- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
«گاهان پنجگانه زرتشت» كهن ترين بخش اوستاست.اين بخش ، خود پاره اي از «يَسنَه» است كه هم به سبب انتساب آن به «زرتشت» و هم به دليل منظوم بودنش ، همواره جداگانه از آن نام بـرده شده است.زبان گاهان با زبان ديگر بخشهاي اوستا و حتي ديگر پاره هاي يسنه در آهنگ سخن و در جمله بندي و شيوه نگارش ، يكسان نيست و بسي كهن تر از آنهاست.
هريك از بخشهاي «يسنه» را در اوستا «هايتي» و در پهلوي و فارسي «هات» يا «ها» مي نامند و گاهان، هفده هات از هفتاد و دو هات يسنه رادر برميگيرد.هر كدام از اين هاتهاي هفده گانه ، چندين بند دارد و از روي شماره و وزن شعرهايي كه در اين بندها آمده است ، آنها را به پنج گروه بخش كرده و هر گروه را يك «گاه» خوانده و نام جداگانه اي برآن نهاده اند.نام هر يك از گاهان پنجگانه ، از نخستين واژه اي كه بدان آغاز ميشود ، گرفته شده است؛ جزنام گاه يكم (اهونودگاه) كه با نام نيايش «يثه اهوو يريو...» پيوند دارد.اين نيايش روزگاري در آغاز اين گاه جاي داشته است و اكنون در «يسنه» (هات 27،بند13) جاي دارد.
واژه «گاه» (گاثا در اوستا)به معني «سرود» است و «گلدنر» و «ميه» آن را به مفهوم سرود و سخن منظومي مي دانند كه در ميان نوشتارهاي منثور مي آمده و پاره هاي آنها را به هم مي پيوسته استو احتمال مي دهند كه سبب گسيختگي كنوني در ميان برخي از بخشهاي گاهان،از ميان رفتن نوشتارهاي منثور وبرجا ماندن پاره هاي منظوم آنها باشد.اما «نيبرگ» اين فرضيه را بكلي رد مي كند و مي گويد هيچ دليلي براي اثبات آن وجود ندارد.در زبان سنسكريت نيز اين واژه به همين صورت و به همين مفهوم بكار رفته است.در زبان پارسي ميانه (پهلوي) «گاس» (وجمع آن گاسان»آمده و در فارسي بعضي آن را «گات» (و در جمع «گاتها») و برخي «گاه» (ودر جمع «گاهان») نوشته اند.
در اوستا «يسنه» و در سنسكريت «يَجنَ» و در پهلوي «يَزيشن» به معناي ستايش و نيايش و پرستش و قرباني است.
در فارسي از اين ريشه ،يزد و ايزد و يزدان و جشن و جز آن بازمانده است.
واژه «يشت» در معني با يسنه يكي است و تنها فرقي كه دارد اين است كه «يسنه» به مفهوم ستايش و نيايش و پرستش و قرباني به طور كلي و «يشت» به معناي ستايش و نيايش و پرستش و قرباني ويژه ايزدان و مينُويان است.
شماره « يشت»ها در روزگار باستان بسي بيشتر از امروز بوده و نام و نشان « يشت» هاي گم شده از راه برخي از كتاب ها به دست ما رسيده است.
در ميان « يشت» هاي موجود نيز پريشاني و آشفتگي فراوان هست و زبان و شيوه نگارش آنها هماهنگي كامل ندارد.مي توان « يشت » هاي كنوني را به دو دسته كوتاه و بلند ، بخش كرد.
در «يشت»هاي كوتاه ، شيوه نگارش بسيار نارسا و ساختگي و تازه است؛ اما «يشت»هاي بلند، زباني پخته و كهنسال دارد با تمام زيبايي هاي لفظي و آراستگي معنوي و كهن ترين و شيواترين چكامه هاي ايراني دوران باستان به شمار مي آيد.
«يشت»ها مانند گاهان منظوم است؛ اما وزن شعرهاي آنها، يكنواخت و محدود نيست و مي توان گفت كه زبان اوستايي هنگام سرايش «يشت»ها بسيار پخته تر از زمان سرودن گاهان شده و آماده پذيرش معنيهاي وسيع تري گرديده و از نظر وزنهاي شعر و گسترش هرچه بيشتر دايره آنها براي شاعر نيز گامهايي به پيش برداشته بوده است.
فصل هاي هر يك از «يشت» ها را «كرده» (=بخش،فصل) مي نامند و هر كرده، چندين بند دارد.
