سلام
این تایپیک در مورد کتاب دوم مسعود لعلی، چاپ سال 89 است.
کتاب اول:شما عظیم تر از آنی هستید که می اندیشید.
من جملات انرژی بخش رو براتن می گم تا از ناامیدی رها بشید و البته اگر خودتون مایل به این رهایی باشید.
"کتاب بهشت یا جهنم انتخاب با شماست" در قالب داستان های کوتاه برای وداع بازندگی جهنمی و آفرنش بهشت بر روی زمین را بازگو می کند و من چند تا از تاثیر گذار ترنشون رو براتون می گم امید وارم خوشتون بیاد.
دو روز مهم در زندگی هر فرد وجود دارد، روزی که متولد می شوی و روزی که پی می بری چرا متولد شده ای.
این یکی از داستان های تاثیر گذار کتاب بهشت یا جهنم است:
مردی در حال یاس و نا امیدی با خود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن،
یک سار شروع به خواندن کرد،
اما مرد نشنید،
فریاد برآورد:خدایا با من حرف بزن، آذرخش در آسمان غرید،
اما مرد گوش نکرد،
مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت: خدایا بگذار تو را ببینم،
ستاره ای درخشید،
اما مرد ندید،
مرد فریاد کشید:یک معجزه به من نشان بده، نوزادی متولد شد،
اما مرد توجه نکرد،
پس مرد در نهایت یاس فریاد زد:خدایا مرا لمس کن و بگذار بدانم که اینجا حضور داری،
در همین لحظه خداوند پایین آمد و مرد را لمس کرد،
اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد.
این تایپیک در مورد کتاب دوم مسعود لعلی، چاپ سال 89 است.
کتاب اول:شما عظیم تر از آنی هستید که می اندیشید.
من جملات انرژی بخش رو براتن می گم تا از ناامیدی رها بشید و البته اگر خودتون مایل به این رهایی باشید.
"کتاب بهشت یا جهنم انتخاب با شماست" در قالب داستان های کوتاه برای وداع بازندگی جهنمی و آفرنش بهشت بر روی زمین را بازگو می کند و من چند تا از تاثیر گذار ترنشون رو براتون می گم امید وارم خوشتون بیاد.
دو روز مهم در زندگی هر فرد وجود دارد، روزی که متولد می شوی و روزی که پی می بری چرا متولد شده ای.
این یکی از داستان های تاثیر گذار کتاب بهشت یا جهنم است:
مردی در حال یاس و نا امیدی با خود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن،
یک سار شروع به خواندن کرد،
اما مرد نشنید،
فریاد برآورد:خدایا با من حرف بزن، آذرخش در آسمان غرید،
اما مرد گوش نکرد،
مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت: خدایا بگذار تو را ببینم،
ستاره ای درخشید،
اما مرد ندید،
مرد فریاد کشید:یک معجزه به من نشان بده، نوزادی متولد شد،
اما مرد توجه نکرد،
پس مرد در نهایت یاس فریاد زد:خدایا مرا لمس کن و بگذار بدانم که اینجا حضور داری،
در همین لحظه خداوند پایین آمد و مرد را لمس کرد،
اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد.
آخرین ویرایش: