نمایش راوی مستبد: داستانِ مرگ

  • شروع کننده موضوع Behtina
  • بازدیدها 80
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Behtina

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/08
ارسالی ها
22,523
امتیاز واکنش
65,135
امتیاز
1,290
نگاهی به اجرای «پرسه های موازی» ، نوشته و کار پیام لاریان ، بخش مسابقه مرور تئاتر ایران

راوی مستبد: داستانِ مرگ

[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
138462_1768185158_320_213.jpg
[/BCOLOR]​
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
کارگروه نقد تئاتر جشنواره ی سی و پنجم فجر - آینا قطبی یعقوبی : پرسه های موازی داستان آخرین ساعات زندگی سه جوان است که در خانه ای خارج از شهر تهران دور هم جمع شده اند تا با یکدیگر و یا همانطور که راوی نمایش معتقد است، به شیوه ای آیینی خودکشی کنند.
[/BCOLOR]

پرسه های موازی نوشته و کارگردانی پیام لاریان، یکی از اجراهای بخش مرور امسال جشنواره تئاتر فجر است. پرسه های موازی داستان آخرین ساعات زندگی سه جوان است که در خانه ای خارج از شهر تهران دور هم جمع شده اند تا با یکدیگر و یا همانطور که راوی نمایش معتقد است، به شیوه ای آیینی خودکشی کنند. فریبا، مانی و علیرضا که در یک دوره روانشناسی با هم آشنا شده اند، هرکدام مشکلات شخصی و دلایلی دارند که ادامه حیات عادی را برایشان ناممکن ساخته و همین ناممکن شدن امکان پیش روی است که آنها در قصدی جمعی برای عمل پایان دادن به زیستن، با یکدیگر همراه و همدل می کند و عملی را که هرکدام به تنهایی قادر به انجامش نبوده اند با حضور حامی یکدیگر ممکن می سازد. نمایش از جمع شدن آنها در خانه فریبا بر سر یک میز شروع می شود. آنها یکی یکی تاس می ریزند و در یک بازی که چندان هم سازوکار منطقیش واضح نیست، لیوانهایی حاوی سم می نوشند و تا فرا رسیدن مرگ، از خود و گذشته می گویند. قصه گذشته هرکدام از آنها در فلاش بک هایی با بازی خودشان در نقش های دیگر روایت و کم کم در طول نمایش دلایل انتخاب مرگ هرکدام برای مخاطب رمزگشایی می شود. فریبا درگیر جنی است که رهایش نمی کند، علیرضا مرگ اندیش است و یازده خودکشی ناموفق پیشینی داشته و مانی رفیقش را کشته است. هر سه آنها در پایان نمایش می میرند. پرسه های موازی به غیر از قصه این سه، داستان دیگری را نیز به صورت موازی به پیش می برد و آنهم داستان نویسنده ای است که روایت این سه تن را می نویسد. او از ابتدا تا انتها در قالب صدای راوی و دانای کل حضور دارد و با روایتهایش هم توضیح صحنه می دهد، هم احساسات صحنه را بیان می کند و هم خلاهای روایت نمایشی را پر می کند. او نیز در آخر نمایش در مونولوگی از قصد خودش برای خودکشی و شیوه این مرگ می گوید و اجرا به پایان می رسد. همین همه کاره بودن راوی در نمایش است که از قدرت متن می کاهد. در واقع متن و اجرا بدون این راوی، عملن قادر نیست که ما را در فراز و فرود قصه پیش ببرد و شخصیت ها را گشوده و از اعمالشان رمزگشایی کند. دیالوگ ها به تنهایی نمی توانند، پیش برنده داستان باشند. البته حضور راوی دانای کل فی نفسه منفی نیست، اما هم نویسنده ای که از روند قصه نویسی خود می گوید، سوژه ای تکراری و نخ نماست و هم متنی که بدون راوی خلاهای بزرگی داشته باشد، متنی قدرتمند و قائم به ذات نیست.
داستان در یک صحنه سه سویه که میزی مثلثی است، روایت می شود. انتخاب میز مثلثی و تماشاچیانی که گراگرد این میز نشسته اند و همینطور تغییر جای بازیگران بر گرد میز با تعویض هر صحنه که به تماشاچی اجاره می دهد، بازی هر سه را به خوبی ببیند، با فضای اثر هماهنگی داشته و انتخاب به جا، خلاق و مناسبی است. کف صحنه نمایش با کفپوش سیاه و سفید شطرنجی فرش شده که جای قرارگیری سیاه و سفیدهایش بازی از پیش انجام شده ای را صحنه سازی می کند که آنهم با کلیت منطق نمایش همخوانی دارد. اما نحوه نصب این کفپوش آنهم با چسب نواری که در جای جای صحنه قابل رویت است و حاشیه های ورآمده کفپوش ها که نشان از شلختگی و بی دقتی دارد، ناخوشایند و آزارنده است. طراحی لباس نمایش هیچ منطق خلاقانه ای ندارد و تنها المان مشخصه آن سیاه پوش بودن هر سه بازیگر است که شاید بهتر بود برای اجرایی که فضایی تا حدی سورئال و حتی هول آور دارد، کمی در انتخاب فرم لباس ها دقت بیشتری صورت می گرفت. پرسه های موازی در بخش بازیگری تقریبن خوب عمل می کند. بازیگر زن نمایش در استفاده از صدا و بیان بسیار خوب و بی نقص عمل می کند و بازی بدن و چهره اش هم تقریبن قابل قبول است. مردان نمایش هم بازی های قابل قبولی از خود ارائه می دهند. هرچند بازی ها در صحنه ای که دو دوست بر سه یک زن با هم دعوا می کنند، خیلی موفق نیست و ما را به سمت اتفاق قتل رهنمون نمی کند، اما شاید مشکل بازی ها در این صحنه از نمایش به علت گویا نبودن خود متن در قالب دیالوگهای بین این دوباشد که باور این صحنه از نمایش را کمی سخت می کند. نورپردازی نمایش خوب و متناسب با فضاهای کلی اثر و احساسات داستان و شخصیت هاست. نور مثلثی بر میز در صحنه هایی که هر سه بازیگر به دور میز نشسته اند، بسیار خوب و خلاق است و فضای تصویری جذابی هم از جهت زیباشناسانه و هم درمعنا برای تماشاچی می سازد.
 
بالا