تاریخیت در وجود انسان بنیادین است

  • شروع کننده موضوع Hamraz.raz
  • بازدیدها 125
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Hamraz.raz

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/09
ارسالی ها
1,186
امتیاز واکنش
10,905
امتیاز
748
سن
21
در واقع امروز کلیت هرمنوتیک شکل گرفته، از شلایر ماخر که یک متاله بود و هرمنوتیک برای او مواجهه درست با متن مقدس بود و دغدغه‌اش هرچه بهتر فهمیدن متن، تا گیدنز که در جامعه‌شناسی بحث تاویل را مطرح کرده و از همه اینها شاخص‌تر در حوزه فلسفه هایدگر و بحث‌های بنیادین‌اش درباره هستی‌شناسی انسان و زمان که در آنجا تاریخ جایگاه خاص خود را پیدا کرده است پس ما در کلیتی که هرمنوتیک پیدا کرده، بحث خود را پی می‌گیریم و کاری به تقدم و تاخر تاریخی آن نداریم

هرمنوتیک دانشی بسیار کهن نزد آدمیان است. موضوع دانش هرمنوتیک در اصل، فهم متن کتاب مقدس نزد مومنان به آن است. با شکل‌گیری مسیحیت این دانش به فهم مفاد کتاب مقدس اختصاص یافت و در عصر جدید بود که فهم هر متنی خواه کتاب مقدس، خواه شعر فلان شاعر موضوع دانش هرمنوتیک واقع شد؛ دانش هرمنوتیک در پی فهم موضوعات و رفتارهای انسانی و به طور کلی فرهنگ است. فرهنگ نیز بر پایه زبان شکل گرفته است، زبانی که واژه‌ها تنها یکی از روش‌های انتقال آن هستند، بنابراین می‌توان هرمنوتیک را تلاشی برای رمزگشایی از زبان به عنوان پایه فرهنگ دانست. بی‌گمان فهم تاریخ و متون تاریخی نیز در این زمره قرار دارند. پژوهشکده تاریخ اسلام میزبان نشستی با عنوان هرمنوتیک و تاریخ بود که در آن دکتر عباس منوچهری، استاد علوم سیـاس*ـی دانشگاه تربیت مدرس به ارائه دیدگاه‌هایش پیرامون این نوع رویکرد به تاریخ پرداخت.

در ابتدای بحث دکتر منوچهری سه سطح از رابـ ـطه میان هرمنوتیک و تاریخ را برشمرد. به گفته این استاد دانشگاه، نخستین نوع این رابـ ـطه که بنیادی‌ترین سطح آن است، مساله تفکر است که خود به خود به مساله انسان‌شناسی پیوند می‌خورد و از همین روی ارتباط میان هرمنوتیک و تاریخ را مشاهده می‌کنیم. دوم در سطح فلسفه علم و چیستی علم و دانش و مساله تاریخ است که در چارچوب مباحث مربوط به دانش مطرح می‌شود و اینکه آیا تاریخ علم هست یا نه و اگر هست، مختصات آن چیست؟ در اینجا هرمنوتیک به نحو بنیادین به یک معنا در تاریخ تجلی پیدا می‌کند. به عنوان مثال دیلتای در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم علوم انسانی را مساوی تاریخ و هرمنوتیک را با تاریخ یکی می‌دانست. سطح سوم در پژوهش‌های حوزه علوم انسانی انجام می‌شود. در این سطح، روش و چگونگی پرداختن به موضوعات و پیدا کردن پاسخ‌ها مطرح می‌شود. هرچه به دهه‌های اخیر نزدیک می‌شویم، اهمیت و کاربرد هرمنوتیک بیشتر می‌شود. این اهمیت از تعلیم و تربیت گرفته تا فلسفه ادامه پیدا می‌کند و به‌خصوص در تفسیر هایدگر فوق‌العاده جدی می‌شود؛ در واقع دو فیلسوف عمده بیست سال اخیر هابرماس و گادامر هر دو هرمنوتیکی هستند، البته با دو رویکرد متفاوت. به یک معنا دریدا و فوکو هم با مشخصات خاص خود هرمنوتیکی هستند. در حوزه‌های مختلف علوم انسانی و اجتماعی حتی در حوزه‌های پوزیتیویستی که پوپر و راسل در آن حضور دارند، کسی مثل گیدنز نیز در نهایت هرمنوتیکی می‌شود. از آن طرف رورتی را می‌بینیم که سنت پراگماتیستی و تحلیلی دارد و به هرمنوتیک ختم می‌شود. در واقع ما با یک حوزه کوچک و محدود از مطالعات در حوزه تفکر مواجه نیستیم، این گستره فوق‌العاده وسیع‌تر است و اهمیت و نفوذ آن هم فوق‌العاده گسترده است. در واقع امروز کلیت هرمنوتیک شکل گرفته، از شلایر ماخر که یک متاله بود و هرمنوتیک برای او مواجهه درست با متن مقدس بود و دغدغه‌اش هرچه بهتر فهمیدن متن، تا گیدنز که در جامعه‌شناسی بحث تاویل را مطرح کرده و از همه اینها شاخص‌تر در حوزه فلسفه، هایدگر و بحث‌های بنیادین‌اش درباره هستی‌شناسی، انسان و زمان که در آنجا تاریخ جایگاه خاص خود را پیدا کرده است. پس ما در کلیتی که هرمنوتیک پیدا کرده، بحث خود را پی می‌گیریم و کاری به تقدم و تاخر تاریخی آن نداریم. در واقع هرمنوتیک کاربردهای گسترده‌یی دارد؛ به طور مثال هرمنوتیک در تعلیم و تربیت به کار می‌رود و مدارس کانادا بر اساس آموزه‌های هرمنوتیکی اداره می‌شود. در حوزه فلسفه اخلاق، گادامر و هابرمارس و در جامعه‌شناسی نیز وبر این بحث‌ها را داشته‌اند.

