بهشت یا جهنم

Ms.Kosar

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/11/20
ارسالی ها
490
امتیاز واکنش
16,134
امتیاز
684
سن
23
محل سکونت
یک جای دور
سلام
این تایپیک در مورد کتاب دوم مسعود لعلی، چاپ سال 89
است
.
کتاب اول:شما عظیم تر از آنی هستید که می اندیشید.
من جملات انرژی بخش رو براتن می گم تا از ناامیدی رها بشید و البته اگر خودتون مایل به این رهایی باشید.
"کتاب بهشت یا جهنم انتخاب با شماست" در قالب داستان های کوتاه برای وداع بازندگی جهنمی و آفرنش بهشت بر روی زمین را بازگو می کند و من چند تا از تاثیر گذار ترنشون رو براتون می گم امید وارم خوشتون بیاد.

دو روز مهم در زندگی هر فرد وجود دارد، روزی که متولد می شوی و روزی که پی می بری چرا متولد شده ای.
این یکی از داستان های تاثیر گذار کتاب بهشت یا جهنم است:
مردی در حال یاس و نا امیدی با خود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن،
یک سار شروع به خواندن کرد،
اما مرد نشنید،
فریاد برآورد:خدایا با من حرف بزن، آذرخش در آسمان غرید،
اما مرد گوش نکرد،
مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت: خدایا بگذار تو را ببینم،
ستاره ای درخشید،
اما مرد ندید،
مرد فریاد کشید:یک معجزه به من نشان بده، نوزادی متولد شد،
اما مرد توجه نکرد،
پس مرد در نهایت یاس فریاد زد:خدایا مرا لمس کن و بگذار بدانم که اینجا حضور داری،
در همین لحظه خداوند پایین آمد و مرد را لمس کرد،
اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد.
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • Ms.Kosar

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/20
    ارسالی ها
    490
    امتیاز واکنش
    16,134
    امتیاز
    684
    سن
    23
    محل سکونت
    یک جای دور
    «فرصت»
    مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر زیبای کشاورزی بود. نزد کشاورز رفت تا برای ازدواج با دخترش از او اجازه بگیرد. کشاورز براندازش کرد و گفت: پسر جان برو در ان قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را یک به یک آزاد می کنم. اگر بتوانی دم یکی از این سه گاو را بگیری با دخترم ازدواج می کنی.
    مرد در مرتع به انتظار اولین گاو ایستاد. در طویله باز شد و بزرگترین و خشکمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود به بیرون دوید.
    فکر کرد گاو بعدی گزینه بهتری خواهد بود، پس به کناری دوید و گذاشت گاو از مرتع بگذرد. و دوباره در طویله باز شد.
    باورکردنی نبود، در تمام عمرش گاوی به این بزرگی و ترسناکی ندیده بود.
    گاو خشمگین با پا به زمین می کوبید و خر خر می کرد. مرد با خود گفت گاو بعدی هر چه باشد از این بهتر است.
    به سمت حصارها رفت و اجازه داد که گاو از مرتع خارج شود.
    برای بار سوم در طویله باز شد. لبخندی بر لبان مرد جوان ظاهر شد. این ضعیف ترین، کوچک ترین و لاغرترین گاوی بود که در عمرش دیده بود. این گاو برای جوان مناسب بود.
    در حالی که گاو نزدیک می شد، او در جای مناسب قرار گرفت و درست به موقع روی گاو پرید، دستش را دراز کرد... اما گاو دم نداشت...!
    نکته: زندگی پر از فرصت های دست نیافتنی است. بهره گیری از برخی از آنها ساده است، وبرخی مشکل، اما زمانی که امید فرصت های بهتری در آینده، به فرصت ها اجازه می دهیم رد شوند و بگذرند، این موقعیت ممکن است دیگر وجود نداشته باشند.
    به همین دلیل همیشه اولین فرصت را بچسبید و ان را رها نکنید.

    منبع:بهشت یا جهنم، شما عظیم تر از آنی هستید که می اندیشید2-مسعود لعلی
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا