- عضویت
- 2015/11/08
- ارسالی ها
- 22,523
- امتیاز واکنش
- 65,135
- امتیاز
- 1,290
مدرنیسم اجرایی در «بازی سایه»
بدن، کلانشهر و هجومِ طاعونِ سایهها
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]بدن، کلانشهر و هجومِ طاعونِ سایهها
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
[/BCOLOR]
![124763_3633990060_320_213.jpg](http://theater.ir/cache/2/attach/201601/124763_3633990060_320_213.jpg)
محصول نهایی ارائه شده بر صحنه، تجربهای جذاب از تئاتر حرکت و تصویر است. تئاتری که تا انتها قراردادهایی را که با مخاطب خود در شیوه اجرایی و روایتگری خود بنا مینهد، نقض نمیکند. متنوع بر صحنه ظاهر میشود و متنوع هم ادامه میدهد.
[/BCOLOR]عرفان خلاقی
در تئاتر سالهای اخیر، گرایش به بیانگری از راهی به جز کلمه و گفتار، چنانکه مصطلح است با زبان بدن، روز به روز مورد استقبال بیشتری از سوی مخاطبان و همچنین اجراگران تئاتری قرار میگیرد. از شاخههای این نوع نمایش رقـ*ـصِ مدرن (Modern Dance) است که تبدیل به یکی از جدیترین شیوههای بدنمحورِ روی صحنه شده است. شیوهای که علاوه بر اینکه قابلیت اجرا به طور مستقل را دارد، در عین حال ظرفیت بالایی نیز برای ترکیب با سایر شیوههای نمایش صحنهای را در خود دارد.
«بازی سایه» با نویسندگی و کارگردانی تاتسویا هاسگاوا، که از کشور ژاپن در بخش مسابقه بینالملل جشنواره تئاتر فجر حضور دارد نمایشیست برگرفته از ساختار و مشخصههای همین نوع نمایش. «بازی سایه» روایتگر فضا و موقعیتی آخرالزمانی(Apocalyptic) در شهر توکیو است. بر اثر کشف قدرت عنصر سایه و با تحقیقات علمی یک کمپانی داروسازی، رفتهرفته تاریکی و سایه بر شهر مسلط میشود. در این شیوع همهگیر، انسانهای کلانشهر توکیو بهتدریج با تهی شدن از ذاتِ انسانی خود به سایههایی ناانسان استحاله مییابند. در این میان قهرمانِ درام که فردی عادی است، به واسطه قربانی شدن عشقش در برابر این روند برمیآشوبد و در پی کشف این راز و البته بازگرداندنِ نور و حیات انسانی به شهر میشود.
نمایش ارائه اطلاعات را بر عهده صدای راوی ـ در اجرای تالار وحدت به صورت بالانویس ـ گذاشته و باقی نمایش صرف ساخت تابلوها، موقعیتها و فضاهای بصری ـ حرکتی منطبق بر خط روایی داستان میشود. تابلوهایی که همگی در برابرِ پرده سیلوئت انتهای صحنه در نسبتی مستقیم با مفهوم نور و سایه قرار میگیرد. تصاویری که گاه به صورت پرده تاریک و بازیگران روشن، و گاه به صورت پرده روشن و اجراگرانِ در سایه (ضد نور) تعُین مییابند. این مفهومپردازی بصری در لایه نشانهشناسی لباسِ بازیگران نیز تقویت میشود. به یاد بیاوریم مفهوم سایه (Shadow) در تحلیلهای کهنالگویی(Architype) یونگ را که نمادِ بخش درونی و لایه پنهانی شخصیت انسان است و واجد وجوه منفی و خوی حیوانیِ نهفته در ناخودآگاه جمعی جوامع بشری که حالا در این نمایش و در جهانی مدرن و تحت هژمونی کمپانیهای صاحب ابزارهای انقیاد نوع بشر، اینبار دیگر نه طاعون ـ همچون تراژدیِ ادیپ در کلنوس ـ بلکه هجوم سایهها و انسانهای مسخ شده در تاریکیست که انسان ـ شهر را به سوی نابودی پیش میراند. در این میانه قهرمان نمایش همواره در دو راهی انتخابها قرار میگیرد. گزینههایِ «الف و ب»ای که بر پرده نوشته میشود و مخاطب را نیز لحظهای در برابر آزمون انتخاب آنها قرار میدهد. انتخابهایی که با تغییر هر کدام از آنها سرنوشت قهرمان و به تبعِ آن نمایش نیز دیگرگونه خواهد بود.
در نهایت محصول نهایی ارائه شده بر صحنه، تجربهای جذاب از تئاتر حرکت و تصویر است. تئاتری که تا انتها قراردادهایی را که با مخاطب خود در شیوه اجرایی و روایتگری خود بنا مینهد، نقض نمیکند. متنوع بر صحنه ظاهر میشود و متنوع هم ادامه میدهد. میتوان به این نکته نیز فکر کرد که چرا گروهی از ژاپن قابلیت اجرای چنین نمایشی را دارد؟ شاید تامل و کوشش برای پاسخ به پرسشهایی از این دست بتواند میانجیای باشد برای درک چرایی عدم موفقیت چنین شیوههای اجرایی در ایران. اینکه چرا عموم نمایشهایی که در ایران برای بیان صحنهای خالص یا التقاطی با این نوع نمایشهای رقـ*ـصمحور کوشش میکنند، ناموفق، باسمهای و غیرلازم مینمایند. شاید پاسخ در وجود ریشههای تاریخی مفهوم و البته تکنیک رقـ*ـص در کشوری مانند ژاپن باشد. فراموش نکنیم نسبت ارگانیک و ساختاری نمایشهای سنتی ژاپن، اعم از نمایشهای نو، کابوکی و بونراکو را که با انواع رقـ*ـص برقرار میکنند. نسبتی که میتوان رگههایی از آن را در اجرای حاضر نیز بازشناخت. حال آن که نمایشهای بر صحنه ما با توجه به غیاب تاریخیِ چنین ریشهای چه راهکاری را برگزیدهاند؟
در تئاتر سالهای اخیر، گرایش به بیانگری از راهی به جز کلمه و گفتار، چنانکه مصطلح است با زبان بدن، روز به روز مورد استقبال بیشتری از سوی مخاطبان و همچنین اجراگران تئاتری قرار میگیرد. از شاخههای این نوع نمایش رقـ*ـصِ مدرن (Modern Dance) است که تبدیل به یکی از جدیترین شیوههای بدنمحورِ روی صحنه شده است. شیوهای که علاوه بر اینکه قابلیت اجرا به طور مستقل را دارد، در عین حال ظرفیت بالایی نیز برای ترکیب با سایر شیوههای نمایش صحنهای را در خود دارد.
«بازی سایه» با نویسندگی و کارگردانی تاتسویا هاسگاوا، که از کشور ژاپن در بخش مسابقه بینالملل جشنواره تئاتر فجر حضور دارد نمایشیست برگرفته از ساختار و مشخصههای همین نوع نمایش. «بازی سایه» روایتگر فضا و موقعیتی آخرالزمانی(Apocalyptic) در شهر توکیو است. بر اثر کشف قدرت عنصر سایه و با تحقیقات علمی یک کمپانی داروسازی، رفتهرفته تاریکی و سایه بر شهر مسلط میشود. در این شیوع همهگیر، انسانهای کلانشهر توکیو بهتدریج با تهی شدن از ذاتِ انسانی خود به سایههایی ناانسان استحاله مییابند. در این میان قهرمانِ درام که فردی عادی است، به واسطه قربانی شدن عشقش در برابر این روند برمیآشوبد و در پی کشف این راز و البته بازگرداندنِ نور و حیات انسانی به شهر میشود.
![attach2016011168491496124768.jpg](http://theater.ir/file/2/attach2016011168491496124768.jpg)
نمایش ارائه اطلاعات را بر عهده صدای راوی ـ در اجرای تالار وحدت به صورت بالانویس ـ گذاشته و باقی نمایش صرف ساخت تابلوها، موقعیتها و فضاهای بصری ـ حرکتی منطبق بر خط روایی داستان میشود. تابلوهایی که همگی در برابرِ پرده سیلوئت انتهای صحنه در نسبتی مستقیم با مفهوم نور و سایه قرار میگیرد. تصاویری که گاه به صورت پرده تاریک و بازیگران روشن، و گاه به صورت پرده روشن و اجراگرانِ در سایه (ضد نور) تعُین مییابند. این مفهومپردازی بصری در لایه نشانهشناسی لباسِ بازیگران نیز تقویت میشود. به یاد بیاوریم مفهوم سایه (Shadow) در تحلیلهای کهنالگویی(Architype) یونگ را که نمادِ بخش درونی و لایه پنهانی شخصیت انسان است و واجد وجوه منفی و خوی حیوانیِ نهفته در ناخودآگاه جمعی جوامع بشری که حالا در این نمایش و در جهانی مدرن و تحت هژمونی کمپانیهای صاحب ابزارهای انقیاد نوع بشر، اینبار دیگر نه طاعون ـ همچون تراژدیِ ادیپ در کلنوس ـ بلکه هجوم سایهها و انسانهای مسخ شده در تاریکیست که انسان ـ شهر را به سوی نابودی پیش میراند. در این میانه قهرمان نمایش همواره در دو راهی انتخابها قرار میگیرد. گزینههایِ «الف و ب»ای که بر پرده نوشته میشود و مخاطب را نیز لحظهای در برابر آزمون انتخاب آنها قرار میدهد. انتخابهایی که با تغییر هر کدام از آنها سرنوشت قهرمان و به تبعِ آن نمایش نیز دیگرگونه خواهد بود.
در نهایت محصول نهایی ارائه شده بر صحنه، تجربهای جذاب از تئاتر حرکت و تصویر است. تئاتری که تا انتها قراردادهایی را که با مخاطب خود در شیوه اجرایی و روایتگری خود بنا مینهد، نقض نمیکند. متنوع بر صحنه ظاهر میشود و متنوع هم ادامه میدهد. میتوان به این نکته نیز فکر کرد که چرا گروهی از ژاپن قابلیت اجرای چنین نمایشی را دارد؟ شاید تامل و کوشش برای پاسخ به پرسشهایی از این دست بتواند میانجیای باشد برای درک چرایی عدم موفقیت چنین شیوههای اجرایی در ایران. اینکه چرا عموم نمایشهایی که در ایران برای بیان صحنهای خالص یا التقاطی با این نوع نمایشهای رقـ*ـصمحور کوشش میکنند، ناموفق، باسمهای و غیرلازم مینمایند. شاید پاسخ در وجود ریشههای تاریخی مفهوم و البته تکنیک رقـ*ـص در کشوری مانند ژاپن باشد. فراموش نکنیم نسبت ارگانیک و ساختاری نمایشهای سنتی ژاپن، اعم از نمایشهای نو، کابوکی و بونراکو را که با انواع رقـ*ـص برقرار میکنند. نسبتی که میتوان رگههایی از آن را در اجرای حاضر نیز بازشناخت. حال آن که نمایشهای بر صحنه ما با توجه به غیاب تاریخیِ چنین ریشهای چه راهکاری را برگزیدهاند؟