حوادث ایرانی خاموشی لالایی مادرانه در جراحی زایمان

  • شروع کننده موضوع *SAmirA
  • بازدیدها 142
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

*SAmirA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/09
ارسالی ها
30,107
امتیاز واکنش
64,738
امتیاز
1,304
روزنامه ایران: «همه آرزوهایمان به باد رفت، شادیمان فقط لحظهای بود، همه میگفتند حال همسرم خوب است اما لبخندها به ماتم نشست. هرگز گمان نمیکردم این اتفاق تلخ در روز تولد دخترم رخ دهد و همسرم در عمل ساده سزارین برای همیشه خاموش شود و ما را تنها بگذارد.»

این دلگویههای مردی سیاهپوش است که در غم مرگ مادر دو دخترش اشک میریزد و به سوگ نشسته است.

«اعظم» 33 ساله بود که روز 25 مردادماه سال جاری برای عمل سزارین راهی یکی از بیمارستانهای خصوصی در اصفهان شد. زن جوان وقتی خانهاش را از اهواز به اصفهان منتقل کرد در دلش شوقی برپا بود و برای آرامش زندگیشان لحظهشماری میکرد. او هرگز باور نداشت دیگر دختر 14 سالهاش را نمیبیند.

«سولماز» کوچولو هیچگاه در آغـ*ـوش مادر آرام نخواهد گرفت. اعظم تحت عمل جراحی سزارین قرار گرفت تا دخترش را به دنیا آورد اما همین که از اتاق عمل بیرون رفت و به بخش انتقال یافت دچار درد شدیدی در شکمش شد. این زن تا شب با مرگ دست و پنجه نرم کرد تا اینکه شامگاه روز تولد دخترش تسلیم مرگ شد.

پزشکان پس از معاینات تخصصی علت مرگ وی را خونریزی شدید داخلی تشخیص دادند. 26 مردادماه سال جاری مرد جوانی راهی دادسرای اصفهان در خیابان 22 بهمن شد و از مرگ مشکوک همسرش در بیمارستان خبر داد.

مأموران با دستور قضایی وقتی در جریان بررسیها متوجه شدند زن 33 ساله پساز عمل جراحی سزارین براثر خونریزی داخلی جان سپرده است، جزئیات این زایمان مرگبار را به بازپرس شعبه سوم دادسرای اصفهان گزارش دادند.

مرد سیاهپوش وقتی در برابر بازپرس ایستاد با صدایی لرزان گفت: «ساعت 6 صبح 25 مردادماه اعظم را برای زایمان به یکی از بهترین بیمارستانهای تخصصی و مجهز در اصفهان بردم. ساعت 9 صبح حال همسرم را از پزشکان پرسیدم و آنها گفتند حال همسر و دخترم خوب است اما فعلاً باید تحت مراقبت باشد.

آنها ساعت 5/11 صبح اعظم را به بخش منتقل کردند، اما وقتی همسرم را دیدم متوجه حال بدش شدم. او دائم دست و پا میزد و از درد به خود میپیچید، خیلی ترسیده بودم همان لحظه پرستار را صدا زدم، او پس از معاینه گفت این واکنشها بهخاطر داروهای بیهوشی است. آنها خودشان یک سری معاینه و درمان را انجام دادند تا پساز یک ساعت دکتر بیهوشی از راه رسید و گفت باید تعداد پلاکتهای خون همسرم مورد آزمایش قرار بگیرد.

بهگفته آنها پلاکت خون همسرم قبل از عمل 14 بود و حال 5 – 5/4 شده است. ساعتی گذشت که پزشکان یک برگه رضایتنامه به من دادند تا بار دیگر همسرم مورد عمل جراحی قرار بگیرد، آنها گفتند برای نجات جانش باید هرچه سریعتر وی را به اتاق عمل ببرند چرا که خونریزی داخلی شدید داشت.

استرس به همه جانم نشست اما آنها به محض تمام شدن عمل گفتند نگران نباشم و حال همسرم خوب است و عمل با موفقیت انجام شده است. اما حرفهایشان دروغ بود. پس از مدتی گفتند بهتر است همسرم به یک بیمارستان دیگر منتقل شود و در ICU تحت مراقبت قرار بگیرد. این در حالی بود که من اعظم را در بیمارستان خصوصی بستری کردم که ادعا میکردند یکی از بهترین و مجهزترین بیمارستانها است اما آنها حتی اتاق ICU نداشتند.

البته این پایان ماجرا نبود، ساعت حدود پنج عصر پزشک با عجله آمد و گفت همسرم به خون احتیاج دارد و همه ما خون مورد نظر را داشتیم ولی فاجعه آنجا بود که بیمارستان تخصصی و مجهز یک کیسه خون نداشت و یک موتورسیکلت به بانک خون رفت و بعد از یکساعت برگشت که عملاً دیگر کار از کار گذشته بود. با اینکه آنها میگفتند حال همسرم خوب است ولی اینچنین نبود و حال وی هرلحظه وخیمتر میشد. با چشمانم جان دادن همسرم را میدیدم، آنها باید هر ثانیه را برای نجات همسرم غنیمت میشمردند اما دریغ.

ساعت هفت بعدازظهر این بیمارستان تخصصی همسرم را با یک اکسیژن دستی و با آمبولانسی که هیچامکاناتی نداشت و حتی مجهز به شوک و «آیسییو» نبود به جای انتقال به یک بیمارستان نزدیک به بیمارستان دورتری فرستادند که در آن ترافیک و شلوغی مدت زمان زیادی طول کشید و حتی به محض رسیدن به آنجا پزشکان بیمارستان گفتند همسرم علائم حیاتی ندارد اما آنها همه تلاششان را برای احیای همسرم انجام دادند ولی خیلی وقت بود که کار از کار گذشته بود. شاید اگر پزشک زایمان در همان بیمارستان قدر ثانیهها را میدانست اکنون بچههایم از مهر مادری بینصیب نبودند.

شوهر اعظم گفت: از پزشک جراح بهخاطر قصورش شکایت کردم، زیرا او اگر در زمان عمل جراحی سزارین دقت بیشتری میکرد هرگز این حادثه تلخ رخ نمیداد. آنها باید در همان ریکاوری فشارخون همسرم را مورد بررسی قرار میدادند، همه این بیاحتیاطی و بیارزشیها برای نجات جان یک انسان باعث شد بهترین روزهای زندگیمان به بدترین روزها تبدیل شود که تا عمر داریم تلخی این روز در خاطراتمان خواهد ماند.

وی افزود: من پیگیر این ماجرا میشوم تا دیگر چنین حوادثی برای خانوادههای دیگری رخ ندهد و آنها عزادار نشوند. بنابر این گزارش، بازپرس پرونده برای مشخص کردن میزان تقصیر و علت اصلی مرگ زن بیمار، دستور داد تیمی از متخصصان پزشکی قانونی دست به تحقیقات تخصصی بزنند و مقصر حادثه را ردیابی کنند.
 
بالا