بررسی قاعده منع تعقیب در حقوق‏ جزاى بین‏ الملل

  • شروع کننده موضوع nadiya_m
  • بازدیدها 168
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

nadiya_m

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/13
ارسالی ها
1,838
امتیاز واکنش
3,877
امتیاز
596
سن
27
محل سکونت
TEHRAN
مقدمه
هر جامعه‏یى داراى هنجارها و ارزشهایى است که در قالب مجموعه‏یى به نام‏ حقوق موضوعه گردآورى شده و طبعا در حقوق کیفرى نقض این ارزشها جرم تلقّى‏ مى‏شود و مرتکب آن باید ضمانتهاى ترمیمى و کیفرى را تحمل کند.براساس یک تفکّر و اندیشه ساده،هر عملى که به این ارزشها لطمه و خدشه وارد نموده و آن را نقض کند، تنها یک بار باید مجازات شود.این اندیشه که در قالب قاعده«منع تعقیب مجدّد»بیان‏ مى‏شود با اختلاف رویّه کشورهاى جهان روبه‏رو مى‏شود.قطعا،همه ما در یک دهکدهء جهانى زندگى مى‏کنیم؛امروزه،آنچه در یک نقطه از این دهکدهء جهانى رخ مى‏دهد داراى‏ بازتابهاى گسترده و فراوانى در نقاط دیگر آن مى‏باشد.

در جهان کنونى،جامعه بشرى داراى سازمانهاى جهانى(سازمان ملل متّحد و نهادهاى تابعهء آن)و منطقه‏اى است که با تلاش روزافزون مى‏کوشند براى ارتقاى‏ ارزشهاى والاى انسانى و آشتى بین ملّتها نظمى صلح‏جویانه برقرار نموده و در صورت‏ اقتضاى شرایط و خواست اراده واقعى سیاسى،اعمال مخلّ نظم جامعه بشرى و ناقض‏ ارزشهاى برتر و والاى انسانى را که جرم نامیده مى‏شوند،مجازات کنند.

با این حال،وقتى مسأله مبارزه علیه اشکال مختلف جرائمى مانند تهیّه و خرید و فروش مواد مخـ ـدر،تهیّه و توزیع اسکناسهاى جعلى،جرائم علیه محیط زیست،برخى تبعیضها،شکنجه،راهزنى دریایى و هوایى و خرید و فروش انسانها پیش مى‏آید،از آنجا که ارتکاب این‏گونه جرائم به نظم بین‏المللى لطمه و خدشه وارد نموده و کمابیش‏ همه جهان را تحت‏تأثیر قرار مى‏دهد،اتخاذ تدابیر کیفرى لازم در برابر این پدیده‏ها و رفتارهاى مجرمانه برعهده دولتها گذاشته مى‏شود و این کار از طریق وضع معاهدات‏ بین‏المللى انجام مى‏گیرد.

بدین ترتیب،هردولتى هرچند پیش از هرچیزى پاسدار نظم و منافع خود مى‏باشد،ضامن و نگهبان نظم جهانى نیز هست.هردولتى با پیوستن به این معادهدات‏ و قبول صلاحیتهایى که در آن پیش‏بینى گردیده،صلاحیّت کیفرى خود را تعیین و مشخّص کرده و کلیّه جرائمى را که در قلمرو آن واقع شده و یا مرتکب و بزه دیده آن‏ یکى از اتباع آن بوده و یا اینکه جرم علیه منافع اساسى و عالیه آن ارتکاب یافته باشد، مجازات مى‏کند.

در جرم بین‏المللى(منظور جرائم داراى عنصر فرامرزى است)صلاحیّتهاى‏ مختلف که کشورها برخى از آن را اصلى و انحصارى و برخى دیگر را فرعى قلمداد مى‏کنند،باهم تعارض پیدا مى‏کنند.

به عبارت ساده‏تر،گاهى در صحنه بین‏المللى به علّت وجود یک عنصر فرامرزى‏ مانند تابعیّت،بحث تعدّد صلاحیّت پیش مى‏آید؛و آن موردى است که دو یا چند دولت‏ خود را صالح و ذینفع در رسیدگى به جرائم و اعمال مجازات مى‏داند.

در چنین حالتى،چون دولتها بیش از آنکه به عدالت کیفرى همدیگر اعتماد داشته‏ باشند،بى‏اعتماد و بدبین بوده و حاکمیّت خود را بر همه چیز مقدّم داشته و به احکام‏ جزایى یکدیگر چندان اعتبارى نمى‏دهند،بیم آن مى‏رود که فردى به خاطر ارتکاب یک‏ جرم،دوبار از سوى دو کشور مورد محاکمه و مجازات قرار گیرد.بدیهى است با طرح‏ دعواى کیفرى جدید،فرآیند کیفرى تازه‏یى آغاز شده و بنابراین،متّهم باید در دادگاه از خود دفاع کرده و در پایان،در مورد مجرمیّت تصمیم تازه‏یى گرفته خواهد شد.
آنچه که بیان شد،رویّه‏اى است که اکنون در بسیارى از کشورها در حدّ وسیعى‏ پذیرفته شده است و این خلاف قاعده«منع تعقیب مجدّد»است.

با این همه،بین کشورهاى اروپایى،گرایش و روند دیگرى در حال شکل‏گیرى‏ است؛از دهها سال پیش،بین کشورهاى اروپایى،چند سازمان منطقه‏اى ایجاد شده که‏ هدف آنها توسعه همبستگى سیاسى،اقتصادى و فرهنگى بین کشورهاى عضو سازمان مى‏باشد.

به این ترتیب،ساختار اروپا کم‏کم به از بین بردن بى‏اعتمادى‏ها و بدبینى‏هاى‏ متقابل دولتها و ناهماهنگى بین عدالت کیفرى آنها گرایش پیدا مى‏کند.

جنبش و حرکت بزرگ یاد شده در قالب برخى از معاهدات منطقه‏اى چند جانبه پدیدار مى‏شود که هرکدام حسب مورد داراى محدوده و قلمرو جغرافیایى خاصّ مى‏باشد،در این معاهدات،قاعده«منع تعقیب مجدّد»کم‏کم و اغلب به شکل محدود و گاهى نیز مشروط،به‏عنوان یک اصل کلّى حقوقى پذیرفته شده است.

روند یاد شده همچنین باعث استقرار نظم نوین حقوقى(دیوان اروپایى حقوقى‏ بشر)شده که خود در زمینه اعمال مجازات داراى اختیارات ویژه‏یى بوده؛به گونه‏یى که‏ استفاده از این اختیارات ممکن است با اختیارات دول عضو معاهده در تعارض و رقابت‏ باشد،زیرا هر نظام حقوقى اختیارات خاصّ خود را اعمال مى‏کند و جمع با نظام حقوقى‏ دیگر را کنار مى‏گذارد.با اینکه فرانسه در جنبش و حرکت جمعى یاد شده مشارکت‏ مى‏کند،ولى بیشتر به اعمال اختیارات خود در حقوق داخلى مى‏پردازد.

در نظام حقوقى فرانسه،اشخاص تابع قانون جزا بوده و در صورت ارتکاب جرم‏ مشمول ضمانتهاى کیفرى و ادارى تعیین شده هستند.گذشته از این،کلیّه کارمندان، اعضاى انجمنها،اتحادیّه‏هاى صنفى،فدراسیونهاى ورزشى،کلیساها،مؤسسات و غیره با تنبیهات یا ضمانتهاى ادارى روبه‏رو هستند.ضمانتهاى کیفرى و ادارى نیز ممکن است به‏طور همزمان در مورد مجرم اعمال شود.
همان‏گونه که ملاحظه مى‏شود،قاعده«منع تعقیب مجدّد»هم در حقوق داخلى و هم در حقوق جزاى بین‏الملل ریشه دارد.

