دختری محجبه امروز به قتل رسید!!!

[setareh.afshar]

مقدمه :

این مطلب کاملا نوشته ی خودمه، روانشناس نیستم


حامی جنس مخالفمم نیستم


حامی حقیقتم ، چیز بدی رو تجربه نکردم که


بر اساس تجربه های خودم بخوام بنویسم


اما همیشه از تجربه های دیگران به نفع خودم استفاده کردم


این موضوع رو بیان کردم چون تجربه های دیگران را دیدم


و بیانش کردم که هم شما و هم خودم

برای آیندمون ازش درس بگیریم.

​

 

[setareh.afshar]

دختری محجبه امروز به قتل رسید این خبر چند نفرتونو تکون میده؟ دل چند نفرتونو به درد میاره؟ فکر چند نفرتونو به خودش مشغول میکنه؟ چند نفرتون تا چند روز به فکر این موضوعید؟ چند نفرتون همون لحظه راحت از این موضوع میگذرید؟ چند نفرتون دلتون برای پدر و مادرش میسوزه؟ چند نفرتون برای خودش و نجابتش دل میسوزونید؟
این موضوع داستان خاله زنک بازی و نقل مجلس چند نفرتونه؟ چند نفرتون نجابتشو سعی میکنید زیر سؤال ببرید؟ چند نفرتون به قاتل فکر میکنید؟ چند نفرتون برای قاتلش خط و نشون میکشید؟ چند نفرتون سعی میکنید قاتلو همدست مقتول جلوه بدید؟
میدونستید بعضیهاتون فوق العاده فرشته و بعضیهاتون فوق العاده ابلیسید؟
از همدردی و دلسوزیتون متشکریم، از افکاری که به این موضوع هم مشغول شد ممنونیم، اما از خاله زنک بازی و نقل مجلس کردن این موضوع برای محفلتون خجالت بکشید، از اینکه حس حسادتون به نجابتش فکر م*ن*حرف بعضیهاتونو به سمتی میبره که نجابتش زیر سؤال بره خجالت بکشید، از کاری هم که قاتلش انجام داده شما خجالت بکشید!! میدونید چرا؟ چون افکار پلید و زشت و حسادت بعضیهامونه که پرورش دهنده ی چنین قاتلهاییه. وقتی یه بچه به دنیا میاد همتون ذوق دارید ببینیدش از به دنیا اومدنش اطرافیان نزدیک ذوق مرگ میشن، پدر و مادر که دیگه جای خود داره.
همینکه قد میکشه و جوانه میزنه همه از دست شیطنتهاش در عذابید در حالیکه همتون این مراحلو طی کردید البته شرایط محیطی و مشکلات هم تو این زمینه نقش داره و شما مقصر نیستید. وقتی دست به قلم میشه نمره ی بیست آوردنش پدر و مادرشو ذوق مرگ میکنه و اطرافیان حسود رو کلافه. اینجاست که جنسیتش مهم میشه. اگر پسر باشه و به سن راهنمایی رسیده باشه پدر حسود رو کلافه و مادر عاشق رو عاشقتر. تنها افرادی که شاید نقششون کمتر میشه اطرافیانه به جز معلمینه. معلمینی که بیشترشون نقش یه پدرو ایفا میکنن پدرانی که اگر مجبور به کنترل حس حسادتشون برای نجات شیرازه ی خانواده شده باشن تلافیشو سر بچه های مردم در میارن و به بهانه ی تنبیه عقده هاشونو خالی میکنن از شیلنگ گاز گرفته تا گذاشتن خودکار زیر انگشتان و فشار دادن با خشم. با این کارشون اگر چه تا حدودی تخلیه میشن ولی به این فکر نمیکنن که غرور تازه به رشد رسیده ی پسرک را از بین میبرن. پسرک ما همینکه به مقطع دبیرستان و پیش دانشگاهی میرسه سد راهی میشه برای تنفس عاشقانه ی پدر و مورد خشمش قرار میگیره. پدری که اگر نتونه با این سد کنار بیاد تنها راه آزاد کردن نفسش رو پرخاشگری میبینه نه رابـ ـطه ای دوستانه. اینجا پسرکه که بخاطر احترام به پدر و غرورش در برابر پرخاشگری پدر دَم بر نمیاره تا موقع رسیدن سربازیش برسه. در این مرحله پدر احساس راحتی میکنه و حس برگشتن به جایگاهش را داره جایگاهی که مدتها بود حس میکرد با وجود پسرک در دل همسرش از دست داده. با اینکه این سربازی بیقراری یک مادر دلسوز را بیشتر و قلبش را شیفته تر میکنه اما باز هم پدر را راضی نگه میداره زیرا پسرک وجودش در حوالی خانه حس نمیشه اگرچه در قلب همسرش هنوز حس میشه و این را به وضوح میبیند با این حال شعله ی حسادتش را با بیقراریهای همسرش فرو مینشاند گویی از مدتها قبل منتظر انتقامجویی از همسر خود است و لـ*ـذت میبرد قافل از اینکه سربازی از پسرش یک مرد میسازد و مجدد او را به قلب شیفته ی مادر بر میگرداند با برگشتن پسرک پدر به دنبال این است که باز او را از سر خود باز کند اینبار کار است که دلیل منطقی برای او و پسرک میشود پسرکی که دیگر تمامی مراحل را طی کرده و برای خود مردی شده است مرد جوانی که با شروع کار خود را در مرحله ی رسیدن به یک عشق عاشقانه میبیند حال اگر این عشق باعث سرخوردگیش شود با وجود تمام این خشم هایی که از زمان مدرسه و حسادتهای پدر متحمل شده این مورد آخر صبرش را لبریز میکند و از او چیزی میسازد که شما برایش خط و نشان میکشید و او کسی نیست جز همان قاتل.

