فرهنگی و هنری امیدها و سرخوردگی های بشر به روایت «خانواده تیبو»

  • شروع کننده موضوع Behtina
  • بازدیدها 321
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Behtina

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/08
ارسالی ها
22,523
امتیاز واکنش
65,135
امتیاز
1,290
برترین ها - محمودرضا حائری:

خانواده تیبو

  • روژه مارتن دوگار
  • ترجمه ی ابوالحسن نجفی
  • انتشارات نیلوفر
  • چاپ اول:1368

ما فارسی زبان ها این بخت را داشته ایم که به همت ابوالحسن نجفی با یکی از بزرگ ترین رمان های کلاسیک قرن بیستم آشنا شویم. فرصتی که امروز انگلیسی زبان ها ندارند (دهه هاست که ترجمه ی انگلیسی خانواده تیبو تجدید چاپ نمی شود). خانواده تیبو به قلم نویسنده ای است که بیش از هر نویسنده دیگری توانسته است همچون تولستوی بنویسد. «روژه مارتن دوگار» در سال 1937 به خاطر نوشتن این اثر بزرگ برنده جایزه ی ادبی نوبل شد.

962411_835.jpg


شاید تصور کنید که این روزها فرصت برای خواندن رمانی 4 جلدی با بیش از دوهزار صفحه کم است. اما این کمبود فرصت برای دیدن سریال های چند فصلی امریکایی حتی به نظر نمی آید! اگر می خواهید تجربه ادبی درجه اول و کم نظیری داشته باشید از حجم این رمان نترسید و با شوق خواندن «خانواده تیبو» را شروع کنید.

روژه مارتن دوگار نوشتن خانواده تیبو را مابین سال های 1922 الی 1940 نوشت. ماجرای این رمان که در هشت کتاب روایت شده است. با جستجوی دو نوجوان گمشده آغاز می شود. «ژاک» پسر کوچک آقای تیبو و «دانیل» هم کلاسی او که از خانواده ای پرتستان است.

بر خلاف دیگر رمان های کلاسیک شمار کاراکترهای اصلی این رمان محدود است و بیشتر حول زندگی دو فرزند آقای تیبو می گذرد. «آنتوان» و «ژاک».

آنتوان و ژاک طبعی متفاوت از هم دارند. ژاک طبعی عصایانگر و رمانتیک دارد و بر خلاف آن برادر بزرگ ترش آنتوان سرشتی عاقل و محافظه کار، این تفاوت سرشت ،سرنوشتی متفاوت را برای این دو برادر رقم می زند.

مارتن دوگار با دقتی بی نظیر تفاوت این دو خلق و خو را برای ما آشکار می کند. رمان نویس خوب کسی که با شناساندن کاراکترهایش ما را در شناختن سرشت انسانی و« معنای زندگی» یاری می کند. مارتن دوگار در خطابه نوبلش وظیفه رمان نویس را این گونه تعریف کرده است:

962412_419.jpg


«رمان نویس واقعی کسی است که می‌خواهد همواره در شناخت انسان پیش‌تر برود و در هریک از شخصیت‌هایی که می‌آفریند زندگی فردی را آشکار کند، یعنی نشان دهد که هر موجود انسانی نمونه ای ست که هرگز تکرار نخواهد شد. اگر اثر رمان نویس بخت جاودانگی داشته باشد به یمن کمیت و کیفیت زندگی‌های منحصربه‌فردی است که توانسته‌است به صحنه بیاورد. ولی این به تنهایی کافی نیست. رمان نویس باید زندگی کلی را نیز حس کند، باید اثرش نشان دهنده جهان بینی خاص او باشد. هر یک از آفریده‌های رمان نویس واقعی همواره بیش و کم در اندیشه هستی و ماورای هستی است و شرح زندگانی هریک از این موجودات، بیش از آنکه تحقیقی درباره انسان باشد، پرسش اضطراب آمیزی درباره معنای زندگی است.»