باتوجّه به این نکته که موضوع تعقیب مجدّد ممکن است بین دو نظام حقوق ملّى، نظام حقوق ملّى و بین‏المللى و بالاخره نظام حقوقى ملّى و جوامع اروپا مطرح شود،به‏ همین لحاظ بررسى قاعده«منع تعقیب مجدّد»از این سه دیدگاه از اهمیت ویژه‏یى‏ برخوردار بوده و داراى مسائل پیچیده و بغرنجى است.

هنگامى که مرتکب پس از ارتکاب جرم تحت پیگرد و محاکمه قرار گرفته و در مورد آن پرونده تصمیم قطعى قضایى گرفته مى‏شود،امکان طرح دعواى کیفرى جدید در همان مورد،امنیّت قضایى را به خطر مى‏اندازد.علاوه بر این،اعلام دو مجرمیّت و در نتیجه اعمال دو مجازات خلاف مقتضاى عدل و انصاف بوده و براى همین است که‏ قاعده«منع تعقیب مجدّد»تأسیس گردیده است و شایسته است که این قاعده عامّ تلقى‏ شده و در همهء زمینه‏ها به کار گرفته شود.

امّا ترس از اینکه در مورد مجرم قضاوت واقعى و عادلانه صورت نگیرد و به جاى‏ صدور حکم واقعى و مقتضى،حکم خفیف و ساده‏یى صادر شود،امکان طرح دعواى‏ کیفرى در برابر دادگاهى که انتظار مى‏رود،در قضیّه بى‏طرف بوده و اغراص شخصى‏ و سیاسى را اعمال نکند،فراهم مى‏کند.

قبول قطعى و کامل اعتبار منفى احکام صادره مانع قضاوت عادلانه و صدور حکم‏ مقتضى مى‏شود.در این میان،باید واقع‏بینانه عمل نمود.کشورى مانند فرانسه‏ نمى‏تواند نسبت به همه دولتها موضع یکسانى داشته باشد؛زیرا روابط همهء کشورها در یک سطح نمى‏باشد به گونه‏یى که برخى روابط حسنه‏یى دارند،برخى بى‏تفاوت بوده و بالاخره برخى دیگر نیز روابط خصمانه و کیفرتوزانه دارند.به همین خاطر است که یک‏ دولت نمى‏تواند نسبت به حکمى که یک دادگاه خارجى صادر نموده بى‏تفاوت باشد، چون ممکن است به منافع اساسى و عالیه آن‏که خود را تنها مدافع آن مى‏داند-و یا منافعى که براى آن جنبهء فرعى و ثانوى دارد-لطمه وارد کند.

متقابلا،کشورى که مى‏خواهد مرتکب را براى بار دوّم تحت پیگرد و محاکمه قرار دهد باید دو نکته را مدّنظر قرار دهد:نخست اینکه،کشورى که قبلا به موضوع‏ رسیدگى نموده ممکن است خود بیشتر از دیگران براى اعمال کیفر عادلانه و متناسب‏ دغدغه و نگرانى داشته باشد.دوّم اینکه،حقّ تعقیب و محاکمه مجدّد و عند اللّزوم اعلام‏ ضمانت کیفرى جدید در مورد شخصى که پیشتر مورد محاکمه قرار گرفته،این حقّ را بر آن ایجاد نمى‏کند که مجازات مقرّر در قانون خود را بدون در نظر گرفتن مجازاتى که‏ در حکم اوّلى تعیین شده،اعمال کند.

قانونگزار فرانسه نیز در مواردى که به‏طور یکجانبه صلاحیّت قانون و دادگاههاى‏ کیفرى خود را تعیین مى‏کند،موارد یاد شده را رعایت نموده و خود را نسبت به آنها پایبند مى‏کند.البته گاهى معاهده بین‏المللى و یا چند جانبه نیز دولتها را ملزم به رعایت‏ آنها مى‏کند.

در زمینه اعمال قاعده«منع تعقیب مجدّد»راه‏حلّهاى متفاوتى اتّخاذ گردیده است. مهمّترین عامل آن نبودن رویّه یکسان در معاهدات و متفاوت بودن مفاد و محتواى‏ آنهاست.

وجود این‏گونه اختلاف‏نظرها و تشتت آراء در موضوع دعاوى کیفرى،سبب‏ مى‏شود که کشورهاى مختلف بتوانند علیه مرتکب،مجازاتهاى مختلفى اعمال کنند؛ یعنى در یک مورد تعدّد تعقیب و گاهى تعدّد کیفر پیش مى‏آید.

در مورد تعدّد تعقیب کیفرى سه راه‏گار اتخاذ شده است:گاهى تعدّد تعقیب یا تعدّد کیفر در قوانین و معاهدات بین‏المللى منع شده،گاهى به‏طور ضمنى و تلویحى تجویز و مورد قبول واقع شده و گاهى نیز در مورد جواز و یا منع آن حکم صریحى نیامده و سکوت گذاشته شده است.

همان‏گونه که پیش از این گفته شد،موضوع تعقیب مجدّد گاهى بین نظام حقوقى‏ ملّى و نظام حقوقى بین‏المللى مطرح مى‏شود.تدابیر اتخاذ شده در این‏گونه موارد به
سوى پذیرش راه‏کار اوّل یعنى منع تعقیب مجدّد گام برمى‏دارد و در واقع،تعقیب تعیین‏ شده در سطح بین‏المللى جایگزین تعقیب تعیین شده،در قوانین ملّى مى‏شود.(الف)

راه‏کار دوّم یعنى پذیرش ضمنى تعقیب مجدّد در اختلافات بین کشورهاى عضو جوامع اروپا پذیرفته شده است.(ب)

و بالاخره،راه‏کار سوّم(سکوت در مورد جواز یا منع اعمال دو تعقیب)در مورد تعارض صلاحیّت بین کشورهاى مختلفى است که در قالب معاهده‏هاى بین‏المللى دو یا چندجانبه همکارى و همزیستى داشته و رعایت قاعده منع تعقیب مجدّد را به شکل خیلى‏ محدود قبول و در جهت تقویت آن قاعده تلاش مى‏کند.(ج)

الف-تعدّد تعقیب بین نظامهاى حقوقى ملّى و بین‏المللى
هرچند امروزه جوامع بشرى با پیدایش اشکال نوین بى‏نظمیها روبه‏رو گردیده ولى‏ اندک‏اندک به سوى مهار بى‏نظمیهاى گذشته گرایش پیدا مى‏کند.

گاهى افرادى که به نام و حساب دولتها اقدام مى‏کنند،با رفتار و اعمال خود اصول‏ جامعهء بین‏المللى را نقض مى‏کنند.جامعه بین‏المللى که،براى جلوگیرى از این امر و دفاع از نظم بین‏المللى در تلاش است باید این‏گونه رفتارها را جرم تلقّى کرده و آنها را مجازات کند.

در همین راستا،رعایت قاعده«منع تعقیب مجدّد»مورد تأکید قرار گرفته و همواره‏ در ردیف دیگر اصول اساسى حقوق کیفرى مانند اصل عطف بماسیق نشدن قوانین‏ کیفرى،اصل برائت و اصل محاکمه عادلانه که براى تضمین حقوق افراد پذیرفته شده، قرار گرفته است.

