جالب و دانستنی تفاسیر

  • شروع کننده موضوع Hiacent
  • بازدیدها 130
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Hiacent

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/04
ارسالی ها
11
امتیاز واکنش
30
امتیاز
21
سن
26
محل سکونت
شیراز
چگونه ست که همه ی هستی برای میل به بقا و ادامه ی نسلش پیش می رود و در homo sapiens , فقط به گونه ای متفاوت تعریف میشود و با عشق و وصال و هجران و تغزل و عرفان در می آمیزد
و شاید فقط توجیه میشود
و عدم رسیدن به این غـ*ـریـ*ــزه ی ابتدایی ,گاه انسان را دچار فسردگی, نا امیدی, ضعف , و یا به قول امروزی ها دپرشن میکند
ادیبان و شاعران و نویسندگان و این قشر از جوامع,غم و اندوه درونی خود را با شعر ها و غزل ها و شاهکار هایی دیگر نمایان میسازند
گاه گروهی بی آنکه بدانند و بخواهند و این غرایز را حتی در خود بیابند به پوچ گرایی میرسند و توهمی کاذب از لـ*ـذت بردن آن ها به وجود می آید, (چندی پیش گفت خودش را با الـ*کـل و ترامادول های هر شب و سیگار های بی فیـلتـ*ـر ، کوک پارتی ها و این چنین چیز هایی خفه میکند, و به نظر هم لذتی میبرد پر کیفیت, یا شب قبل که دیگری از تخلیه با استفاده از ماری جوانا می گفت, یا هزار ها دیگری در این قشر که ازیاد تعداد شان روز به روز قابل مشاهده تر است)
با گروهی برخورد داشته ام که هر کدام به نوعی به معشوق های متعدد معتقد اند, گاه فیلسوفانه و گاه در سطحی ترین نقطه از تفکرات.
یا حتی تعدادی اندک هم در این میان خود را باز یافته اند و از سرگردانی نجات یافته اند پس از این شکست عاطفی .

تنوع گونه ها و تعددشان در این سرده رو به آسمان است , اما همین چندتایی که اطراف مرا احاطه کرده روز به روز تعجب بر انگیز تر میشود و مدام این پرسش شکل میگیرد که هیچ چیز دیگری وجود ندارد ؟هیچ چیزی که بشود به آن چنگ زد برای ادامه ؟
به نظر دو دسته اصلی اند
۱.عاشقان که هدف گرفته اند
۲.نا عاشقان که پوچ گرا شده اند
خود دسته ی اصلی اول هم به دو دسته تقسیم میشوند
۱.به وصال رسیدگان که حال زندگی معمولی را سپری میکنند
۲.به وصال نرسیدگان که همچون شی ای معلق در سطح دریاها نوسان های بیهوده دارند

و البته که این میان پر است از استثنا و پر است از گستردگی و پر است از همه ی چیز های دیگر...
تجربه ی ۱۹ ساله ام اصلا به چیزی قد نمی دهد که بخواهد استنتاج , و تحدید مسایل هم بکند
اما عجیب این موضوع و این اصل این روز ها روشن و واضح و آزار دهنده شده. و آدم میشود همان ناپخته ی بی روزی ,که شرح درد اشتیاق را نمیفهمد و نخواهد فهمید و نمیشود که بشود محرم راز و در آمیخته با این چنین تعابیری
اما از بیرون گود چیز فراتری در نظر نمی آید
از درون گود حتی.

فقط این نسل, در این مملکت, زیر این سیاست ها,بدجوری دارد در ته کف دریاها که فشار میپکاند پیش می رود. دقیقا به معنای اصیل به قهقرا رفتن.

ایده ای هست ؟!

Thetraveler.blog.ir : منبع
 
بالا