دختر و پسر در خانواده، جنگ یا صلح؟!

  • شروع کننده موضوع DENIRA
  • بازدیدها 246
  • پاسخ ها 1
  • تاریخ شروع

DENIRA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/12
ارسالی ها
9,963
امتیاز واکنش
85,309
امتیاز
1,139
محل سکونت
تهران
خانواده هاي سه فرزندي
در خانواده هاي سه فرزندي معمولاً حالت رقابت وجود دارد . اگر فرزند بزرگ تر دختر باشد و دو تاي بعدي هرچه باشند ، دختر بزرگ معمولاً احساس حسادت زيادي از خود نشان مي دهد. او علاقه مند است تا زودتر از خانواده خود جدا شده و به سمت استقلال برود ، دختر بزرگ معمولاً دو بچه ديگر را موجوداتي غيرقابل تحمل مي داند . به اين ترتيب روابط اين خانواده خوب نيست . مگر آن كه مادر فهيم و سياستمدار بوده و به هيچ وجه ميان فرزندان خود تفاوتي نگذارد .
از ويژگي هاي ديگر خانواده سه نفره با دختر بزرگ اين است كه دختر احساس مادرانه به بچه ها هم دارد ، وقتي مادرش در خانه نيست او فكر مي كند مادر بچه هاست .
او خود را زن بزرگي مي داند كه بايد در تعارفات خانه داري ، غذاپختن ، و نظافت كدبانو باشد .
چنين فرزندي وقتي از مادرش جدا مي شود ، چون قادر نبوده در كودكي حس كودكانه خود را بسط دهد، دوست دارد شوهرش حالت كودكانه او را درك كند و ناز او را بكشد . بچه هاي ديگر هم در مجموع احساس تنهايي دارند . مگر آن كه مادر به آنها توجه كند .
در امور بزهكاري و اعمال ضداجتماعي ، معمولاً فرزند بزرگ كمتر به سوي خلاف مي رود .
زيرا در خانواده هميشه به او توجه شده است. در عين حال تمام كارهاي او مورد دقت تا حد ريزبيني است ، اين امر سبب مي شود كه دختر بزرگ از خودش بيشتر مراقبت كند . يا در مواجهه با مسائل و مشكلات تصميم بهتري گرفته و از خود دفاع نمايد.
خانواده با فرزند دوم و سوم چون فرزند اول برخورد نكرده و نسبت به اعمال و رفتارهاي آنان سخت گيري و ريزبيني ندارد . بچه هاي دوم و سوم آزادي عمل بيشتري دارند . به ويژه فرزند سوم كه معمولاً تحت حاكميت پدر و مادر نبوده ، در رفت و آمد و امور اجتماعي خود مانع چنداني برسرراه ندارد .
والدين ديدگاه مثبتي نسبت به فرزندان كوچك داشته و تصور مي كنند كه آنان به راه خلاف نخواهند رفت به اين دليل ارتباط آنها با فرزندان كمتر شده و خطر فعاليتهاي فرزندان خود را حس نمي كنند .
سه دختر
اگر هر سه فرزند خانواده دختر باشند ، همه آنها از مادر تقليد كرده ، گرايش به او مي يابند .
دختر بزرگ تر گرايش به مادر و تقليد رفتارهاي او را دارند ، در حالي كه دختر دوم و سوم دوست دارند بچه بمانند . مادر هم اين نكته را معمولاً مي پذيرد ، دختر كوچك لوس و ننرتر مي شود .
دختر وسطي بيشتر ميل دارد ، مادر به سوي او آمده ،‌ به او توجه كرده و ناز او را بكشد . در عين حال كه سعي در انجام كارها ندارد،‌ اما مي خواهد از كنار مادر دور نشود . هر سه دختر نسبت به هم حسادت دارند ، اما آن را بروز نمي دهند .
در خانواده هاي مرفه فرزندان تفاوت چنداني ندارند،‌ فقط اولي مسلط تر است . دومي فردي معمولي و سومي وابسته به مادر مي شود.
در خانواده معمولي و فقير ، دختر بزرگ به سمت مادر شدن مي رود . او اخلاق مادر را تقليد كرده به دليل نداشتن امتياز كمتر احساسي و آدم خشكي مي شود . دومي احساس پذيرش و تمكين و تبعيت بيشتر دارد و تحت تأثير و نفوذ ديگران است . دختر سوم معمولاًحرف شنوي از والدين ندارد و به تدريج سوي خلاف مي رود .