این قاعده در ماده 9 پیش‏نویس طرح قانون جرایم علیه صلح و امنیّت بشرى‏ آورده شده است.براساس ماده 9 این طرح،تعدّد تعقیب کیفرى و در نتیجه تعدّد مجازاتهاى بین‏المللى و ملّى در مورد جرایم پیش‏بینى شده در این قانون کنار گذاشته شده است؛به این معنا که اگر دادگاه کیفرى بین‏المللى مرتکبین یکى از جرایم پیش‏بینى‏ شده در این قانون را تحت تعقیب و محاکمه قرار دهد،تعقیب مجدّد همان فرد از سوى‏ دادگاههاى ملّى ممنوع است.ولى تعقیب و محاکمه در دادگاه ملّى در دو مورد مانع از تعقیب و محاکمه در دادگاه بین‏المللى نمى‏شود:نخست آنکه،دادگاه ملّى جرم را در حالى که عنوان یکى از جرایم پیش‏بینى شده در این قانون را داشته،جرم عمومى تلقى‏ نماید.دوّم آنکه،در مورد عمل ارتکابى حکمى بدهد که عنوان دقیقى نداشته باشد.

علاوه بر این،به تصریح قسمت«ب»بند 3 از ماده 9 همین قانون،در مواردى که‏ دادگاه ملّى به‏طور مستقل و بى‏طرف عمل نکرده و آیین دادرسى اتخّاذ شده در دادگاه‏ به قصد رهانیدن متّهم از مسؤولیت کیفرى بین‏المللى بوده و یا اینکه موضوع پرونده به‏ طور جدّى تعقیب نشده باشد،دادگاه بین‏المللى مى‏تواند در همین مورد تعقیب مجدّدى‏ انجام دهد.

و بالاخره،حکمى که به وسیله دادگاه ملّى صادر شده مانع محاکمه و صدور حکم‏ جدید به وسیله یک دادگاه ملّى دیگر که اصولا ذینفع در رسیدگى و مجازات جرم‏ موصوف مى‏باشد،نمى‏شود.حتى اگر حکم اوّلى زیر یکى از عناوین این قانون صادر شده باشد.

در این خصوص دو مورد بند 4 ماده 9 پیش‏بینى گردیده است:مورد اوّل وقتى‏ است که جرم در قلمرو آن کشور واقع شده و مورد دوّم زمانى است که کشور ذینفع‏ خود قربانى جرم باشد.

همین مقررّات در اساسنامه دادگاه کیفرى بین‏المللى براى روآندا نیز آمده است.در فرآیند تأسیس دیوان دائمى کیفرى بین‏المللى نیز همین مقررّات مدّنظر قرار گرفته است.

قاعده«منع تعقیب مجدّد»در ماده 42 پیش‏نویس اساسنامه این دیوان که از ماده 10 اساسنامه دادگاه کیفرى بین‏المللى براى یوگسلاوى سابق اقتباس شده، صریحا مورد تأکید و توجّه قرار گرفته است.در حال حاضر،پیش‏نویس اساسنامه دیوان دائمى کیفرى بین‏المللى جهت تنقیح و بررسى بیشتر به یک کمیتهء تخصصى‏ مجمع عمومى سازمان ملل متّحد ارجاع گردیده است.1

ماده 42 پیش‏نویس دیوان دائمى تصرح دارد:اگر دیوان بین‏المللى در مورد عملى که طبق ماده 20 همین طرح جنایت تلّقى مى‏شود،حکم صادر کند،دادگاه ملّى، دیگر نمى‏تواند در آن مورد حکم جدیدى صادر کند.ولى برعکس،صدور حکم از سوى‏ دادگاه ملّى در دو مورد مانع صدور حکم جدید از سوى این دیوان نمى‏شود:مورد نخست هنگامى اس که جرمى که رسیدگى به آن صلاحیّت دیوان بوده،به وسیله‏ دادگاه ملّى جرم عمومى تلقى گردد؛مورد دوّم وقتى است که رسیدگى به آن امر کیفرى‏ در دادگاه ملّى امر ساختگى و صرفا نمایشى و تشریفاتى بوده است.

بنابراین،چنین برمى‏آید که حقوق جزاى بین‏الملل واقع‏گرا بوده و اندیشه‏ عدالت‏طلبى و دادگرى در آن حاکم است.در حالى که باتوجّه به تجزیه جامعه بین‏الملل‏ واقع‏گرایى در دادگاههاى ملّى کمتر وجود داشته و بى‏طرفى نوعى و یا شخصى همیشه‏ در آن تضمین نشده است.

حقوق جزاى بین‏الملل گرایش دارد به اینکه تعقیب و محاکمه متّهم در دادگاه ملّى‏ صرفا نمایش ساختگى و صورى نبوده و مانع اعمال مجازات شایسته و متناسب در مورد مجرم نشود.عدالت هم اقتضا دارد که یک نظم قضایى برتر از نظر قضایى‏ کشورها ایجادشود تا بى‏طرفانه و به‏طور مطمئن به مجازات جرائمى که بشریت را متأثر و وجدان عمومى را جریحه‏دار مى‏سازد،بپردازد و بدون جهات و دلایل قانونى، در یک مورد تعدّد تعقیب در دعاوى کیفرى پیش نیاید.
اکنون ما شاهد تلاشهاى پیگیر و منظم به منظور مجازات جرائم بین‏المللى هستیم‏ و حقوق جزاى بین‏الملل با یک تحوّل عمده همراه است.همان‏گونه که مى‏دانیم،در حقوق‏ جزاى بین‏المل،جرائم بین‏المللى تعریف و مجازات آن مشخص مى‏شود.
(1)-براساس آخرین اخبار منتشره کنفرانس یک ماهه براى تصویب اساسنامه این دیوان در تیرماه سال‏ جارى در رم تشکیل و با حضور و رأى مثبت اکثر دولتهاى شرکت‏کننده در آن بویژه ایران به تصویب شد.(م) در حقوق جزاى بین‏الملل گاهى ارزیابى و تعیین مجازات وبه یک دادگاه بین‏المللى واگذار شده و گاهى نیز براساس مقرّرات جزایى کشور محلّ ارتکاب جرم انجام مى‏گیرد.

ولى واگذارى تعیین مجازات به یک دادگاه بین‏المللى مخالف اصل«قانونى بودن‏ مجازات»است.مثلا در اساسنامه دادگاه نورنبرگ و میثاق دادگاه توکیو پیش‏بینى شده‏ بود که دادگاه مى‏تواند براى مجرمین مجازات اعدام یا هر مجازاتى را که عادلانه‏ تشخیص دهد،تعیین کند.در مورد تعیین نوع و میزان مجازات براساس مقررّات جزایى‏ دادگاه بین‏المللى،بند اوّل ماده 24 اساسنامه دادگاه بین‏المللى کیفرى برابر یوگسلاوى‏ سابق تصریح دارد:دادگاه بدوى تنها مجازات حبس را تحمیل مى‏کند.این دادگاه براى‏ تعیین شرایط مجازات،فهرست کلّى مجازاتهاى حبس را که در دادگاههاى یوگسلاوى‏ سابق مورد استناد واقع مى‏شود،مورد لحاظ قرار مى‏دهد.

البته،احتمال تعدد تعقیب بین نظامهاى حقوقى ملّى و بین‏المللى وجود دارد؛ همان‏گونه که در پیشینهء کیفرى دادگاه نظامى نورنبرگ این وضع دیده مى‏شود و این‏ موضوع همواره جاى نگرانى داشته است و نیز آن‏چنان‏که باید،مورد دقّت قرار نمى‏گرفته است.

