کامل شده دلنوشته سودای دام عاشقی | نازنین آگاه کاربر انجمن نگاه دانلود

[نازنین79]

نام مجموعه دلنوشته: سودای دام عاشقی
نویسنده: نازنین آگاه
ژانر: عاشقانه
سطح دلنوشته: ارزشمند
خلاصه:
صدایش بهترین آوازِ گوش نوازِ آن روزهایم بود؛ اما حال...
دیدنش هم برایم آرزویی شده بس محال...
و کجایی آن روزهای سخت، کجایی آن خاطرات تلخ
کجایی... !​

 

[الهه.م]

کاربر گرامی!
ضمن تشکر از انتخاب تالار ادبیات برای فعالیت، لطفا قبل از ایجاد تاپیک و ارسال پست،

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

را مطالعه فرمایید.
برای ایجاد موضوع جدید در ساب ادبیات نوشتاری، موارد زیر را رعایت کنید:
- عنوان تاپیک نباید تکراری و مشابه باشد.
- حجم پست‌ها نباید کم باشد.
- پست اسپم و تکراری نباید در تاپیک وجود داشته باشد.
- سبک و ژانر و توضیح محتوا را در پست آغازین تاپیک ذکر کنید.
تاپیک دلنوشته‌ی شما تایید شد
درصورت بروز هرگونه سوال و مشکل، با مدیریت تالار درارتباط باشید. ​

 

[نازنین79]

عشق:

عشق
تک واژه‌ی غریب نوازِ میانِ من و تو
که من آواره گشتم و تو حیران!
فرسنگ ها فاصله میانمان هست؛ ولی تو روبه رویم ایستاده ای!
می‌دانی؟!
قلب هایمان برای تپیدن جانی ندارند
از من اصرار و از تو انکار!
چنان چه این عشقِ یک طرفه هویدا کند
باز هم تو می‌روی و من تنها و بی یار خواهم ماند
و لعنت زمین و آسمان بر قلب افسار گسیخته ام
و ننگ بر زمانه ای که مُهر سکوت بر لب هایمان
و تیشه ای بر ریشه‌مان زد!


به قلم: نازنین آگاه

 

[نازنین79]

ای کاش:


سخت ترین روز ها و لحظه های عمرم را با بی تو بودن می‌گذرانم
با آه و ناله هایی که یک دم تو را صدا می‌زند
و ای کاش می‌دانستی... !


به قلم: نازنین آگاه

 

[نازنین79]

لحظه ی عاشقی:

مرگ نزدیک است...
لحظه ها همچو برق و باد مانند مسافری رهگذرند
و ثانیه ها مانند باران در حرکت
چه زود گذشت لحظه‌ی دیدنت
چه زود شروع شد لحظه‌ی عاشقی ات
و چه زود تمام شد جدایی ات!
این سرنوشت من بود، که بی تو بودن را خاطره کنم
در پس زمینه قلبم دیگر نامی از تو دیده نمی‌شود
چرا که تو نخواستی دوستت داشتن را
عاشقت بودن را... .
من بی تو بودن را یاد گرفته ام
سرنوشت تنها و تلخم را پای بد شانسی ام نمی‌نویسم
شاید که دوست داشتنت لیاقت می‌خواست
و من آن آدم لایق نبودم
در این میان، در بین تمام هیاهو های عاشقی
این را خوب می‌دانم
کسی را عاشق تر و شیداتر از من نمی‌یابی
و کجایی ای مجنونِ زیبایِ دل خسته... .


به قلم: نازنین آگاه

 

[نازنین79]

معنی عشق:

دلتنگ بودن برای تویی که معنی عشق را نمی‌دانی هیچ است
حیف این قلب که این را نفهمید... !


به قلم: نازنین آگاه

 

[نازنین79]

اسیر عشق:

روزگار چه بی رحمانه با دل هایمان بازی می‌کند
چه گـ ـناه هایی را که مرتکب نشدیم
ولی جای تاوانش بر جای جای بدنمان نقش بسته
این بی رحمانه نیست؟!
دست روزگار عجیب سنگین است
کاش هیچ وقت به سادگی از کنارش نمی‌گذشتم
که چنین بی رمق و بی جان در کنج اتاق بنشینم
آهنگی پلی کنم و قرص صورتش را به تصویر بکشم!
کاش هرگز بزرگ نمی‌شدم
هرگز در اوج کودکی آرزویی به این اشتباهی نمی‌کردم
که حال تنها شوم و تنها من بمانم
تاریکی شب و ماهی که توان تابیدن ندارد... .


به قلم: نازنین آگاه

 

[نازنین79]

زندگی هیس:


زندگی هیس!
ندای جگر گوشه ام به گوش می‌رسد, گوش کن!
صدایش لالایی شب‌های تیره و تارم است...
عطر تنش خمارم می‌کند، اینگونه شب‌ها مـسـ*ـت می‌شوم از تصور با او بودن!
وای به حال روزی که رو در رو محو چشمانش شوم...!


به قلم: نازنین آگاه

 

[نازنین79]

هنگامه ی وداع:


به اِصرار دِگران خواستم فراموشت کنم
می‌دانی! حقیقت عزمم جزم بود؛ ولی...
تا آمدم خیالت را از ذهن و دلم پاک کنم
غریبه ای از کنارم گذر کرد که عجیب بوی تو را می‌داد
که لباس تو را بر تن داشت
عجیب شبیهت بود!
دلم لرزید...
و به یک باره فراموش کردم تمام قول و قرار‌هایم را... !


به قلم: نازنین آگاه

 

[نازنین79]

زیبا یارِ مهربانم:


باران که می‌بارد
به تماشایش می‌نشینم
این هوا...
این صدای خروشان آسمان، دلم را آرام می‌کند
به غبار روی پنجره نامت را هدیه می‌دهم
کاش می‌توانستم اسمت را فریاد بزنم زیبا یارِ مهربانم
دریغ که سال هاست فریاد هایم عجیب بی صداست
گویا که در من دختری مرده باشد
و دیگر جانی برای زمزمه‌ی نامت ندارد!


به قلم: نازنین آگاه