تئاتر روایتی از کارتونهای دهۀ 60

  • شروع کننده موضوع Behtina
  • بازدیدها 124
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Behtina

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/08
ارسالی ها
22,523
امتیاز واکنش
65,135
امتیاز
1,290
سزارین نوشتۀ آرین لطفعلیان و کار محمدرضا تک زارع

روایتی از کارتونهای دهۀ 60

[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
131926_3567826668_320_213.jpg
[/BCOLOR]​
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
رضا آشفته: سزارین یک نمایش به شیوۀ تک گویی* است که در آن وضعیتی شکل می گیرد که مردی دربارۀ خودش که زندگی فانتزی و غیرمتعارفی دارد، اعترافات و واگویه هایش را برای تماشاگران بیان می کند. بیانی گزاره گرا و درونی که نشانه های بیرونی برای عینیت بخشیدن به آن نیز کدگزاری شده است که کاملا انتزاعی و تجریدی به نظر نرسد.
[/BCOLOR]

حس می شود که نمایش تک گویی بسیار از مضرات دخانیات چخوف که یکی از مدرن ترین تک گویی های جهان است تاثیر شکلی گرفته باشد، با این تفاوت که مضرات دخانیات به شیوۀ سخنرانی اجرا می شود و در سزارین تلفیقی از سخنرانی و اجرای نمایش تک نفره در آن لحاظ شده است:

وقتی شخصیتهای تنها در صحنه با خود و یا تماشاگران صحبت کند [تک گویی شکل می گیرد]. در تک گویی با خود که امروزه متداول نیست اما تا قرن بیستم در آثار نمایشی وجود داشت، می توان به مونولوگ برجسته و بی نظیر ویلیام شکسپیر در نمایش هملت اشاره کرد آنجا که هملت می گوید:«بودن یا نبودن، مساله این است...» با مونولوگی که شخصیت با خود واگویه دارد روبرو می شویم اما گاهی شخصیت با تماشاگران سخن می گوید مثل شخصیت اصلی و درواقع تنها شخصیت نمایشنامۀ مضرات دخانیات** اثر آنتوان چخوف*** (1860م- 1904م)

البته در هر دو، ما با یک شخصیت ساده لوح مواجه هستیم که در این دو داده پردازی های شخصیتی، مکانی و نوع روایت این دو را از هم تمیز می دهد. به هر تقدیر تک گویی نمایشی است و این در ایران قرن بیست و یکم و آن در روسیۀ اواخر قرن نوزدهم می گذرد اما هر دو انسانهای ساده ای هستند که به زندگی نگرۀ ملموس تری دارند. به همین دلیل نیز شنیدن و تماشای واگویه هایش به خاطر می ماند.

تک گویی نمایشی، زمانی به کار می رود که شخصیتی تنها یا منزوی افکار درونی اش را به صدای بلند به زبان آورد... معمولن تک گویی بر دو نوع است: علنی و خصوصی. در تک گویی علنی، شخصیت های شرور، اغلب چنین می کنند. یاگو در نمایشنامۀ اتللو و ریچارد سوم در نمایشنامه ای با همین نام، آشکارا نقشه های خود را به زبان می آورند... تک گویی نمایشی خصوصی، تاثیری بسیار متفاوت می آفریند زیرا تماشاگر مورد خطاب نیست بلکه به افکار درونی شخصیت نمایشی گوش فرا می دهد یا آنها را می شنود. مثلن شاهد است که هملت با خشم می پرسد:

«آیا من جبونم؟
چه کسی مرا شریر می نامد؟ سرم را می شکند؟
ریشم را کنده و آن را به صورتم پف می کند؟» (سخنور، 1385: 30- 29)