در همین راستا،یک نویسندهء حقوقى معتقد است که در مورد رقابت توصیفها، یعنى مواردى که عمل مجرمانه هم جرم بین‏المللى است و هم جرم عمومى،باید چاره‏اندیشى نمود تا نقش قاعده«منع تعقیب مجدّد»به‏گونهء دقیق و شفاف مشخّص‏ گردد.دادگاه کیفرى بین‏المللى براى یوگسلاوى سابق که به ابتکار شوراى امنیّت‏ سازمان ملل متّحد و به موجب قطعنامه شماره 827 مصوّب 25 مه 1993 آن شورا تأسیس گردیده،در واقع،یک مرجع قضایى بین‏المللى است که بر نظم قضایى کشورها برترى دارد.این دادگاه براى تعقیب و محاکمه کسانى که از ابتداى 1991 مسوول‏ نقض عمده حقوق بین‏الملل بشر دوستانه در خاک یوگسلاوى سابق بوده‏اند تشکیل‏ شده است.

برترى نظم قضایى و کیفر بین‏المللى در ماده 9 اساسنامه این دادگاه مورد تصریح و تأکید واقع شده است؛در بند اوّل این مادّه احتمال تعارض صلاحیّتهاى ملّى‏ و بین‏المللى پیش‏بینى و در بند دوّم همین مادّه تصریح گردیده که این دادگاه بر دادگاههاى ملّى برترى دارد و بنابراین،دادگاه مى‏تواند در هر مرحله از دادرسى رسما از دادگاه ملّى بخواهد که به نفع این دادگاه عدم‏صلاحیّت خود را اعلام کرده و از رسیدگى خوددارى نماید.

فرانسه براى هماهنگ ساختن مقررّات خود با مقررّات اساسنامه این دادگاه،قانون‏ شماره 1-95 را در 2 ژانویه 1993 تصویب نمود.

در ماده 2 این قانون پیش‏بینى گردیده است:در صورت یافت شدن مباشرین یا معاونین جرائم مذکور در اساسنامه دادگاه کیفرى بین‏المللى براى یوگسلاوى سابق در فرانسه،دادگاههاى فرانسه صالح به رسیدگى هستند.موادّ 3 تا 6 این قانون موارد صدور قرار عدم‏صلاحیّت دادگاههاى فرانسه به نفع دادگاه کیفرى بین‏المللى براى‏ یوگسلاوى سابق را مطرح نموده است.

ماده 10 اساسنامه این دادگاه،رعایت قاعده«منع تعقیب مجدّد»به وسیله دادگاه‏ ملّى و بین‏المللى را پیش‏بینى نموده است؛تعقیب و صدور حکم به وسیله دادگاه بین‏المللى‏ مانع تعقیب و محاکمه مجدّد به وسیله دادگاه ملّى مى‏شود ولى تعقیب و محاکمه به‏ وسیله دادگاه ملّى در دو مورد مانع از محاکمه و صدور حکم به وسیله دادگاه بین‏المللى‏ نمى‏شود:نخست اینکه،دادگاه ملّى عمل ارتکابى را در غالب یکى از عناوین مجرمانه در حقوق داخلى توصیف کرده و در این مورد حکم صادر کرده باشد.دوّم اینکه،عملى که‏ در آن مورد حکم صادر شده،عنوان مجرمانه دقیقى نداشته باشد.علّت تعدّد تعقیب در دو مورد اخیر،به عدالت‏طلبى حقوق جزاى بین‏الملل برمى‏گردد.

درعین‏حال،حقوق جزاى بین‏الملل ضمن رعایت دقیق اصل تناسب میان مجازات‏ و تقصیر(سوءنیّت)به پرهیز از تعدّد تعقیب گرایش دارد.
در همین راستا،بند 3 و 2 ماده 10 اساسنامه دادگاه کیفرى بین‏المللى براى‏ یوگسلاوى سابق در عین حال که اجازه مى‏دهد شخصى که قبلا در دادگاه ملّى محاکمه‏ شده،در برابر دادگاه کیفرى بین‏المللى براى یوگسلاوى سابق تحت تعقیب و محاکمه و عند الزوم اعمال مجازات قرار گیرد،تصریح دارد که این دادگاه براى‏ تصمیم‏گیرى در مورد مجازات شخص محکوم به ارتکاب یکى از جرائم مذکور در این‏ اساسنامه،میزان مجازاتى را که شخص در دادگاه ملّى براى همان جرم تحمل کرده‏ است،محاسبه و مورد لحاظ قرار داده و آن را از میزان مجازات اعلام شده در دادگاه‏ یوگسلاوى سابق کسر خواهد کرد.

همین مقررّات در بند 3 ماده 9 اساسنامه دادگاه کیفرى بین‏المللى روآندا، پیش‏نویس طرح اساسنامه دیوان دائمى کیفرى بین‏المللى و بند 5 ماده 5 پیش‏نویس‏ قانون جرائم علیه صلح و امنیّت بشرى آورده شده است.

در اساسنامه دیوان دائمى،تعقیب و محاکمه مجدّد شخصى که قبلا در یک دادگاه‏ ملّى تعقیب و محاکمه شده در برخى موارد و تحت شرایطى خاصّ پذیرفته شده است. در این اساسنامه تصریح شده است که دیوان براى تصمیم‏گیرى در مورد مجازات‏ شخصى که طبق این اساسنامه مجرم شناخته شده و محکوم گردیده،میزان مجازاتى‏ که این شخص براساس حکم صادره از دادگاه ملّى تحمّل کرده است،محاسبه و مورد لحاظ قرار داده و آن را از میزان مجازات صادر شده از سوى دیوان کسر خواهد کرد(بند 5 ماده 42)این نگرانى که تعدّد تعقیب مجازات اصل تناسب به میان تقصیر و مجازات‏ را خدشه‏دار سازد،حقوق جزاى بین‏الملل را به حقوق جوامع اروپا نزدیک مى‏کند.
ب-تعدّد تعقیب بین نظامهاى حقوقى ملّى و حقوق جوامع اروپا
در اینجا،تنها به بیان این نکته بسنده مى‏کنیم که امروزه برترى قاعده جوامع‏ اروپا بر قواعد ملّى-حتّى با فرض مؤخّر بودن این قواعد-مورد تأکید قرار گرفته و در نتیجه،نظم حقوقى جوانع اروپا به شرط مطابقت قانون اساسى کشورها با آن،بر نظم حقوقى ملّى برترى دارد.

این دو نظم حقوقى با یکدیگر همزیستى داشته و ممکن است با یک رفتار مجرمانه، مانند رویّه‏هاى ضدّ رقابتى،مختلّ شوند.بنابراین،احتمال تعدّد تعقیب،چه همزمان و چه به‏طور پى‏درپى،وجود دارد.در همین زمینه،قرارداد جامعه اروپا در مورد زغال سنگ و فولاد به‏طور ضمنى امکان تعدّد تعقیب بین نظامهاى حقوقى جوامع اروپا و ملّى را پیش‏بینى نموده است.امکان تعدّد تعقیب و مجازات در دیوان عدالت جوامع اروپا و طبق موادّ 85 تا 87 قرارداد رم نیز پیش‏بینى گردیده است.

ولى براساس دو اصل ضرورت انصاف و تناسب میان کیفر و تقصیر،مرجع‏ قضایى که براى بار دوّم موضوع را مورد رسیدگى قرار مى‏دهد،باید ضمانت اعمال‏ شده قبلى را مدّنظر قرار دهد.


ج-تعدّد تعقیب در نظام حقوقى کشورهاى مختلف
هرگاه جرمى داراى یک عنصر فرامرزى مانند محلّ وقوع جرم،منافع اساسى و عالیه کشور بزهدیده و تابعیّت بزهکار یا بزهدیده باشد که آن را به دو یا چند کشور مرتبط سازد،هر کشورى ممکن است قانون جزاى ماهوى خود را صالح دانسته و بنابراین،بحث تعدّد مجازات مطرح شود.