سه پسر
در خانواده اي كه سه پسر دارند ، همه انها به دنبال تقليد از پدر و گرايش به رفتار بزرگ منشانه و برتري جويانه اند . اما در مجموع پسر اول توان حاكميت و رهبري بيشتري دارد . دومي و سومي رقابت بيشتري با هم دارند . آنان هر دو به پسر بزرگتر حسادت دارند . اما درعين حال حساب مي برند .
در خانواده هاي سه پسر مرفه معمولاً به همه آنها توجه مي شود . امكانات مساوي مي دهند و امكانات كافي از ميزان حسادت و رقابت ميان آنان مي كاهد .
در خانواده هاي معمولي و فقير كه امكانات كم است امكانات بيشتر در اختيار پسر اول قرار گرفته ‌ بچه هاي بعدي دچار مشكل مي شوند . اين امر ممكن است سبب گرايش فرزند دوم و سوم به سوي خلاف شود . دومي با اولي و سومي مدام درگير است . سومي لوس مي شود . اولي حاكميت دارد . سومي به اصطلاح ته تغاري است هر دو امتياز مي گيرند . ولي در مقايسه دومي چيزي نمي گيرد . لذا عصبي و تهاجمي است . اگر قادر به اعتراض نباشد . تبديل به فردي ساكت و درونگرا مي شود . سومي هم زمينه خلاف زياد دارد .
 
  • پیشنهادات
  • DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    بچه اول پسر و دو نفر بعدي دختر
    زندگي در چنين خانواده اي براي دخترها مشكل تر است . پسر حالت سركشي ‌لجبازي يك دندگي دارد ، معمولاً رفتار خوبي با خواهران خود ندارد ، از اين رو خواهرها مي كوشند به نوعي در دل برادر جا گرفته و او را به خود نزديك كنند . برادر از اين وضع امتياز زيادي مي گيرد خواهرها هرچند از اين شرايط ناراضي اند ، اما به خاطر منافع خودشان به برادر توجه ظاهري دارند پسر در چنين خانواده اي اكثر امتيازات را از آن خود مي كند ، از سويي متكي به پدر و مادر مي شود . از سوي ديگر استقلال كافي ندارد ، در عين حال كه غد و لجوج است ، اما چون احساس حمايت مدام از سوي والدين و خواهران خود دارد ، چندان اهل مبارزه و تلاش نيست و در زندگي مستقل دچار مشكل زيادي مي شود .
    در خانواده هاي مرفه پسر داراي امكانات و امتيازاتي است ، حق سلطه هم دارد ، بركارهاي خواهرانش نظارت مي كند و اما در نهايت او راه خود را مي رود . دخترها هم به دليل داشتن امكانات كافي زياد با هم تزاحم و درگيري ندارند . اما دختر دوم و سومي حالت تحكم نشان مي دهد . دختر آخر لوس مي شود . به خواهر و برادرش حالت حسادت دارد . در خانواده معمولي و فقير پسر حاكميت زيادي دارد. او روي خواهرها سلطه دارد. لذا به دنبال انحصار امتيازات براي خود است . دختر دوم درگير مي شود كه چرا به او امكانات يا امتياز كافي نمي دهند . او به اين دليل سركوفت مي شود . دختر سومي هر چند از نظر عاطفي وابسته تر است . اما در عين حال آزادي عمل زيادي دارد. دو دختر با هم توافق فكري نداشته ، اختلاف نظر در همه زمينه ها دارند
    دو بچه اول دختر سومي پسر
    در چنين خانواده اي پسر لوس بار مي آيد . زيرا خانواده بسياري از امتيازات را در اختيار او قرار مي دهند . به اين جهت دو دختر هم به تدريج از او دور شده ، به لجبازي و رقابت با او مي پردازند . پسر به رفتارهاي لوس و بچه گانه ادامه مي دهد . و به تدريج مشكل اجتماعي مي يابد . او ممكن است با هوش و زرنگ هم باشد . چون امكانات بيشتري هم در اختيار اوست . لذا در خانه تحكم دارد . از اين رو تا زماني كه وارد جامعه نشده مشكلي ندارد ،‌ اما پس از ورود به جامعه، ديگر شرايط خانه وجود ندارد . مردم با او درگير شده ، پسر به شكست مي رسد .
    پسر بزرگ – دختر – پسر
    اگر در خانواده هاي معمولي دختر در وسط دو پسر باشد، تربيت و شخصيت خوبي نخواهد داشت . چون هم از طرف برادر بزرگتر تحت فشار است ، هم پدر و مادر او را تحت كنترل زيادتري دارند . اين دختر معمولاً سركوفته و عقده اي و آرام و بي سرو صداست . پدر و مادر معمولاً به پسر كوچك هم توجه بيشتري دارند . دختر نسبت به دو برادر كه مورد توجه پدر و مادرند ، حالت حقارت يافته و به تدريج عقده اي و افسرده مي شود .
    در خانه مرفه اين شرايط وجود ندارد . پسر بزرگ از سوي پدر و مادر حمايت مي شود ، داراي استقلال و قدرت رهبري است . در زندگي خود به سوي استقلال مالي رفته قدرتمند مي شود دختر هم به سوي مادر رفته روحيه او را مي گيرد . پسر كوچك هم لوس است زيرا از نظر عاطفي توجه زيادي به او مي شود . دختر وسطي در رابـ ـطه با مسائل عاطفي احساس كمبود دارد، زيرا متوجه مي شود دو برادر او از اين نظر بيشتر مورد توجه هستند لذا از برادران خود دور مي شود . پسر كوچك معمولاً فردي راحت طلب مي شود، حرف شنوي ندارد و به عكس حالت سركشي نشان مي دهد .
    دختر بزرگ – پسر – دختر
    در خانواده هاي مرفه دختر بزرگ گرايش به مادر يافته به سوي مادر شدن مي رود. پسر به او سلطه ندارد چون كوچكتر است ، اما دختر هم نمي تواند بر او مسلط شود . لذا خواهر و برادر به لج بازي و رقابت مي افتند ، چون هر دو خود را ارشدو بزرگترمي دانند ، زيرا در خانواده هاي ايراني دختر در مقابل پسراز امتياز كمتري برخوردار است . دختر آخري دچار مشكلاتي در خانواده است ، چون هم خواهر بزرگتر بر او سلطه دارد ، هم مادر اما چون دختر كوچك است ، مادر او را لوس مي كند . همين امر سبب ايجاد رابـ ـطه منفي و عدم علاقه ميان دختر كوچك با برادر و خواهر بزرگتر است . چون نمي خواهد سلطه آنان را بپذيرد.
    در خانواده هاي معمولي و فقير ، دختر بزرگ به سمت مادر شدن مي رود ، ولي امكانات كافي هم ندارد . پدر و مادر خواستهاي خود را به او تحميل مي كنند . انجام كارهاي روزانه مادر مثل رخت شستن ، ظرف شستن ، جارو و غيره به او سپرده و محول مي شود. او به تدريج روحيه خانه داري و در نهايت علاقه به ازدواج و شوهر كردن و جدايي مي يابد . در اين خانواده امتيازاتي كه پسردوم مي گيرد ، به دختر بزرگ داده نمي شود . اين امر سبب حسادت و اختلاف ميان خواهر و برادر مي شود . از سوي ديگر پسر احساس آزادي عمل بيشتري دارد به دختر كوچك هم تحكم دارد . لذا دختر كوچك هم از برادر بزرگ خود دل خوشي ندارد . و با او درگير مي شود . در اين خانواده دختر كوچك به دليل آزادي و عدم توجه به سوي خلاف گرايش مي يابد .
    دختر – پسر – پسر
    در خانواده هاي مرفه دختر بزرگ معمولاً به دنبال تحصيل علم رفته ، يا خانواده خوبي يافته ازدواج مي كند . او روي پسرها حاكميت ندارد ، پسر دومي كه داراي امكانات كافي است پيشرفت مي كند . در زندگي روش متعادلي دارد ،‌زيرا نه به او تحكم شده نه فاقد امكانات است . پسر سوم از نظر عاطفي به خانواده وابسته تر است در عين حال لوس مي شود در خانواده معمولي و فقير ،‌ دختر بزرگ تحت فشار زيادي است چون هم بايد كارهاي خانه را انجام دهد ،‌هم دستورات برادرانش را اجرا نمايد . مثلاً آنها در خانه ريخت و پاش كرده او بايد آنها را جمع كند . او به تدريج حالت مادرانه يافته ، در خانه سختي مي كشد و سرانجام ترجيح مي دهد شوهر كرده و از خانه پدر و مادر جدا شود. دو پسر با هم احساس رقابت دارند . از نظر عاطفي پدر و مادر به پسر كوچك توجه بيشتر دارند ،‌ اما پسر بزرگ اين توقع را دارد كه به او محبت و توجه بيشتر شود ، و اين امر سبب تضاد مي شود درخانواده هاي معمولي فرزند كوچك تر معمولاً به سوي خلاف مي رود .
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا