می‌روند. نکته کلیدی تمایل داشتن به بررسی ایده‌های جدید است، به شرطی که توسط مستنداتی علمی ثابت شوند. روانشناسان می‌گوید یک ذهن باهوش مخالفت شدیدی با قبول چیزهایی دارد که دارای ارزش ظاهری هستند و بنابراین تا زمانی که آن چیز با شواهد فراوان ارائه نشود به آن اعتماد نمی‌کند.


    آنها به تجربه ی افراد دیگر حساس هستند



    • بعضی روانشناسان استدلال می‌کنند که همدلی، وفق یافتن با نیازها و احساسات دیگران و رفتار به گونه‌ای که به این نیازها حساس هستید، یک مولفه مرکزی برای هوش احساسی است. افرادی که باهوش هستند به صحبت کردن با افراد جدید و یادگیری بیشتر درباره ی آنها علاقه دارند. ریچارد هی می گوید: افراد باهوش می‌توانند تقریباً چیزی که دیگران احساس یا فکر می‌کنند را هم احساس کنند.


    از نقاط ضعف خود به شکلی مفید بهره می‌گیرند



    • لوب پیشانی به قسمتی از مغز گفته می‌شود که در مهارت‌های شناختی و مهم انسان مانند حافظه، زبان، قضاوت، رفتارهای جنـ*ـسی و… نقش دارد. هر میزان که لوب پیشانی رشد کند، انسان ها نیز حداقل یک نقطه کور احساسی پیدا می‌کنند که همواره با آنهاست. گاهی اوقات همین نقاط کور است که آنها را به افرادی نخبه تبدیل می‌کند. در واقع، در این افراد، یک نقطه ضعف به عاملی برای رشد افراد بدل می‌شود.


    بیشتر از درآمدشان خرج نمی‌کنند



    • بدون شک همه شما در جوانی، خودتان را برای بدست آوردن چیزی به آب و آتش زده اید؛ اما زمانی که به چیزی رسیدید، دیگر نمی‌خواهید آن را از دست بدهید. به یاد داشته باشید اصلاً نباید چیزهایی را که با زحمت بدست آورده‌اید، با ولخرجی تباه کنید.


    همیشه هم موفق نیستند



    • هنگامی که حرف از موفقیت در کسب و کار مطرح می‌شود، داشتن هوش یک شرط لازم است نه کافی! به یا داشته باشید برای شروع و مدیریت یک کسب و کار موفق، باید در همه حال و همیشه باهوش بود اما شاید این هوش هم برای پیروزی شما کافی نباشد و لزوما موفقیت یا عدم موفقیت یک فرد نمی‌تواند نشانه‌ای از هوش او باشد.
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    82
    بالا