حقوق جزاى فرانسه با این‏که در این خصوص داراى خلاءها و کمبودهاى فراوانى‏ است راهکارهاى متفاوتى اتّخاذ نموده است؛به گونه‏یى که برخى از قواعد آن تنها بیانگر حاکمیّت ملّى هستند و برخى دیگر نیز از معاهدات بین‏المللى مربوط به تنظیم دعاوى‏ کیفرى دولتها ناشى مى‏شود.

ما این بحث را با بررسى جایگاه قاعده«منع تعقیب مجدّد»در خصوص حقوق‏ استرداد در منابع مختلف ملّى و بین‏المللى به پایان خواهیم برد.

1-حقوق جزاى بین‏الملل یک جانبه
فرانسه در مورد جرائم ارتکابى در قلمرو خود،براساس بند یک ماده 3 قانون‏ مدنى به اصل صلاحیّت سرزمینى قانون جزا متوسّل شده و آن را بر اصول دیگر ترجیح مى‏دهد و این‏گونه جرائم را طبق قانون جزاى ماهوى خود مجازات کرده و بدین‏ ترتیب،حاکمیّت خود را اعمال مى‏کند.

در نتیجه،فرانسه با این رویّه،آزادانه و آگاهانه با اعمال قاعده یک جانبه،هرگونه‏ صلاحیّت رقیب و متعارض مانند صلاحیّت شخصى(ناظر به تابعیّت بزهکار و بزهدیده)و صلاحیّت واقعى(ناظر به منافع عالیه و اساسى یک کشور)را که ممکن‏ است کشور دیگرى در همان مورد براى خودش قائل شود،نادیده مى‏گیرد.

رقابت یا تعارض صلاحیّتهاى سرزمینى ریشه در ضابطه وقوع جرم در قلمرو حاکمیّت فرانسه دارد که در حال حاضر،در بند 2 ماده 2-113 قانون جزاى جدید فرانسه به این ترتیب بیان گردیده است:«جرم وقتى ارتکاب یافته در فرانسه محسوب‏ مى‏شود که یکى از اعمال تشکیل‏دهنده آن در قلمرو فرانسه ارتکاب یافته باشد.»

از سال 1958،عباراتى با همین مضمون در مادّه 693 ق.آ.د.ک گنجانده شده بود. براساس ماده 2-113 قانون جزا،براى اینکه بتوان به فرض«در حکم ارتکاب در قلمرو فرانسه»دست یافت،کافى است که تنها بخشى از جرم در قلمرو فرانسه ارتکاب‏ یافته باشد.در نتیجه،جرم صرفا به خاطر ارتباط و بستگى با قلمرو فرانسه،تابع‏ قوانین جزایى آن خواهد بود.فرانسه که مانند کشورهاى دیگر در پى توسعه صلاحیّت‏ خود مى‏باشد،با استفاده از اختیارات قضایى خود و با عبارات ماده 2-113 در واقع‏ جرم را بخش‏بخش مى‏کند تا به محض وقوع یکى از آن بخشها در قلمرو فرانسه،خود را صالح به رسیدگى بداند و این امر موجب پیدایش تعارضات مثبت صلاحیّت‏ دادگاههاى ملّى مى‏شود که معمولا کشورها اقدامى در زمینه تنظیم و حلّ و فصل این‏ تعارضات به عمل نمى‏آورند.

ایراد عدم‏صلاحیّت در برابر یک دادگاه خارجى و اعتبار منفى قضیّه محکوم بها در دادگاه خارجى نیز براى از بین بردن امکان تعدّد دعاوى کیفرى پذیرفته نشده است.

باتوجه به این‏که اصل«موقعیّت داشتن تعقیب کیفرى»در نظام حقوقى فرانسه‏ پذیرفته شده است و در این خصوص دادستان و بزهدیده داراى اختیاراتى مى‏باشند، بناابراین،تعقیب،محاکمه و مجازات مجدّد احتمال پذیرفته شده‏اى است.

حتّى،گاهى با اینکه مرتکب جرم در خارج پیشتر محاکمه شده و در صورت‏ محکومیّت،مجازات خود را تحمّل کرده یا مشمول مرور زمان یا عفو خصوصى شده‏ است،واقعیّت عملى،تعقیب در فرانسه را ضرورى جلوه مى‏دهد.

مفهوم موسّع فرض«ارتکاب جرم در قلمرو فرانسه»راه‏حلّ یاد شده را قطعى‏ نموده است؛به این معنى که صرف ارتباط یک عمل با قلمرو فرانسه،سبب ایجاد صلاحیّت سرزمینى براى فرانسه مى‏شود و در نتیجه،هرگاه براى جرم ارتکاب‏یافته در قلمرو فرانسه،در خارج معاونتى صورت گیرد،بدون توجّه به این‏که در مورد عمل‏ معاونت در خارج تصمیم‏گیرى و اعمال مجازات شده یا نه،این موضوع در صلاحیّت‏ قانون جزاى فرانسه است.

اعتبار منفى قضیه محکوم بها در خارج،در حقوق ناشى از قانون اصول محاکمات‏ جنایى فرانسه کامل مردود بود.مثلا در یک مورد،شعبه جنایى دیوان عالى کشور فرانسه حکم محکومیّت تبعهء بلژیک را که قبلا به خاطر ارتکاب جرمى در کشورش‏ محاکمه و محکوم شده بود،تأیید و ابرام کرد و عدم‏اعتبار قضیه محکوم بها با قاطعیّت‏ بیشترى مورد تأکید قرار گرفت.

اعتبار منفى قضیه محکوم بها در خارج،در حقوق ناشى از قانون اصول محاکمات‏ جنایى فرانسه کاملا مردود بود،مثلا در یک مورد،شعبه جنایى دیوان عالى کشور فرانسه حکم محکومیّت تبعهء بلژیک را که قبلا به خاطر ارتکاب جرمى در کشورش‏ محاکمه و محکوم شده بود،تأیید و ابرام کرد و عدم‏اعتبار قضیه محکوم بها با قاطعیّت‏ بیشترى مورد تأکید قرار گرفت.

در سال 1903،قانوگذار فرانسه با الحاق بند 2 به ماده 7 قانون اصول محاکمات‏ جنایى،قاعده یاد شده را به‏طور جزئى و ناقص و مشروط پذیرفته.به موجب این بند: «هیچ تعقیب و محاکمه‏یى علیه یک تبعهء خارجى به خاطر جنایت یا جنحه ارتکابى در خارج، صورت نمى‏گیرد.مشروط بر اینکه متّهم ثابت کند که در خارج براى همان جرم به‏طور قطعى محاکمه شده و در صورت محکومیّت،مجازاتش را تحمّل کرده یا مجازات مشمول‏ مرور زمان و یا عفو خصوصى شده است.»ولى،احتمال صدور احکام غیرواقعى، ناعادلانه و مساعد به حال متّهم در خارج،محاکمه و تعقیب مجدّد را اقتضا مى‏کند.

در زمان اشغال،تصویبنامه 9 نوامبر 1944 تصویب و در مورد جنایات جنگى‏ ارتکابى در فرانسه بر همین امر تأکید شد؛به این معنا که اعتبار منفى قضیه محکوم بها در مورد این جنایات در احکام صادره از سوى دادگاههاى آلمان و ایتالیا ردّ شد.

سپس با گذشت زمان،نسبت به بند 2 ماده 7 مذکور در قانون اصول محاکمات‏ جنایى در خصوص احکام کیفرى خارجى بدبینى ایجاد شد و این موضوع در قانون آیین‏ دادرسى کیفرى حذف گردید.