بخش كوتاهي از اوستا ،«ويسپ رتو» (ويسپرد) نام دارد.اين بخش در شيوه نگارش و موضوع ، بسيار همانند «يسنه» است و سرودهاي كوتاهي را در ستايش ردان و پاكان و پارسيان و همه آفرينش نيك اهورايي در بر مي گيرد.
برخي احتمال مي دهند كه «ويسپرد» در اصل بخش و دفتر جداگانه اي از اوستا نبوده ،بلكه پيوست «يسنه» به شمار مي آمده است، بويژه كه مي دانيم معمولا در جشنها و آيينهاي ديني زرتشتيان ، «ويسپرد» به تنهايي خوانده نمي شود و غالبا آن را همراه «يسنه» مي خوانند و در بسياري از مورد ها «ونديداد» را هم با آن مي سرايند.
اما هنگامهايي از سال هست كه به ويژه «ويسپرد» مي خوانند و آن را هنگام هر يك از شش گهنبار سال است و سرايش «ويسپرد»در اين هنگامهاي ششگانه را «گهنبارانويسپرد» مي نامند.
فصلهاي «ويسپرد» را مانند فصل هاي «يشت» ها «كرده» مي خوانند و هر كرده ، بندهايي را شامل مي شود.بنابر نظرهاي گوناگون اوستاشناسان ، «ويسپرد» به بيست و سه و چهار يا بيست و شش يا بيست و هفت كرده بخش شده است.
«خرده اوستا» (در پهاوي «خُرتك اوستاك» يعني «اوستاي كوچك» ) در واقع بخش ويژه و جداگانه اي از اوستا نيست؛ بلكه گزيده اي است از سراسرنامه ديني زرتشتيان كه در نمازها و نيايشها و جشنهاي گوناگون و هنگام سدره پوشي و كُشتي بندي و در مراسم زناشويي و آيين ياد بود در گذشتگان وجز آن خوانده مي شود.اندازه نوشتارهاي «خرده اوستا» در دست نويسهاي مختلفي كه از آن برجا مانده ، يكسان نيست وهر كس بنا برنيازي كه داشته بخشهاي بيشتر يا كمتري را در دست نويس خود گردآورده است.جاي برخي از پاره هاي «خرده اوستا» را در بخشهاي موجود اوستا مي توان پيدا كرد؛ اما بعضي از قسمتهاي اين گزيده يادگار نسكهاي گم شده اوستاست.
در پي معرفي اجمالي بخشهاي اوستا ، اكنون نگاهي به محتواي اين نامه كهن مي افكنيم تا دورنمايي از گستره انديشه و فرهنگ ايرانيان روزگار باستان را بنگريم.
در اين بررسي كوتاه ، نخست مي پردازيم به گاهان كه قانون اساسي و گوهر اصلي دين مزدا پرستي است.
زرتشت انديشه ور و دادگذار ايران باستان در گاهان پنجگانه خويش ، همچون شاعريپرشور و فيلسوفي ژرف بين ، بنيادي ترين پرسشهايي را كه در زمان ور در برابر آدمي مطرح بوده است – و بسياري از آنها هنوز هم مطرح است – به ميان مي كشد و چون جوينده اي سخت كوش و دريا دل ، در پي گشودن چيستانهاي زندگي برمي آيد.
در گاهان نشاني از اسطوره ها و افسانه هاي كهن آريايي و پرستش و نيايش ايزدان فراوان شمار باستاني آرياييان و بردن قربانيهاي خونين نزد آنان ، به چشم نمي خورد و آشكار است كه پيام آور دين مزدا پرستي ، مي خواهد آدمي را از پيچ و خم دستگاه يزدان شناخت ابتدايي كوه نشينان و بيابان گردان رهايي بخشد و به ديني روشن و خرد پذير فراخواند.
به ديگر سخن ، بازتاب عمده ترين بيابان گردان رهايي بخشد و به ديني روشن و خرد پذير فراخواند.به ديگر سخن ، بازتاب عمده ترين پيام اجتماعي – اقتصادي زرتشت، يعني گذار از بيابان گردي و شباني پر خشم و خشونت نخستين به روستا نشيني و كشاورزي و گله پروري آرام را در جنبه هاي ديني و اخلاقي آموزشهاي وي نيز مي توان ديد.
در آموزشهاي زرتشت ، مقصود از آفرينش و نتيجه زندگي اين است كه آدمي در آباد كردن جهان و شادماني خود و ديگران بكوشد و با «انديشه نيك» ، «گفتار نيك» ، «كردار نيك» ، خود را شايسته رسيدن به اوج كمال و پيوستن به بهروزي جاوداني نشان دهد.
هريك از بخشهاي «يسنه» را در اوستا «هايتي» و در پهلوي و فارسي «هات» يا «ها» مي نامند و گاهان، هفده هات از هفتاد و دو هات يسنه رادر برميگيرد.هر كدام از اين هاتهاي هفده گانه ، چندين بند دارد و از روي شماره و وزن شعرهايي كه در اين بندها آمده است ، آنها را به پنج گروه بخش كرده و هر گروه را يك «گاه» خوانده و نام جداگانه اي برآن نهاده اند.نام هر يك از گاهان پنجگانه ، از نخستين واژه اي كه بدان آغاز ميشود ، گرفته شده است؛ جزنام گاه يكم (اهونودگاه) كه با نام نيايش «يثه اهوو يريو...» پيوند دارد.اين نيايش روزگاري در آغاز اين گاه جاي داشته است و اكنون در «يسنه» (هات 27،بند13) جاي دارد.
واژه «گاه» (گاثا در اوستا)به معني «سرود» است و «گلدنر» و «ميه» آن را به مفهوم سرود و سخن منظومي مي دانند كه در ميان نوشتارهاي منثور مي آمده و پاره هاي آنها را به هم مي پيوسته استو احتمال مي دهند كه سبب گسيختگي كنوني در ميان برخي از بخشهاي گاهان،از ميان رفتن نوشتارهاي منثور وبرجا ماندن پاره هاي منظوم آنها باشد.اما «نيبرگ» اين فرضيه را بكلي رد مي كند و مي گويد هيچ دليلي براي اثبات آن وجود ندارد.در زبان سنسكريت نيز اين واژه به همين صورت و به همين مفهوم بكار رفته است.در زبان پارسي ميانه (پهلوي) «گاس» (وجمع آن گاسان»آمده و در فارسي بعضي آن را «گات» (و در جمع «گاتها») و برخي «گاه» (ودر جمع «گاهان») نوشته اند.
در اوستا «يسنه» و در سنسكريت «يَجنَ» و در پهلوي «يَزيشن» به معناي ستايش و نيايش و پرستش و قرباني است.
در فارسي از اين ريشه ،يزد و ايزد و يزدان و جشن و جز آن بازمانده است.
واژه «يشت» در معني با يسنه يكي است و تنها فرقي كه دارد اين است كه «يسنه» به مفهوم ستايش و نيايش و پرستش و قرباني به طور كلي و «يشت» به معناي ستايش و نيايش و پرستش و قرباني ويژه ايزدان و مينُويان است.
شماره « يشت»ها در روزگار باستان بسي بيشتر از امروز بوده و نام و نشان « يشت» هاي گم شده از راه برخي از كتاب ها به دست ما رسيده است.
در ميان « يشت» هاي موجود نيز پريشاني و آشفتگي فراوان هست و زبان و شيوه نگارش آنها هماهنگي كامل ندارد.مي توان « يشت » هاي كنوني را به دو دسته كوتاه و بلند ، بخش كرد.
در «يشت»هاي كوتاه ، شيوه نگارش بسيار نارسا و ساختگي و تازه است؛ اما «يشت»هاي بلند، زباني پخته و كهنسال دارد با تمام زيبايي هاي لفظي و آراستگي معنوي و كهن ترين و شيواترين چكامه هاي ايراني دوران باستان به شمار مي آيد.
«يشت»ها مانند گاهان منظوم است؛ اما وزن شعرهاي آنها، يكنواخت و محدود نيست و مي توان گفت كه زبان اوستايي هنگام سرايش «يشت»ها بسيار پخته تر از زمان سرودن گاهان شده و آماده پذيرش معنيهاي وسيع تري گرديده و از نظر وزنهاي شعر و گسترش هرچه بيشتر دايره آنها براي شاعر نيز گامهايي به پيش برداشته بوده است.
فصل هاي هر يك از «يشت» ها را «كرده» (=بخش،فصل) مي نامند و هر كرده، چندين بند دارد.
بخش كوتاهي از اوستا ،«ويسپ رتو» (ويسپرد) نام دارد.اين بخش در شيوه نگارش و موضوع ، بسيار همانند «يسنه» است و سرودهاي كوتاهي را در ستايش ردان و پاكان و پارسيان و همه آفرينش نيك اهورايي در بر مي گيرد.
برخي احتمال مي دهند كه «ويسپرد» در اصل بخش و دفتر جداگانه اي از اوستا نبوده ،بلكه پيوست «يسنه» به شمار مي آمده است، بويژه كه مي دانيم معمولا در جشنها و آيينهاي ديني زرتشتيان ، «ويسپرد» به تنهايي خوانده نمي شود و غالبا آن را همراه «يسنه» مي خوانند و در بسياري از مورد ها «ونديداد» را هم با آن مي سرايند.
اما هنگامهايي از سال هست كه به ويژه «ويسپرد» مي خوانند و آن را هنگام هر يك از شش گهنبار سال است و سرايش «ويسپرد»در اين هنگامهاي ششگانه را «گهنبارانويسپرد» مي نامند.
فصلهاي «ويسپرد» را مانند فصل هاي «يشت» ها «كرده» مي خوانند و هر كرده ، بندهايي را شامل مي شود.بنابر نظرهاي گوناگون اوستاشناسان ، «ويسپرد» به بيست و سه و چهار يا بيست و شش يا بيست و هفت كرده بخش شده است.
«خرده اوستا» (در پهاوي «خُرتك اوستاك» يعني «اوستاي كوچك» ) در واقع بخش ويژه و جداگانه اي از اوستا نيست؛ بلكه گزيده اي است از سراسرنامه ديني زرتشتيان كه در نمازها و نيايشها و جشنهاي گوناگون و هنگام سدره پوشي و كُشتي بندي و در مراسم زناشويي و آيين ياد بود در گذشتگان وجز آن خوانده مي شود.اندازه نوشتارهاي «خرده اوستا» در دست نويسهاي مختلفي كه از آن برجا مانده ، يكسان نيست وهر كس بنا برنيازي كه داشته بخشهاي بيشتر يا كمتري را در دست نويس خود گردآورده است.جاي برخي از پاره هاي «خرده اوستا» را در بخشهاي موجود اوستا مي توان پيدا كرد؛ اما بعضي از قسمتهاي اين گزيده يادگار نسكهاي گم شده اوستاست.
در پي معرفي اجمالي بخشهاي اوستا ، اكنون نگاهي به محتواي اين نامه كهن مي افكنيم تا دورنمايي از گستره انديشه و فرهنگ ايرانيان روزگار باستان را بنگريم.
در اين بررسي كوتاه ، نخست مي پردازيم به گاهان كه قانون اساسي و گوهر اصلي دين مزدا پرستي است.
زرتشت انديشه ور و دادگذار ايران باستان در گاهان پنجگانه خويش ، همچون شاعريپرشور و فيلسوفي ژرف بين ، بنيادي ترين پرسشهايي را كه در زمان ور در برابر آدمي مطرح بوده است – و بسياري از آنها هنوز هم مطرح است – به ميان مي كشد و چون جوينده اي سخت كوش و دريا دل ، در پي گشودن چيستانهاي زندگي برمي آيد.
در گاهان نشاني از اسطوره ها و افسانه هاي كهن آريايي و پرستش و نيايش ايزدان فراوان شمار باستاني آرياييان و بردن قربانيهاي خونين نزد آنان ، به چشم نمي خورد و آشكار است كه پيام آور دين مزدا پرستي ، مي خواهد آدمي را از پيچ و خم دستگاه يزدان شناخت ابتدايي كوه نشينان و بيابان گردان رهايي بخشد و به ديني روشن و خرد پذير فراخواند.
به ديگر سخن ، بازتاب عمده ترين بيابان گردان رهايي بخشد و به ديني روشن و خرد پذير فراخواند.به ديگر سخن ، بازتاب عمده ترين پيام اجتماعي – اقتصادي زرتشت، يعني گذار از بيابان گردي و شباني پر خشم و خشونت نخستين به روستا نشيني و كشاورزي و گله پروري آرام را در جنبه هاي ديني و اخلاقي آموزشهاي وي نيز مي توان ديد.
در آموزشهاي زرتشت ، مقصود از آفرينش و نتيجه زندگي اين است كه آدمي در آباد كردن جهان و شادماني خود و ديگران بكوشد و با «انديشه نيك» ، «گفتار نيك» ، «كردار نيك» ، خود را شايسته رسيدن به اوج كمال و پيوستن به بهروزي جاوداني نشان دهد.