رمان 4 جلدی خانواده تیبو از وحدت موضوع برخوردار نیست. (به چندین دلیل از جمله وقفه ای طولانی که بین نوشتن دو جلد اول و دو جلد پایانی به وجود آمد.) در دو جلد اول با زندگی خانواده بورژوا و کاتولیک تیبو آشنا می شوم پس از آن فصل طولانی «تابستان 1914» آغاز می شود که به ماجراهای شروع جنگ جهانی اول می پردازد. «قدرت مارتن دوگار از طرفی در عرضه کردن تصویرهای کلی و زنده و وصف حوادث به صورت واقعی و واکنشهای این حوادث در مردم است که با استادی و تیزبینی و صراحتی ستایش انگیز بیان شده، از طرف دیگر این قدرت در تعمق و نفوذ نویسنده در طریقه ی زیستن افراد در دل حوادث و شرکت آنان در تحولات آشکار می گردد.»

رمان خانواده تیبو بر نویسندگان درجه اولی تاثیر گذاشته از جمله آنها می توان به آندره ژید و آلبر کامو اشاره کرد. کامو مقاله ای در نقد این اثر نوشته است که به همت منوچهر بدیعی به فارسی ترجمه شده است. در بخشی از این مقاله کامو سرانجام خانواده تیبو را این گونه تحلیل کرده است: «خانواده ی تیبو با دفتر خاطرات طبیب بیمار و با مرگ قهرمان (آنتوان) پایان می گیرد.

همراه با او جامعه ای نیز می میرد؛ اما مسئله آن است که بدانیم آنچه یک فرد بلند نظر می تواند از جهان قدیم به جهان جدید منتقل کند چیست. سیلابهای بزرگ تاریخ قاره ها و ملت ها را در می نوردد و سپس فرو می نشیند و بازماندگان هرچه را از میان رفته و هرچه را مانده است بر می شمارند. آنتوان که بازمانده ی جنگ 1914 است آنچه را توانسته است از فروپاشی نجات دهد به ژان پل تحویل می دهد، یعنی به ما.»

962413_588.jpg


همان طور که کامو اشاه کرده است میراث آنتوان برای ژان پل (برادر زاده اش) میراث بزرگی است برای ما. اگر فصل طولانی «تابستان 1914» که به طرز مفصلی به زندگی سیـاس*ـی آن دوران در اروپا می پردازد را تاب آوردید با یکی از درخشان ترین فصل های تاریخ ادبیات مواجه می شوید: «سرانجام» که بخش اصلی آن را یادداشت های آنتوان که اکنون بیماری رو به مرگ است تشکیل داده است.

برش هایی از خانواده تیبو (از یادداشت های آنتوان)

آنچه در زیر لایه های ذهن پنهان است!(همه ی آن تمایلات ناشناخته که جنگ و حوادث دیگر باعث شد در خودم کشف کنم.. حتی استعداد نفرت و خشونت و چه بسا بی رحمی... و تحقیر ضعفا ... و ترس و جز اینها. آری جنگ باعث شد تاپست ترین غرایز را و پلیدیهای عمق وجود آدمی را ببینم. حالا می توانم همه ی ضعف ها و همه ی جنایت ها را بفهمم، چون جوانه ی آنها، گرایش به آنها را در خودم دیده ام.)

... در شانزده و هفده سالگی نیز اشتباهات مشابهی در کمین توست. هشیار باش و به تمایلاتت اعتماد نکن. گمان نبر که هنرمند یا مرد عمل یا قربانی عشق بزرگی شده ای فقط به صرف اینکه، در کتابها یا در زندگی، شاعران و کارگردانان بزرگ و عاشقان را تحسین کرده ای. صبورانه جستجو کن تا به کنه طبیعت پی ببری. بکوش تا اندک اندک شخصیت واقعی خودت را بیابی. این کار آسان نیست...

962414_345.jpg


نمی توانم معتقد به طرحی کیهانی باشم که در آن به بشر نقش ممتازی داده شده است. من نا معقولی ها و تناقض های طبیعت را آن قدر دیده ام که نمی توانم به نظم و توازن از پیش بوده ای معتقد باشم. هیچ خدایی هرگز به نداها و پرسش های بشر پاسخ نداده است. آنچه به نظر انسان پاسخ می آید فقط انعکاس صدای خودش است. جهان انسان فروبسته و محدود به خود اوست. تنها آرزویی که می تواند داشته باشد این است که این قلمرو محدود را که به نسبت خردی او مسلماً بزرگ می نماید ولی نسبت به کیهان ذره ای بیش نیست بر طبق نیازهای خود به بهترین وجه منظم کند. آیا علم روزی این شیوه ی قناعت را به او خواهد آموخت؟ تا توازن و خوشبختی را در شعور به کوچکی خود بیابد؟...
 

برخی موضوعات مشابه

بالا