در پیش‏نویس 1978 قانون جزا،دوباره در مورد احکام کیفرى خارجى اعتماد ایجاد شد.در این پیش‏نویس،قاعده«منبع تقیب مجدّد»بدون تصریح به محلّ وقوع‏ جرم مورد لحاظ واقع شده است؛یعنى هم در مورد جرایم ارتکابى در قلمرو فرانسه و هم در مورد جرایم ارتکابى در خارج از قلمرو آن قابل اعمال است.

ولى،این موضوع در ادامه کارهاى مقدماتى تهیّه پیش‏نویس قانون جزاى جدید پیگیرى نشد و ساکت ماند و این سکوت به نوعى،دلالت بر بدبینى نسبت به احکام‏ صادره از دادگاههاى خارجى در مورد جرایم ارتکابى در قلمرو فرانسه دارد.

قاعد«منع تقیب مجدّد»به‏طور استثنایى در ماده 7 قانون کشتیرانى در مورد جرایم ارتکابى در قلمرو واقعى یا فرضى فرانسه پذیرفته شده و در مورد جرایمى که در داخل کشتى فرانسوى واقع مى‏شوند و نیز جرایم راجع به پلیس کشتیرانى که در آبهاى‏ ساحلى فرانسه ارتکاب مى‏یابند،قابل اعمال است.
براساس ماده 3-113 قانون جزاى جدید فرانسه،کشتى ثبت شده در فرانسه جزو قلمرو فرضى فرانسه تلقى شده و به نظر مى‏رسد قاعده یاد شده در مورد جرایم‏ ارتکابى در درون یا علیه کشتیهاى نظامى قابل اعمال نباشد؛زیرا ماده 3-113 در مورد این‏گونه جرایم صلاحیّت انحصارى قانون جزا را مقرّر نموده است.

در نتیجه،در موردى که جرمى در درون یا علیه کشتى نظامى فرانسه در دریاى‏ ساحلى یا آبهاى خارجى که کشور دیگرى در آنجا اعمال حاکمیّت مى‏کند،ارتکاب یابد و دادگاههاى آن کشور قانون خود را صالح بداند و صلاحیّت خود را اعمال کند باتوجّه‏ به مفاد ماده 3-113 قانون جزاى جدید فرانسه،قانون فرانسه صلاحیّت دارد و دادگاههاى فرانسه مى‏توانند به محاکمه متّهم اقدام نمایند.

در مورد هواپیماهاى نظامى که در فرانسه ثبت شده‏اند نیز همین‏گونه است؛ براساس ماده 4-113 قانون جزاى جدید فرانسه،در این‏گونه موارد صلاحیّت قانون و دادگاههاى فرانسه انحصارى است؛یعنى هرگاه در داخل یاع علیه این‏گونه هواپیماها که‏ بر فراز یک کشور خارجى در حال پرواز است،جرمى واقع شود،تنها قانون و دادگاه‏ فرانسه صالح مى‏باشد و این،صراحتا به این دلالت دارد که قاعده«منع تعقیب مجدّد» در اینجا هیچ اعتبارى ندارد.

به ترتیبى که گفته شد،قانون جزاى فرانسه هرگونه صلاحیّت سرزمینى رقیب یا معارض را نادیده مى‏گیرد.این موضوع در مورد صلاحیّت شخصى یا واقعى که یک‏ کشور خارجى ممکن است در مورد جرم ارتکابى در فرانسه،خود را صالح به رسیدگى‏ بداند،نیز همین‏گونه است؛یعنى صلاحیت فرانسه مقدّم است.

در مورد جنایات و جنحه‏هاى ارتکابى در خارج از قلمرو فرانسه که به منافع‏ اساسى آن لطمه وارد مى‏کنند و فرانسه در این موارد به‏طور یک جانبه خود را صالح به‏ رسیدگى مى‏داند-صلاحیّت واقعى-همین‏رویّه برقرار است و شاید به همین دلیل‏ است که ماده 10-113 قانون جزاى جدید فرانسه در مورد این قاعده سکوت اختیار کرده است.
تأکید یکجانبه بر انحصارى بودن صلاحیّت دادگاهها و قوانین فرانسه به شرط رعایت مقررّات و قواعد بین‏المللى در موادّ 59،65،68 قانون مجازات نیروهاى مسلّح‏ نیز وجود دارد.
به موجب مواد اخیر الذکر،هر جرمى که وسیله اعضاى نیروهاى مسلّح و یا اشخاص تابع نیروهاى مسلح و یا علیه آنها یا مؤسسات،اماکن و تجهیزات آنها واقع‏ شود،رسیدگى به آن در صلاحیّت قانون و دادگاههاى فرانسه است.

کمیسیون اصلاح قانون جزا در ماده 28 پیش‏نویس 1978،در حالى که قاعده‏ منع تعقیب یا محاکمه مجدّد را براى جرایم ارتکابى در قلمرو فرانسه معتبر شناخته بود، نقش این قاعده را براى جرایم مشمول صلاحیّت واقعى استثناء کرده بود و در واقع،بر انحصارى بودن صلاحیّت قانون و دادگاههاى فرانسه تأکید کرده بود.

در این‏جا که این جرایم در قلمرو فرانسه ارتکاب یافته‏اند،اوّلا و بالذّات تابع‏ صلاحیّت سرزمینى بوده و هرچند به‏طور مستقیم تنها به منافع اساسى دولت خارجى‏ لطمه و زیان وارد مى‏سازند با این حال،فرانسه صلاحیّت خود را مورد تأکید قرار داده‏ و هیچ اثرى بر قاعده«منع تعقیب مجدّد»مترتب نمى‏کند حتّى اگر دادگاههاى دولت‏ ذینفع در این مورد حکمى صادر کرده باشند.در توجیه این وضعیّت گفته شده که‏ فرانسه باید به وظیفه خود در خصوص سهم آن در پلیس بین‏المللى به لحاظ ارتباط سرزمینى که برعهده دارد،عمل نماید.

متقابلا،اگر جرمى در خارج از قلمرو فرانسه واقع و منتهى به صدور حکمى شده‏ باشد،نفع فرانسه در مجازات این‏گونه جرایم نسبت به نفع کشور بزه‏دیده فرعى است.

در اینجا این پرسش به میان مى‏آید که چرا در صورت صدور حکم در خارج و حداقلّ در موردى که حکم از دادگاههاى خود کشور ذینفع(بزه‏دیده)صادر مى‏شود، فرانسه از صلاحیت واقعیت خود چشم‏پوشى نکرده و صلاحیّت را به کشور ذینفع‏ واگذار نمى‏کند؟

قطعا،در این مورد براى انتخاب صلاحیّت طرق و راهکارهایى مانند«استرداد»و «ارزیابى موقعیّت داشتن تعقیب کیفر»وجود دارد که به کارگیرى آنها از صدور احکام‏ دوگانه جلوگیرى خواهد نمود.قاعدهء«منع تعقیب مجدّد»به‏عنوان یک قاعده علم و کلّى‏ حقوق،این شایستگى را دارد که به‏عنوان یکى از عناصر ارزیابى موقعیّت داشتن‏ تعقیب کیفرى باشد.

در یک مورد شعبه جنایى دیوان عالى کشور فرانسه با ارزیابى موقعیّت داشتن‏ تعقیب کیفرى متوجّه شد که در آن مورد چون در خارج حکمى صادر نشده،بنابراین، توسّل به قاعده را کنار گذاشت و حکم مقتضى را صادر نمود.

در هرحال،جاى نگرانى و حتى تأسّف است که قانون جزاى جدید در مادتین‏ 9-113 و 10-113 نقش و اعتبار این قاعده مهم و کلیدى را در کلیّه موارد صلاحیّت‏ واقعى نادیده گرفته است.

