داستان خرس تنبل

آنیساااااااااا

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/07/30
ارسالی ها
3,720
امتیاز واکنش
65,400
امتیاز
1,075
سن
27

خرس تنبل


2014030415424224_01.jpg



بهار اومده و برفا آب شدند و برگای درختان از دوباره در اومدند و همه ی حیوانات جنگل بیدار شدند و با هم بازی می کنند.

اما خرس کوچولو هنوز خوابه و نمی دونه که بهار اومده. گوش بدید صدای خرخرش میاد.

حالا فصل تابستونه. هوا گرم شده و حیوونای جنگل مشغول بازی و شادی اند. اما بازم خرس کوچولو نیست. اون کجاست؟

خرس کوچولو هنوز خوابه. اون نمی دونه که تابستون شده.

حالا پاییزه. برگ درخت ها زرد و قرمز و نارنجی شده. همه ی حیوونا دارن خودشون رو برای زمستون آماده می کنن. اما خرس کوچولو کجاست؟

خرس کوچولو هنوز خوابه. اون نمی دونه که پاییزم اومده.

حالا زمستون شده! هیچ حیوونی تو جنگل دیده نمی شه. اونا همه به خونه های گرمشون رفتند و خوابیدند. اما خرس کوچولو کجاست؟



خرس کوچولو از خواب بیدار می شه و می گـه: وای که چه خواب خوبی بود. چقدر خوابیدم! الان زمستونه! من که خیلی تنهام! و باز دوباره خوابید.

دوبار بهار اومد و همه ی حیوونا شاد و سرحال بودند. اونا با هم یک جشن بزرگ گرفتند. اما خرس کوچولو کجاست؟

همه با صدای بلند خرس کوچولو رو صدا کردند. خرس کوچولو! بالاخره خرس کوچولو از خواب بیدار می شه و فصل بهار رو می بینه.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا