اول اینکه هرموقع بیدار میشن باید برن دانشگاه و دیرشون شده:|
دوم همشون خونه هاشون دوبلکسه و از پله سر میخورن و مامانشون یا خدمتکار خونه پایین پله وایساده غرغر میکنه
سوم با پسره تو دانشگاه آشنا میشن
چهارم هی سر کلاس کلکل میکنن مگه کلاس بی صاحابه ک استاد چیزی نگه
پنجم یا دختره بدبخت عالمه ولی خیلی قویه یا دختر خیلی شیطونه یا با بقیه سرد با خانوادش شیطون یا فقط با سردی و غرور همرو تحقیر میکنن:/
کسی که خیلی شیطونه حتما بیماری بیش فعالی داره و کسی ک با عده ای سرد و با عده گرمه دو شخصیتی!
و جالب اینجاست عشق رو تو تند تند زدن قلب و این چیزای مسخره میبینن! عشق چیزیه که نمیشه توصیفش کرد و باید حسش کرد نه با جمله های مسخره زیر سوالش بود
احترام زیادی به نویسنده رمان هایی با همچین ژانری قائل هستم و میدونم خیلی زحمت کشیدن و سعی دارن ماهارو چند دقیقه با دیالوگ های توی رمان بخندونن
ولی اگه نویسنده های عزیز سعی کنن یکم متفاوت تربنویسن که طنزم توش باشه خیلی بهتر میشه!
کاش رمان ها یکم یه واقعیت زندگی ماها نزدیکتر بود تا بتونیم با مشکلات جامعه آشنا شیم و سعی در حل اونها داشته باشیم تا فرهنگ ماها یکم بیشتر پیشرفت کنه!
اگه همش سعی کنیم توی خیالات و این عشق های توخالی زندگی کرد دنیا دیگه جای زندگی نیست!..
شیطون بودن دختر مغرور بودن پسر..
من با خیلی از پسرا هر روز حرف میزنم اصلا در اون حد مغرور نیستن مهربون و شوخ طبعم هستن..
دخترام اصلا زیادی شیطتنت نمیکنن...
اصلا من دختر ریزه میزه ندیدم تا حالا هی چیع میگن دختر ریزه میزه کوچولو والا دیع
سلام،
من نظر همه رو خوندم و برام مهم بود. اکثریتش هم درست بود. اما در مورد حرف زدن با وجدان، من نظرم با شما فرق داره. به نظرم شخصیت اصلی باید با وجدانش حرف بزنه گاهی اوقات تا منِ خواننده بتونم از دیدگاه خودش بشناسمش نه شخصیت های دیگه یا راوی کل. ولی نه اینکه خودش با خودش کل کل کنه همونطور که شماهم فرمودین.
و نکته دیگه که تو نظرات دیدم اینه که همه گفتن از این دست رمانا خوششون نمیاد!ولی جالبه که هر چی رمان متفاوت تر، خواننده کمتر!من سر رمان دومم خیلی زحمت کشیدم، نمیگم کامل و بدون نقصه اما من سعی کردم از کلیشه ها دور باشه، بعد از تموم شدنش منتظر نظر بودم اما فقط چندتا نظر کوتاه گرفتم. رمان اولم که نقصای بیشتری داشت خیلی نظرات بیشتر و خواننده های بیشتری داشت!