در مورد جرایمى که در خارج از قلمرو فرانسه ارتکاب یافته و به منافع اساسى آن‏ لطمه و زیان وارد نمى‏کنند،رفتار و طرز برخورد حقوق فرانسه در برابر صلاحیّت‏ قانون جزاى خارجى و اعتبار منفى قضیّه محکوم بها در دادگاه خارجى،تغییر مى‏کند.

به‏طور کلّى،قانون فرانسه تنها در مورد حمایت از اتباع خود و نگرانى از سرنوشت آنها که در خارج قربانى جنایت و جنحه مشمول مجازات حبس شده(ماده‏ 7-113 ق.ج.ج)یا موردى که آنها در خارج از قلمرو فرانسه مرتکب جنایت یا جنحه‏ شوند(ماده 6-113 ق.ج.ج)،خود را صالح مى‏شناسد.راجع به این مورد اخیر،چون‏ فرانسه اتباع خود را مسترد نمى‏کند،هدف و تلاش بر آن است که اوّلا،قلمرو فرانسه‏ براى این‏گونه مجرمان پناهگاه امنى تلّقى نشده و ثانیا،بدون مجازات ماندن مجرمان‏ که خلاف عدالت و خود خطرآفرین مى‏باشد،تضمین نشود.

پر واضح است مجازات جرایم از درجه خلاف که اتباع فرانسه در خارج مرتکب‏ شده یا در خارج علیه آنها واقع شود،از صلاحیّت قانون جزا و دادگاه فرانسه خارج‏ بوده و در واقع،این حالت در حقوق فرانسه به دلیل اهمیّت ناچیز این‏گونه جرایم‏ پیش‏بینى نگردیده است.

در هرحال،صلاحیت شخصى-اعمّ از صلاحیت ناظر به بزهکار و بزه‏دیده-در فرانسه یک صلاحیّت فرعى تلقى مى‏شود؛به این معنى که فرانسه خود پذیرفته است که‏ در این‏گونه موارد،اعمال مجازات ترجیحا و اصالتا با دولتى است که جرم در قلمرو آن‏ ارتکاب یافته است.براساس ماده 9-133 ق.ج.ج فرانسه تعقیب شخصى که در خارج‏ از قلمرو فرانسه مرتکب جرم شده و ثابت مى‏کند که در محل وقوع جرم به خاطر همان‏ جرایم مورد محاکمه قطعى قرار گرفته و در صورت محکومیّت مجازات را تحمّل و یا مجازات مشمول مرور زمان شده،ممنوع است.

لازم به یادآورى است که ماده 11-113 ق.ج.ج فرانسه در سه مورد صلاحیّت‏ خاصى را در مورد جنایات و جنحه‏هاى ارتکابى در داخل یا علیه هواپیماهایى که در فرانسه ثبت شده‏اند،مقررّ داشته که اعمال این صلاحیّت نیز مشروط به رعایت مقررّات‏ ماده 9-113 از جمله قاعده لازم الاتباع«منع تعقیب مجدّد»مى‏باشد و در اینجا نیز،فعى‏ بودن صلاحیّت مشاهده مى‏گردد.

فرعى بودن صلاحیّت در ماده 689 قانون جدید آ.د.ک(مصوب 19 دسامبر 1992)نیز لحاظ گردیده است.به موجب این ماده،دادگاهها و قانون فرانسه-به لحاظ بستگى صلاحیّت قضایى و قانونى که در رویّه قضایى آن پذیرفته شده-در خصوص‏ معاون جرم ارتکابى در خارج اعم‏از این‏که معاونت در جرم در فرانسه انجام شده‏ باشد یا در خارج،و یا مرتکبى که رسیدگى به جرم آن براساس یک قرارداد بین‏المللى، در محدوده قلمرو صلاحیّت جهانى فرانسه مى‏باشد.صالح هستند.

ماده 692 ق.آ.د.ک جدید از لحاظ ادبى و منطوق عبارات،مقررّات مذکور در ماده 9-113 ق.ج.ج فرانسه را اقتباس نموده است.باید خاطرنشان نمود که ماده 9-113 نسبت به ماده 692 عفو خصوصى مرتکب را هم به‏عنوان یکى از عوامل طرح شکایت‏ جدید محسوب نموده است.

با استناد به ماده 692،چون قانونگذار احکام مبنى بر برائت متّهم،صادره از دادگاههاى خارجى را معتبر مى‏داند،بنابراین،نسبت به آنها اعتماد و حسن نیّت دارد ولى عفو عمومى در این دو ماده به‏عنوان عامل ردّ طرح شکایت مجدّد شناخته نشده و این عدم اعتماد قانونگذار را نسبت به دولتمردان کشورهاى دیگر نشان مى‏دهد.شاید دلیل این امر جهات سیاسى و قضایى قضیّه باشد که به ترتیب در عفو عمومى و خصوصى‏ لحاظ مى‏شود.ولى در هرحال،تعقیب یا عدم‏تعقیب مجدّد به خاطر عفو خصوصى و عمومى در افکار عمومى تأثیر زیادى داشته و در واقع،نوعى نگرانى ایجاد مى‏کند.

هرچند ماده 9-113 ق.ج.ج و 692 ق.آ.د.ک تعقیب مجدّد در فرانسه را در مواردى‏ که شخصى در خارج محکوم و مجازاتش را تحمّل کرده است،کنار مى‏گذارد ولى‏ متأسفانه این مورد را فراموش کرده که تبعهء فرانسه پس از سپرى کردن بخشى از آن‏ مجازات،فرار کرده و به فرانسه بازگردد و در آنجا به تقاضاى کشور محلّ وقوع جرم‏ دوباره محاکمه شده و به مجازات سالب آزادى محکوم شود.

شعبه جنایى دیوان عالى کشور فرانسه درخواست محکوم علیه مبنى بر محاسبه‏ مدّت زمانى که شخص در خارج در حبس سپرى نموده و کسر آن از مجازات اعلام‏ شده در فرانسه را نپذیرفت؛صرفا با این توجیه و استدلال که این قاعده(کسر میزان‏ حبس سپرى شده از میزان حبس در حکم دوّمى)در هیچ نصّ قانونى یا قرارداد پیش‏بینى و اجازه داده نشده است.

هیأت عمومى دیوان عالى کشور فرانسه،علیرغم ایراد و انتقاد نظریه‏پردازان‏ حقوقى به رأى شعبه جنایى،اخیرا با صدور حکمى از رأى شعبه جنایى با این استدلال حمایت کرده که اوّلا،هیچ‏یک از مواد قانونى مورد استناد محکومین یعنى مادتین 24 ق. ج سابق و 692 ق.آ.د.ک سابق صریحا در مورد آنها صادق نبوده و قابل اجرا نیست. استناد به این دو ماده از آن جهت بوده که ماده 24 محاسبه مجازات تحمّل شده در خارج را در صورت استرداد پذیرفته بود.ماده 692 نیز در موردى که تبعه فرانسه در یک‏ کشور خارجى محکوم شده و مجازاتش را تحمّل کرده یا مجازات مشمول مرور زمان یا علو خصوصى شده،تعقیب مجدّد آن تبعه را در فرانسه براى همان جنایت یا جنحه‏ ارتکابى منع مى‏نمود.ولى شعبه جنایى چنین استدلال کرده بود که محکوم علیه مجازات‏ را به‏طور کامل سپرى ننموده است.ثانیا،قلمرو بین‏المللى بند 7 ماده 14 میثاق‏ بین‏المللى حقوق مدنى و سیاسى مورد انتقاد و اعتراض است و با عنایت به عام و کلّى‏ بودن عبارات به کار رفته در آن مى‏توان ملاحظه نمود که شعبه جنایى هرگز نخواسته‏ به آن استناد نموده و به آن قلمرو بین‏المللى بدهد.