 

[setareh.afshar]

این از قاتل قصه ی ما که ما نمونه ی عشقی آن را مثال زدیم قاتلی که در هر یک از این مراحل میتوانست یا قاتل شود یا یک فرد معتاد و بی مصرف از
مرحله ی راهنمایی گرفته تا مرحله ی سن ازدواج و بلوغ فکری ما خوش بینانه نگاهش کردیم و آن را در مرحله ی عشقی به عنوان یک فرد قاتل تصور کردیم.

و اکنون دخترک نجیب ما که خطر کمتری او را تهدید میکند، او به هر دلیلی که به قتل رسیده شایسته ی این نیست که نجابتش را زیر سوال ببریم .

میدانید چرا ما قاتلان زن کمتری داریم زیرا از خشونت معلمان و حسادت پدری خبری نیست تنها دلیل قاتل شدن زنان و دختران ما عشق است و اعتیاد و کم محبتی که مورد آخر بسیار کم دیده میشود به جز در خانواده های طلاق.

اما کمبود محبت در پسران و مردان قاتل ما بسیار دیده میشود اول از جانب معلم دوم از جانب پدر سوم صاحب کار چهارم دوستان دوره ی سربازی و پنجم که

تیر آخر محسوب میشود مرحله ی عشق است.


به همین دلیل قاتلان جنس مذکر ما بیشتر از جنس مؤنث ما به چشم میخورند.

بیایید با کودکانمان مهربان باشیم و جنسیت را ملاک قرار ندهیم.


پایان​

 

[_best_]

نوشتنت جالب بود اما براي مسائلي مثل روانشناسي بايد خيلي مسائل ريز و درشت ديگه رو مثل محيط زندگي ، سطح سواد ، اعتياد و ... رو هم بررسي كرد و نميشه گفت فقط به خاطر تنبيه قاتل شدن. نمي دونم شما چند سالته اما زمان كودكي خود من معلماي زن هم با خط كشهاي چوبي به سر و بدن و كف دست بچه ها ضربه ميزدن و گاهي خودكار لاي انگشتانشون مي ذاشتن. سن بالايي هم ندارم كه بگي براي دهه شصتم. نه براي نسل جديد هم هستم. الان من عقده اي و قاتل و ... شدم؟ تو خونه ي ما هم شايد گاهي بحثي پيش بياد . تو همه ي خونه ها هست. اما بازم مي گم بايد خيلي مسائل ديگه هم در كنار اين موارد بررسي بشه.
اگر من دختر سربازي نمي رم چند بار تو خيابون بهم متلك انداختن يا چند بار دستشون رو بدون اجازه به بدن من زدن؟ تعارف كه نداريم . هر دو جنس در معرض اين واكنش ها هستند

 

[setareh.afshar]

Please, ورود or عضویت to view quote content!

درسته کاملا اما غرور پسرانه چیزی فراتر از غرور دخترانه هستش همه میدونیم که جنس مذکر بیشتر غصه هاشو توی خودش میریزه. این چیزی که من بیان کردم یه قسمتی از کلیت و جامعه ی ما بود نه همش یه چیزی که به چشم خودم دیدم که پیش اومد و نوشتمش در واقع یه واقعیت کوچیکی از کل جامعمون بود. همه ی آدمها هم شبیه هم نیستن آستانه ی صبر هر کسی فرق داره نمیتونیم بگیم ما عقده ای نشدیم بقیه هم نمیشن شما فرض بر این بذار که شاید تعداد هر چند محدودی باشن که این عوامل روی اونها بی تاثیر نباشه. من هر دو جنسیت را به چالش کشیدم تنها چیزی که دیدم و شکی نیست عشقه که یه دختر رو زودتر از یه پسر از پا در میاره اما خورد شدن غرور در پسرها مثل تاثیر شکست عشق بر دخترهاست

دانلود رمان های عاشقانه