بیوگرافی شاعران زندگینامه بيگدلي آذر (شاعر)

[Behtina]

[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]

[/BCOLOR]

[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]مدتي واله و نكهت تخلّص مي كرده بعد آذر را انتخاب نمود. اسمش لطفعلي بيك (2) پسر آقاخان. تولدش در اصفهان در سنه ي هزار و صد و سي و چهار هجري آخرين سال سلطنت صفويه.به سبب انقلابات خانواده ي او به قم كوچيدند. در موقع جلوس نادر كه پدر او به حكومت لار و بنادر فارس معين شد به خاك فارس حركت كردند. و پس از دوسال وفات پدر با عمّ خود حاج محمد بيك از مرز عراق به حجاز رفته و مراجعت به عراق نمود و يك سال بعد از آن به مشهد رفته،مقارن مراجعت نادر از فتح هندوستان و عزيمت او به تسخير لگزيه ي آذر [به] همراهي اردوي نادري از راه مازندران به آذربايجان رفت.[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]از آنجا مراجعت به عراق و ساكن موطن خود اصفهان گرديد.پس از قتل نادرشاه مدتي را در خدمت علي شاه و ابراهيم شاه و شاه اسماعيل و شاه سليمان به خدمات ديواني گذرانيد.[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]در اثناي تغييرات اين ايام دچار صدمات طاقت فرسايي گرديده كه در نتيجه ي آن نه از خدمت ديواني بلكه از زندگاني دنيايي صرف نظر نموده در كسوت فقر و درويشي داخل شد.و در اين اثنا ملاقات جماعتي از بزرگان برايش دست داد و داراي طبع موزوني چون بود،با مناسبت وضع حال به گفتن شعر مايل گرديد و فنون شعر را از مير سيّد علي مشتاق آموخت.[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]ديواني داشته مشتمل بر هفت هزار بيت كه در غارت اصفهان به يغما رفته و پس از سوختگي دماغ از اين سبب،خاطر خود را به جمع آتشكده پرداخت و در مدت يك قرن به نام كريم خان وكيل،كتاب آتشكده را تمام ساخت.وفات او در سنه ي هزار و صد و نود و پنج هجري بوده [است].[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]در ابتداي ملاحظه كتاب آتشكده و انتخاباتي كه آذر از اشعار شعرا نموده در صورتي كه به طور كلي اين اشعار،پايين تر از مقام صاحبان اوست توهم مي شود كه در اين طور انتخابات تعمد داشته و توهين آنها را مي خواسته، ليكن پس از مدتي منتخباتي كه از اشعار خود نموده مخصوصاً دو شعر اوليه ي آن ها كه نوشته :[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]خداوندا دري از جود بگشاي رهي كان بايدم بنمود بنماي[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]از آن در سوي خود كش محملم را از آن ره كوي خود كن منزلم را[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]معلوم مي گردد كه به كلي از سليقه و طبع شعر عاري بوده و اگر كلمات موزوني اين شخص كه ايليّت بر مزاجش غلبه داشته از او سر زده در اثر معاشرت با بزرگان سخن بوده. از اوست:[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]كنون كه لقمه جوين است و خرقه پشمين است[/BCOLOR]​

[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]به من از اين چه رسيد و مرا از آن چه گشاد[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]كه من نبودم و بودند شهد نوش،آباء[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]كه من نباشم و باشند حله پوش،اولاد[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]مرا كه با سر مخمور شد مقام به قم[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]مرا كه با لب تشنه رهم به كوفه فتاد[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]چه سود از اين كه سبيل است باده در شيراز[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]چه سود كه روان است دجله در بغداد[/BCOLOR]​

