داستانک کاربران دیجیتال نوشت

Charis

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/10/24
ارسالی ها
218
امتیاز واکنش
844
امتیاز
296
1.من یک زن نیستم:
ورق آلومنیومی دور شکلات که پرت شد روی مبل صدای مینام اوج گرفت
-دِ آخه دختر نونت کم بود آبت کم بود...پوف خانوم بیخیال حد اقل خونمو دیگه به گ-ند نکش
چشامو تو حدقه چرخوندم:خونت دیگه!! سامی کی پیداش میشه؟
-بلند شد انگشت اشارشو کشید به کبودی گوشه لبش :-سحر جون یدونه داداشت چیزی به گوش خونوادم نرسه سامی بد نیست من..
بی حرف بلند شدم بارونیمو از آویز گرفتم پشت سرم اومد داشت فلسفه میچید واسم که برگشتم سمتش:
-دلیل جداییمو میدونی ؟ نه دست بزن داشت نه خــ ـیانـت کرده بود نه... فقط قا خوشش نمیومد خانومش بشه مدیر حسابداری شرکت نیس که غذاش دیر میشد
و خب من یه ادمم اشاره کردم بهش: من یه زن نیستم.

پ.ن:جسارته ک نیومده اولین داستان کوتاهمو منتشر کردم و از همین پست سلام میکنم به عزیزان انجمن
 
  • پیشنهادات
  • Charis

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/24
    ارسالی ها
    218
    امتیاز واکنش
    844
    امتیاز
    296
    2.بی پایان:
    غروب یک دوشنبه ای بود که قاتل شدم دقیقا ساعت 3 و چهل دقیقه عصر نزدیک چشمه خوش رود بود قرار بود بیاد واسه آخرین بار سنگامونو باهم وا بکنیم
    یه ربع دیر کرد و بعد از دور سایشو دیدم.لعنتی اون پسر همراهش کی بود؟یه لحظه خون به مغزم نرسید دست تو دست داشتن میومدن طرفم به پسر میخورد سرباز باشه یعنی واس خاطر این لکنده میخواست...
    نشستم روی یه سنگ نیگاشون میکردم ک دیدم دست کرد تو موهاشو بهم ریخت کاری ک هردفعه میکردمو میگفت خوشش نمیاد و حالا داشت هه...
    اومدن جلو بی هیچ حرفی کشیده خوابوندم تو گوشش که به تیریج قبای اقای دزد ناموس برخورد یقمو گرفت و هوار کشید که چته مرتیکه..
    فهمیدم و نفهمیدم که چی شد یه صحنه هاییش هنو شبا جلو چشامن و تو راُسشون جیغ های گوش خراش میناست
    و بعدش پووف خب مجبور شدم میفهمید مجبور اگه دختره رو خفه نمیکردم فک میکردن راستی راستی قاتلم مونده بودن دوتا جسد کاریش نمی شد کرد صحنه سازی کردم به مینا چاقو زدم و چاقو رو پرت کردم تو رودخونه کنار جسد پسره درست کنار جایی که سرش خورده بود به سنگ کف آب...
    نمیدونم یه هفته ده روز بعد بود که از جلو در خونشون رد شدم ...من یه خونواده رو دوبار عزادار کرده بودم!!!
     

    Charis

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/24
    ارسالی ها
    218
    امتیاز واکنش
    844
    امتیاز
    296
    مینیمال:
    گفته بود قیافه ات اشناسنپت همدیگر را جایی دیده ایم؟
    دومی پرت شد در خاطرات گذشته صداهای مختلف در گوشش زنگ زدند :-حالا که تصادف کرده و فراموشی گرفته واسه خودشه بهتره که از یادش بری...
    نم چشم هایش را با سر استینش گرفت و جواب داد:فکر نمی کنم...
     

    Charis

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/24
    ارسالی ها
    218
    امتیاز واکنش
    844
    امتیاز
    296
    + یه سوپرایز جدید دارم واست

    _ نیازی نی بگی ..من یه عمره کل هیکلم سوپرایزه
     

    Charis

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/24
    ارسالی ها
    218
    امتیاز واکنش
    844
    امتیاز
    296
    سیگار پشت سیگار

    من بریده ام از این شهری که حتی ریه ها در آن بیشتر از روح دوام دارند
     

    Charis

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/24
    ارسالی ها
    218
    امتیاز واکنش
    844
    امتیاز
    296
    مـرلین مونرو در صادقیه:
    از مصرف همزمان صنعتی و سنتی میتونم به حال و روز الان اقا حمید اشاره کنم
    یاشار اینو گفت و با لوده گری زیاد خندید
    سرفه پشت سرفه...
    سیگارو انداختم زیر پامو گفتم کمتر جنس جدید بزن بچه .شدی موش آزمایشگاهی سال بالایی ها ترم دومی هوا ورت نداره یه ترم دووم اوردی
    یه لحظه شایدم صدم ثانیه ای خنده رو لبش ماسید اما دوباره برگشت به حالت بی خیالی همیشگی:بله می فرمودید استاد حمید دیگه امری باشه؟
    جاوید نیگاهی بم انداخت و خواست حرفای هزار بار گفته شدشو تکرار کنه که مهلت ندادم:خب جناب شمام که بعد 9 ترم هنو لیسانس کوفتیو نگرفتی
    اخم کرد:حمید بد کردی حمید یه سالو نیمه انصراف دادی د لامصب چی گیرت اومد...دِ نه بزا بگم این بچه خیال نکنه داره با از استاد نیچه درس میگیره سولماز هم
    اسمش اومد اسمِ لعنتیش دستامو مشت کردمو یه نفس صدا دار کشیدم
    جاوید خودش عقب نشینی کرد و سرشو به نشونه تاسف تکون داد
    چشمم بی هوا افتاد به دختری که داشت از ورودی شرقی پارک میومد تو
    یه سوت اروم کشیدم رو کردم بهش برو بینم چی کاره ای بچه جون یاشار رد نیگامو گرفت:کی اون؟ولمون کن حاجی مالی نیسااا خیلی باشه...
    :میگم برو بچه فک کن داری درس پس میدی
    :ای به چشم
    و راه افتاد حالا من موندمو جاوید ..
    :میخوای تایم بگیری؟:بد فکری نی تازه کارم زیاد نی بچه افعی درونشو میبینم

    بیست دقیقه بعد وایساده بود کنارمون
    :طرف دختر فراری نبود موردیم نوچ نداشت
    کیف پولیو بعد گرفتم سمت
    عصبی غریدم:از اولم گفتم بچه دزدی نداریم گفتی میخوای یاد بگیری گفتم ک دنبال من نباش برو پی یکی دیه
    شونه ای بالا انداخت :محض خالی نبود عریضه بودکیفو وا کردم
    آدرس یه بوتیک تو صادقیه و بود و عکس مرلین مونرو
    یاشار تا دید زد زیر خنده
    و جاوید فقط به ادرس بوتیک نگاه می کرد...



     

    Charis

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/24
    ارسالی ها
    218
    امتیاز واکنش
    844
    امتیاز
    296
    پـــایـــــان

    by :charis




    95/09/04
     
    بالا