منوچهری در ادامه صحبت‌هایش گفت طی ۱۰، ۱۵ سال اخیر، اساسا بعد از انقلاب درباره ایران در دنیا به ویژه دنیای انگلیسی‌زبان، کتاب‌ها و آثار به نسبت قابل توجهی چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی منتشر شده است. وی در ادامه به برخی از پربحث‌ترین این آثار اشاره کرد و گفت اکثر این آثار دچار مشکلات روش‌شناسی هستند؛ مانند مشروطه ایرانی اثر ماشاءالله آجودانی، بحث جامعه کلنگی یا جامعه ناپایدار همایون کاتوزیان و بحث شرق‌شناسی وارونه مهرزاد بروجردی. در مقابل اینها عباس میلانی در بحث‌های خود به هرمنوتیک و مباحث غیر پوزیتویستی نزدیک‌تر است و آثار فرزین وحدت هم به همین روال است. به باور این استاد دانشگاه، در کارهای فرزین و میلانی کاستی‌های روشی کمتری وجود دارد. آثار میرسپاسی نیز در حوزه تاریخ معاصر ایران یا تحولات جامعه ایرانی در حوزه فرهنگ و اندیشه، از اساس در ضدیت با هایدگر شکل می‌گیرد و در آثارش آسیب‌های جدی می‌توان مشاهده کرد. در ادامه بحث دکتر منوچهری با طرح این سوال که هرمنوتیک در ارتباط با مطالعات تاریخی چگونه به کار می‌رود، به تشریح جایگاه هرمنوتیک در مطالعات تاریخی پرداخت. به گفته این استاد دانشگاه آنچه در حوزه علوم اجتماعی به طور اعم و در حوزه مطالعات تاریخی به طور اخص درباره هرمنوتیک به کار می‌رود، دو مقوله «ساخت‌مندی» و «تفسیر مضاعف» است.

ساخت‌مندی معمولا با بحث تحولات تاریخی در ارتباط است. بحث ساخت‌مندی همیشه وجود داشته، اینکه آیا جبر است یا اختیار، در بعد فلسفی آن یا در بعد علمی، آیا عامل انسانی است یا ساختارها. در مکاتب مختلف نیز چه در جامعه‌شناسی و چه در تاریخ ساخت‌مندی وجود دارد، به عنوان مثال مارکسیسم بحث‌های ساختاری دارد و اینکه تحولات اجتماعی و تغییرات تاریخی عمدتا چگونه اتفاق می‌افتد. ساختارگرایی بعدها ابعاد دیگری مثل زبان و زبان‌شناسی پیدا کرد که در آنجا هم در نهایت عامل تعیین‌کننده، عامل غیر انسانی بود، یعنی اراده و انتخاب و فهم آدم‌ها نیست که عامل یا وسیله تغییر است. از طرف دیگر بحث‌های دیگری داریم که اختیارگرا هستند و عامل انسانی را تعیین‌کننده می‌دانند؛ مثل دیدگاه‌های اومانیستی که عامل را در تغییر و تحول تاریخی خود عامل انسانی می‌دانند؛ این مناقشه و جدال همیشه وجود داشته است. ساخت‌مندی که بنیان‌هایش را از هرمنوتیک گرفته، بین این دو پیوند برقرار می‌کند و در جریان تحولات تاریخی، هر دو مقوله ساختار و عامل انسانی را دخیل می‌داند. بین این دو عامل تعامل برقرار است، برای مثال کاتوزیان با بحث جامعه کلنگی و ناپایداری جامعه، سیر تحول و تغییرات در اروپا را معیار گرفت و گفت ریشه تمام مشکلات ما این است که ما مثل آنها تغییر نکردیم و مانند آنان قانون‌مدار نشدیم. کاتوزیان یک عامل را محور و مبنا قرار داد و سیر تحولات تاریخی اروپا را بر مبنای همان تفسیر کرد و در مقابل، نبودن آن عامل در ایران را علت‌العلل مسائل ایران دانست. همچنین در مباحث دیگر او مثل (ناپایداری، استبداد، هرج و مرج و تغییر و تحول) و چرخه‌یی که کاتوزیان معتقد است همواره تکرار می‌شود، همین روند را دوباره مشاهده می‌کنیم. یعنی از نظر روشی یک عامل انتخاب شده و تحلیل براساس همان انجام گرفته است و در واقع هیچ توجیه روشی برای کار وجود ندارد. در مقابل آن، جان فوران در «انقلاب شکننده»، مباحث خود را به‌صورت سیستماتیک و روش‌مند انجام داده است.

بحث اساسی ساخت‌مندی این است که آنچه تاریخ نشان می‌دهد، رابـ ـطه‌یی بین این دو است. یعنی عامل انسانی در بطن و متن وضعیت‌های تاریخی دست به عمل می‌زند. عامل انسانی هم مقید است و هم نیرویی است که می‌تواند در شرایطی که مقیدش می‌کنند، دست به عمل بزند. این عمل در شرایط و عمل مقید از الزامات تاریخی، عینی و ساختاری و در عین حال برخود آن وضعیتی که در آن هست تاثیر گذاشته و تغییرات را می‌توان در تاریخ به این معنا دید. بحث دیگر بحث تفسیر مضاعف است. تفسیر مضاعف در همه حوزه‌های علوم انسانی و مشخصا در تاریخ وجود دارد. بحث اصلی آن، این است که هر کنشگری به عنوان مثال انسان در فضایی که عمل می‌کند موجودی تفسیری است. انسان کنشگر موجودی است که خودش اساسا تفسیری است؛ به این معنا که هرکس، هر بار، در هرجا که دست به عمل می‌زند، تفسیر و فهمی از امور دارد. این بحث در جریان متون هم وجود دارد، به این معنا که در اینجا متن به معنای بیان یا نوع فهم و تفسیری که متفکر یا نویسنده داشته است، قلمداد می‌شود. به همین ترتیب اگر آثار هنری (معماری، شعر، نقاشی) و به تعبیر دریدا حتی یک قرارداد یا پل، بیان درونی آدم‌ها از وضعیت خودشان است.

نویسنده کتاب «هرمنوتیک، دانش و رهایی» در ادامه یکی از مشکلات اساسی خوانش متن را تفاوت علت و دلیل دانست و گفت حتی در متون علمی هم مکررا از واژه علت استفاده می‌شود. ما برای همه‌چیز علت داریم، حال اگر برای مطالعات تاریخی نیز علت را اضافه کنیم، در حالی که کار تاریخ توصیف موارد جزیی است، مشکلات اضافه می‌شود. اساسا آیا در حوزه علوم اجتماعی موضوعیت دارد که ما به دنبال «علت» بگردیم یا نه؟ از دیدگاه پوزیتیویست‌ها همه پدیده‌ها اعم از انسانی و طبیعی را باید یک جور دید و علم یعنی همین. حال می‌خواهد موضوع آن انسان باشد یا نه. از اینجا به بعد است که هرمنوتیک وارد می‌شود. چراکه علت‌یابی، کفایت لازم برای بررسی تحولات تاریخی و انسانی را ندارد. چون انسان موجودی است بسیار پیچیده‌تر از آنچه علوم طبیعی و دقیقه متصور است. انسان به نسبت کائنات و نجوم نیز پیچیده‌تر و سخت‌تر است.

این استاد علوم سیـاس*ـی گفت: هرمنوتیک در ابتدا با دو اصل ثابت شروع می‌کند: ۱) انسان موجودی زبانی است؛ ۲) انسان موجودی تاریخی است. بحث دیلتای این است که انسان در تاریخ انسان می‌شود. نگرش ارسطویی این است که انسان موجودی با یکسری مشخصات و غایت است و غایت انسان در دیدگاه ارسطو، نظرورزی است. در حالی که برای هرمنوتیک این غایت را چه کسی و چگونه تعیین کرده است. آنچه به شکل رئالیستی در تاریخ به ما نشان داده می‌شود، این است که انسان در فرآیند تاریخ به آنچه هست، تبدیل شده است. اشکال اینجاست که وقتی می‌گویند انسان چنین موجودی است یا انسان چنین خصوصیاتی دارد، اول ما موجودی به‌نام انسان را فرض می‌گیریم و بعد می‌گوییم این گونه است. نگرش کلاسیک این است که در واقع انسان به عنوان موجود اجتماعی از پیش تعریف شده است. بحث هرمنوتیک و مشخصا هایدگر این است که انسان بودن یعنی در عالم بودن، یعنی ناطق بودن و زمانی بودن و اینجاست که تاریخ و زمان محوری می‌شود، به این شکل که انسان اساسا همان زمانی بودن است و از اینجاست که هرمنوتیک وارد تاریخ می‌شود. ما همیشه از پیش چیزی با خود داریم و همیشه چیزی برای از این پس داریم. در هر لحظه انسان به این معنا زمانی بودن است، نه اینکه اولا انسان است بعد زمانی هم هست. در واقع انسان نمی‌تواند به صورت مجرد، آن موجودی که هست، باشد. همیشه چیزی از پیش وجود دارد؛ اینکه کی و کجا و در چه شرایطی باشیم، را ما انتخاب نکرده‌ایم و از آن طرف زندگی همواره پیش روست. ما هیچ‌وقت در لحظه زندگی نمی‌کنیم و بحث انسان‌شناسانه هرمنوتیکی این است که ما همیشه در هر لحظه برای لحظه پس از این هستیم؛ ولی اگر ما علّی نگاه کنیم، انسان موجودی است همیشه از پیش، یعنی همیشه چیزی پیش از عمل من باعث عمل من شده است. در واقع هر امر تاریخی حاصل وقایع ماقبل آن است و حتی در شرایط اجبار مطلق، انسان دست به انتخاب و عمل می‌زند، به عنوان مثال می‌خواهد از یک بلا رهایی پیدا کند یا از چیزی اجتناب کند. بنابراین بحث این است که آیا پدیده‌های انسانی با انفعال مواجه است؟

به طور مثال کودتای ۱۲۹۹ یا استبداد صغیر؟ مردم در مقابل کودتای محمدعلی شاه مقاومت کردند؛ اما اگر انفعالی دیده می‌شود، استبداد دولتی ایرانیان است.

منوچهری در انتهای سخنانش در اهمیت مطالعه تاریخ گفت: ما باید پدیده‌ها و امور را علّی ببینیم. ما در عین اینکه دائما در چیزی و به خاطر چیزی زندگی می‌کنیم، برای هر آنچه می‌گوییم و کاری که می‌کنیم و هر انتخابی که انجام می‌دهیم دلیلی داریم که معطوف به چیزی است، یعنی همان غایتی که ارسطو می‌گفت. اگر ما بخواهیم پدیده‌یی را بشناسیم، باید دلایل انسان‌ها برای کارهایشان را بفهمیم. این شرایط در جریان‌های تاریخی نیز مصداق دارد. پدیده‌های تاریخی در عین اینکه در شرایط و با وجود عوامل و مولفه‌های بیرونی اتفاق افتاده، در عین حال کنش انسانی نیز در آن دخیل بوده و انسان‌ها نیز دست به عمل زده‌اند. به همین دلیل است که مطالعه تاریخ برای مطالعات انسانی و اجتماعی مهم است. تاریخ فقط آن موضوعاتی نیست که در حوزه مطالعات تاریخی به آن پرداخته می‌شود، بلکه تاریخیت در وجود انسان بنیادین است. از نگاه هرمنوتیکی هیچگاه تفکر از نقطه صفر شروع نمی‌شود و همیشه ما چیزی از پیش داریم. هرمنوتیک به دلیل اینکه تاریخیت و زبان را عنصر مقوم انسان می‌داند، اساسا تفکر را بدون تاریخ و بدون وجه زبانی‌اش نمی‌تواند متصور شود.

یونس صادقی
 

برخی موضوعات مشابه

بالا