[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]**حاج لطفعلي بيك فرزند آقاخان بيگدلي: پدرش از اعيان عصر،و حكّام زمان،مورد اعتماد سلاطين صفويه بوده،و نسب او به بيگدل خان بن ايلدگز بن آغورخان،از نجباي ايل شاملو مي رسد.[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]صاحب عنوان از ادبا و گويندگان و شعرا و نويسندگاني است كه در بازگشت سبك ادبي به شيوه ي متقدمين با دوستان و معاشرين خود (همچون مشتاق و صباحي و هاتف و رفيق و ديگران) تشكيل انجمني داده و در اين راه رنجها بـرده تا بالاخره در اين راه توفيق حاصل نمود.[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]صاحب عنوان در اوايل شاعري (واله) و سپس (نكهت) و در آخر تخلّص (آذر) را انتخاب نمود و به همين تخلّص مشهور گرديد.[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]در دستگاه سلاطين افشاريه و زنديه مصدر اموري بوده است.[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]در تاريخ 20 ربيع الثاني سال 1134 متولد، و در 1195 در اصفهان وفات يافت.[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]وي مولف تذكره اي است در احوال قريب 840 نفر از شعرا و گويندگان زبان فارسي به نام (آتشكده). كتاب او از اين نظر كه درباره ي شعرا نظر انتقادي دارد بر ديگر تذكره ها امتياز دارد.[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]كتب زير از آثار اوست:[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]1.تذكره ي آذر،يا آتشكده ي آذر 2.دفتر نه آسمان،در شرح حال شعراي معاصر خودش 3.ديوان اشعار 4.مثنوي يوسف و زليخا،بر وزن گلشن راز،محتوي 12 هزار بيت.[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]از اشعار اوست در وصف اصفهان. (از مثنوي يوسف و زليخا):[/BCOLOR]​

[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]بود هر كوچه ي آن،ازهري به[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]ددش از حور،ديوش از پري به[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]ز عشقش چون زليخا،مصر شيدا[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]هزارش يوسف از هر كوچه پيدا[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]به جان شرمنده ي آن خاك فرخ[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]سمرقند و چگل،نوشاد و خلخ[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]ز آبش گر بخارا تر كند كام[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]به خاكش هندرا گر دل شود رام[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]نماند خشگ جوي موليانش[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]شود بي مشك موي لوليانش[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]بتان اصفهان خوبان ارمن[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]كسي با هم نسجند،عهده بر من[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]هوايش معتدل چندان كه در وي[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]گل ارديبهشتي رويد از دي[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]ز بس گل،كز گل آنجا،آشكار است[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]همه فصلش توان گفتن بهار است[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]بهشت هشت گانه چهار باغش[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]به از آواز بلبل بانگ زاغش[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]ز آب زندگي به،زنده رودش[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]خضر آورده اسكندر درودش[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]بدانش به ز نيكان دگر شهر[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]در آن كشور دهد طعم شكر،زهر[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]رود چون دزد آنجا پاسبان است[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]به آن وادي چو گرگ آيد،شبان است[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]هوايش را طبع هر كس را ملايم[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]نسيمي از بهشت آنجاست دايم[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]دري از خلد هر خانه اش باز[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]حمام روضه از بامش به پرواز[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]چند شعر از يك غزل:[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]نيم ز لطف تو نوميد اگر خطايي رفت[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]گنه ز بنده و بخشايش از خداوند است[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]ز آسمان نكنم شكوه گر ز كين كشدم[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]چرا كه دشمني او به دوست مانند اوست[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]به روز مرگ شنيدم كه پير كنعان گفت[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]كه دوست دشمن جان است اگر چه فرزند است[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]اثر زناله ي آذر به جز گرفتاري[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]مجو كه بلبل از آواز خويش در بند است[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]قطعه[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]به شيخ شهر فقيري ز جوع برد پناه[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]به اين اميد كه از لطف خواهدش نان داد[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]هزار مسأله پرسيدش از مسايل و گفت[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]اگر جواب نگفتي نخواهمد نان داد[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]نداشت حال جدل آن فقير و شيخ غيور[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]ببرد آبش و نانش نداد تا جان داد[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]عجب كه با همه دانايي اين نمي دانست[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]كه حق به بنده نه روزي به شرط ايمان داد[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]من و ملازمت آستان پير مغان[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]كه جان مي به كف كافر و مسلمان داد[/BCOLOR]​

[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]محل دفن آذر،در اصفهان،در باغ خود در محله ي عباس آباد،در كنار مادي فرشادي قرار داشته،و تا اين اواخر به نام تكيه ي آذر معروف بود،و محل آن در ملتقاي خيابان آذر فعلي و مادي در سمت شمال غربي قرار داشت. (3)[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]منبع:رجال و مشاهير اصفهان[/BCOLOR]​