بنابراین تنهایی و تجرد می تواند یک عامل و رویکرد باشد برای اینکه وضعیت نمایشی از حالت دیالوگ خارج و شکل درونی و تک گویی بیابد. در سزارین هم یک مرد (آرین لطفعلیان) پیش روی مخاطبان از انتظار خودش برای ورود کارگردان (محمدرضا تک زارع) می گوید که باید تا آمدنش تماشاگران تئاتر را سرگرم کند. شاید این تعریفی است که از سوی کارگردان به مرد تحمیل می شود که نوعی تئاتر سرگرم کننده ارائه کند وگرنه سر قرارش نمی آید و این گونه مرد مجاب می شود که دقایقی با تماشاگران حالا به هر دلیلی هم صحبت شود. یعنی آنها را مورد خطاب قرار دهد.

در سزارین هدف این است که مرد مقابل تماشاگران قرار بگیرد و برایشان از خودشان بگوید و چنین هم می شود. در آنجا یک صندلی تا شدۀ فلزی افتاده بر زمین و یک مانکن هم در گوشه ای رها شده است. ورود مرد به دنبال یک سوسک بازی می شود که از تماشاگری می خواهد پایش را کنار بکشد که حشره اش را بیابد و درون قوطی کبریت برگرداند... بعد با موبایل با کارگردان گپ می زند که از ورود تماشاگران به تالار انتظامی تعجب کرده و شگقت زده اینکه باید به دستور کارگردان این جماعت را سرگرم کند... سرگرمی با ژانگولر بازی، شعبده و ژیمناستیک و حتا لطیفه گویی ممکن است اما این مرد مدعی هیچ یک از این هنرهای سرگرم کننده نیست. او یک نامه دارد که می خواهد آن را بخواند... آیا نامه سرگرم می کند یا فقط در صورت جالب بودن وقت را پر می کند؟ البته بستگی دارد؟ و این مرد دارد قلقلک می دهد تماشاگر را که دربارۀ این مرد صرفن به تماشای خشک و خالی ننشیند بلکه از او ذهینتی بیابد و این ذهنیت با خیال پردازی های دو جانبه و نامتعارف ممکن خواهد شد.

این مرد غیرمتعارف است و همانند سزارین که یک شیوۀ اضطراری و غیر طبیعی است که برای زایمان نوزادان انجام می شود، کالبدشکافی او نیز از زندگی اش به ویژه از دورۀ کودکی حالت غیر طبیعی دارد و بازنمایی اش همان حالت سزارین را پیدا می کند. انگار که باید این زندگی واگویه شود و اگر نشود بدون فرافکنی حال این مرد چندان خوش نخواهد بود.

او به ناچار بنابر تاثیراتش از عوالم کودکانه و به ویژۀ کارتون های تلویزیونی دهۀ 60 خورشیدی –که شاید متولد این دهه باشد؛ بر آن است که بگوید چگونه شخصیتش شکل گرفته است که امروز شغل غیر متعارفی دارد. او شغل اش این است که هر که مشکل دارد زنگ می زند و مرد در اختیارش است که برون فکنی کند و بعد از اینکه حالش خوب شد، کارش تمام می شود. می توانند برایش درد دل کنند یا مثل کیسه بوکس مرد را بزنند یا هر بلای دیگری سرش بیاورند... انگار او گالیور است یا گوریل انگوریل که در شرایط سخت به داد دیگران خواهد رسید.

مرد حتا روز تولدش بسیار پیچیده است، در این روز همسر باردار و فرزند صاحبخانه می میرند و او می بیند که در آسمان لک لکی بقچه بر دهان گرفته و از لولۀ دودکش دارد آن را پرت می کند و... این فضا فانتزی و رویایی است و مثل خواب می ماند.

حتا نامه از چنین کارکردی برخوردار است چون صندوق پست به در باغ می گوید که دوست دارد دوچرخۀ کورسی بشود و دنیا را بگردد... و فقط کارش بلعیدن نامه ها و مجله ها و غیره است تا اینکه یکروز خالی اش می کنند و از جلو می کنندش و در کنار آهن قراضه ها ذوبش می کنند و از آن آهن سخت می گیرند و با آن تنۀ دوچرخه می سازند. بعد خود را می بیند که در جاده ها در حال پیش تاختن است و...

از همه جالب تر اینکه مرد عاشق است و رقیب عشقی نیز دارد. او باید طبق معمول حرفه اش به سراغ یحیا برود که گرفتار لیلا شده است. از یک سو نمی خواهد سر به تن اش باشد و از سوی دیگر باید که جلوی نابود شدن یحیا را بگیرد که مبادا خودکشی کند و... این وضعیت هم برایش غیرمتعارف است و انگار او شانسی برای یک زندگی آرام و طبیعی ندارد.

این مرد حال خوشی ندارد و یا اینکه بسیار سر خوش است و تناقضات رفتاری و گفتاری اش دال بر یک شخصیت بیمار است که واقع گریزانه و با خیال پردازی های بی گدار بر آن است که چالش برانگیز باشد. او می خواهد در گریز از ایدئولوژی، که به گونه ای گرفتار فضای ایدئولوژیک زده است؛ یک چیز دیگر را به تماشا درآورد. او عاشق است اما در بی عرضگی محض به سر می برد و در ابراز عشق یا کم می آورد یا با گذشت می خواهد خود را نشان دهد چون رفتاری در خور یک عاشق ندارد که در برخورد با یحیا که رقیب عشقی اش است؛ نمی داند چگونه رفتار در خور شأنی داشته باشد.

به هر تقدیر او در سلامت کامل ذهن به سر نمی برد که خیلی راحت واقعیت را پاک می داند دچار رویا و توهماتی می شود که دیگر نمی شود درباره اش با داده های مشخص قضاوت کرد جزء انکه گفت بیمار روانی است و شاید هم از نوع حادش باشد که ایثارگری هایش بنابر تعریفی که از شغلش ارائه می کند نوعی خودآزاری محض است و این مساله شاخک های حسی ما را هوشیار می کند چرا باید او این گونه باشد؟! پاسخی که منطقی برایش پیدا نمی شود مگر در آن بنابر داده پردازی های روان شناسانه بشود گفت که او بیمار روانی از نوع روان پریشی حاد است. البته که به زیان دیگران اقدامی نمی کند اما ممکن است همه چیز به ضرر خودش و یک آسیب نهایی در قالب خودزنی یا دیگر زنی های معمول منجر به مرگش شود.

این گونه بازی کردن با خیال ما را متوجه فضایی آلوده خواهد کرد که در آن مظلوم کشی های ممتد به ناچار جمعی را در حالت قربانی های بالقوه قرار خواهد داد. شاید هم این رفتار به قاعدۀ بردگی نوین در جهان معاصر تلقی شود که بخش عمده ای از این اسارت و رفتاری ریشه در استیلای رسانه دارد که ذهن و روان آدمیان را از دورۀ کودکی از آن خد می سازد.

بازیگر از دستهایش استفاده بهینه دارد و خیلی ریز بازی می کند و البته می تواند بازی پاها و بدن را به این مقوله اضافه کند، یعنی هنوز هم جا برای استفاده از بیان بدنی دارد با آنکه الان هم بازی اش نمود عینی یک آدم غریب و فانتزی است ولی در آن صورت وجوه دیگری که الان نامعلوم است از این نقش آشکار خواهد شد.

پی نوشت:
* monologue
**on the harmfulness of tobacco
***anton Chekhov

منابع:
احمدزاده، علیرضا، فرهنگ واژگان تئاتری، تهران، انتشارات افراز، چ اول، 1389.
سخنور، دکتر جلال، ساخت نمایش، تهران، انتشارات راهنما، چ اول، 1385.
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
175
پاسخ ها
0
بازدیدها
156
پاسخ ها
0
بازدیدها
160
پاسخ ها
0
بازدیدها
138
پاسخ ها
0
بازدیدها
117
بالا