ثالثا،چون بند یک ماده 14 پروتکل الحاقى به قرارداد اروپایى حقوق بشر که از سال 1989 قابلیّت اجرا دارد،تنها مربوط به اعتبار منفى قضیّه محکوم در سطح یک‏ کشور را منع مى‏کند.در هرحال،نظر به اینکه فرانسه از استرداد اتباع خود خوددارى‏ مى‏کند و از شرط گنجانده شده در ماده 692 ق.آ.د.ک سابق-اجراى کامل مجازات‏ اعلام شده در خارج-نیز ناراضى است و این دو،تعقیب و محاکمه مجدّد در فرانسه را توجیه مى‏کند،چرا در نتیجه دو مجازات در مورد محکوم اعلام و اعمال شود؟

صرف‏نظر از برخى موارد خاصّ و ضرورى که قانون فرانسه یا قراردادهاى‏ معتبر بین‏المللى«قاعده منع تعقیب مجدّد»را کنار مى‏گذارند،اگر قانون و قرارداد بین‏المللى به‏طور صریح یا ضمنى با آن قاعده مخالفت نکند،باید به‏عنوان اصلى کلّى‏ حقوق تلّقى و طبق آن عمل شود.

در چنین صورتى،بدون اینکه چیزى از حاکمیّت قانون و عدالت کیفرى فرانسه کم‏ شده یا زیر سؤال رود،انصاف نیز برآورده مى‏شود.

مدّت زمانى است که بخشى از داده‏هاى مسأله تغییر پیدا کرده است.قرارداد اروپاى راجع به«منع تعقیب مجدّد»و قرارداد اجراى موافقت‏نامه«شنگن»هردو، تقریبا با عباراتى مشابه محاسبه مجازات اوّلى تصریح نموده‏اند.

ماده 3 قرارداد اروپایى راجع به قاعده«منع تعقیب مجدّد»تصریح دارد که:اگر در یکى از کشورهاى عضو قرارداد تعقیب جدیدى علیه شخص انجام گیرد که براى همان‏ جرایم در یک کشور دیگر عضو قرارداد به‏طور قطعى محاکمه شده است،تمام مدّت‏ زمان محرومیّت از آزادى که فرد براى همان جرایم در کشور پیشین سپرى کرده،باید از میزان مجازات محرومیّت از آزادى اعلام شد در حکم دوّمى که لازم الاجرا شده، کسر گردد.

ولى ایرادى که به این دو قرارداد وارد است آن است که این قراردادها تنها بین‏ کشورهاى عضو این قراردادها قابلیّت اجرایى دارد.

بالاخره،در مواردى که حقوق جزاى ملّى،یک سویه صلاحیّت قانون جزاى فرانسه‏ را تعیین و مشخص مى‏کند،جایگاه و اهمیّت قاعده«منع تعقیب مجدّد»روى هم رفته‏ کاهش پیدا کرده و به‏ویژه در مواردى که مستقیما نظم عمومى و منافع اساسى فرانسه‏ مطرح مى‏شود،این قاعده تقریبا بى‏اعتبار و بى‏اثر مى‏شود.

ملّى‏گرایى کیفرى که بیشتر از انصاف به حاکمیّت خود مى‏اندیشد و نگران آن‏ است،قابل فهم است،زیرا روابط برخى کشورها با فرانسه در نوسان و تغییر است و بر حسب زمان ممکن است شاخص روابط،بى‏تفاوتى،روند غیردوستانه و حتّى‏ خصمانه و کینه‏توزانه باشد.

بنابراین،از یک سو،اعتماد کامل و اساسى در تصمیمات کیفرى دادگاههاى این‏ گونه کشورها نسبت به جرایمى که فرانسه را تحت‏تأثیر قرار مى‏دهد،بى‏احتیاطى‏ محض خواهد بود.

از سوى دیگر،اعتماد بینابین از طریق ارزیابى مورد به مورد کیفیّت احکام خارجى خود سرچشمه مشکلات بزرگى خواهد بود؛چون در بیشتر موارد براى قضات فرانسه‏ خیلى سخت و دشوار خواهد بود که راجع به این پرسش اظهارنظر کنند که آیا یک حکم‏ خارجى شایسته و در خود اعتبار منفى قضیّه محکوم بها هست یا خیر؟و در صورت‏ پاسخ و اظهارنظر منفى،آیا موجب حساسیّت دولت صادرکننده حکم قبلى نخواهد شد.

در هر موردى که نظم عمومى و منافع اساسى فرانسه مطرح است،بى‏اعتمادى مطلق‏ در احکام خارجى ما را به کنار گذاشتن قاعده«منع تعقیب مجدّد»راهنمایى مى‏کند و بدین ترتیب،در واقع،هیچ مخالفتى با کرامت و شأن انسانى،عدالت و انصاف نمى‏شود.

بدین‏سان،قاعده یک جانبه در آشتى دادن این جنبه و نفع برتر و نفع کشور ناتوان‏ است امّا با اینکه یک کشور نمى‏تواند خود را به‏طور یکنواخت و بدون فرق گذاشتن بین‏ کشورها خود را با همهء آنها وفق و سازگارى دهد،ولى حداقل مى‏تواند خود را با برخى‏ کشورها که آنها را از طریق قراردادهاى چندجانبه انتخاب مى‏کند،هماهنگ و سازگار کند.

در حال حاضر،قراردادهایى که قاعده«منع تعقیب مجدّد»را معتبر مى‏دانند و فرانسه عضو آن قراردادهاست،متعدّدند و به‏طور پراکنده دامه تعدّد تعقیب دولتها را در یک جرم تا اندازه‏یى محدود نموده‏اند.


2-حقوق جزاى بین‏المللى قراردادى
از چند دهه پیش،حقوق جزاى بین‏الملل از لحاظ کمّى و کیفى پیشرفت و توسعه‏ یافته است.

از لحاظ کمّى،حقوق جزاى بین‏الملل تلاش دارد آنچنان‏که شایسته است غنى شود و در واقع،یک نوع تورّم کیفرى که شاخص حقوق جزاى فرانسه است،در آن‏ ایجاد شود.

و از لحاظ کیفى،با حوزه جغرافیایى متغیّرى که دارد و قلمروهاى زیادى که تحت‏ پوشش دارد،مستلزم ساماندهى است.

هنگامى که دولتى اعتبار منفى قضیّه محکوم بها در خارج را مى‏پذیرد،اعمال‏ صلاحیّت داخلى خود را،تا حدودى محدود مى‏کند.

اصولا،این محدودیت براى فرانسه در خصوص صلاحیّت شخصى یا صلاحیّت‏ جهانى ناشى از جرایمى که خارج از قلمرو فرانسه ارتکاب یافته‏اند،مشکل خاصّى را پیش نمى‏آورد.

در واقع،همان‏گونه که ملاحظه نمودیم،با عنایت به اینکه حقوق جزاى بین‏الملل‏ فرانسه در مادتین 9-113 ق.ج.ج و 692 ق.آ.د.ک جدید تابع قاعده«منع تعقیب‏ مجدّد»است،بنابراین،صلاحیّت قانون فرانسه در این موارد فرعى است.

در مقابل،وقتى در حقوق داخلى فرانسه برخى صلاحیتها-سرزمینى و واقعى- انحصارى تلقى شده،پذیرش اعتبار منفى قضیّه محکوم بها در خارج مستلزم اعتماد کامل در کیفیّت صدور احکام خارجى است که فرانسه در وضعیّت کنونى جامعه‏ بین‏المللى براى پذیرش تصمیمات کیفرى دولت دیگر که مانند آن عضو قراردادهاى‏ جهانى مى‏باشد،آماده نیست.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا