داستان خرس تنبل

  • شروع کننده موضوع DENIRA
  • بازدیدها 199
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

DENIRA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/12
ارسالی ها
9,963
امتیاز واکنش
85,309
امتیاز
1,139
محل سکونت
تهران
بهار اومده و برفا آب شدند و برگای درختان از دوباره در اومدند و همه حیوانات جنگل بیدار شدند و با هم بازی میکنند.
اما خرس کوچولو هنوز خوابه و نمیدونه که بهار اومده.
گوش بدید صدای خر خرش میاد.
حالا فصل تابستونه.
هوا گرم شده و حیوونای جنگل مشغول بازی و شادی اند.
اما بازم خرس کوچولو نیست.
اون کجاست؟
خرس کوچولو خوابه.
اون نمیدونه که تابستون شده.
حالا پاییزه.
برگ درخت ها زرد و قرمز و نارنجی شده.
همه حیوونا دارن خودشون رو برای زمستون آماده میکنن.
اما خرس کوچولو کجاست؟
خرس کوچولو هنوز خوابه.
اون نمیدونه که پاییزم اومده.
حالا زمستون شده. هیچ حیوونی توی جنگل دیده نمیشه.
اونا همه به خونه های گرمشون رفتند و خوابیدند.
اما خرس کوچولو کجاست؟
خرس کوچولو از خواب بیدار میشه و میگه:
وای که چه خواب خوبی بود. چقدر خوابیدم. الان زمستونه؟ منکه خیلی تنهام.
و باز دوباره خوابید.
دوباره بهار اومد و همه حیوونا شاد و سرحال بودند. اونا با هم یک جشن بزرگ گرفتند.
اما خرس کوچولو کجاست؟
همه با صدای بلند خرس کوچولو رو صدا کردند.
- خرس کوچولو...
بالاهره خرس کوچولو از خواب بیدار میشه و فصل بهار رو میبینه.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا