- عضویت
- 2017/02/07
- ارسالی ها
- 5,830
- امتیاز واکنش
- 35,457
- امتیاز
- 1,120
- سن
- 21
در طول هر روز هزاران فکر به ذهن ما میرسد که نیمی از آنها افکار منفی هستند. این افکار تاثیر مستقیم بر نوع احساس و رفتار ما دارند. افکار و تصاویر ذهنی مثل اسب چابکی هستند که اگر رام و مهار نشوند به هر جائی سر میکشد و این حرکت کنترلنشده ی آن بیشتر سبب ایجاد عوارض جسمی و روحی در زندگی انسان میشود، در حالیکه با یادگیری نحوه ی کنترل و هدایت آن در مسیری هدفدار، به ابزار قدرتمندی برای رسیدن به اهداف تبدیل میگردد.
این تصاویر علاوه بر تأثیر بر حالات روانی، بر عملکرد فیزیولژیک بدن نیز مؤثرند چون هر فکری که به ذهن میرسد، تفاسیر و تجارب مربوط به آن بلافاصله سبب فعال شدن مراکز عصبی در مغز و ارسال پیام متناسب با آن به تمامی اعضای بدن شده و جسم نیز مطابق با آن واکنش نشان میدهد. سادهترین مثال در این رابـ ـطه تداعی تصویر و فکر میوههای ترش مزه نظیر لیموست که بلافاصله باعث ازدیاد ترشح بزاق در دهان میگردد.
اما توانائی تصاویر ذهنی بسیار فراتر از اثرگذاری بر پاسخهای جسمی است"تا آنجا که حتی میتواند بر وقایع عالم خارج موثر واقع شده و مسیر آنها را تغییر دهد". از آنجا که تصمیمگیری و انتخاب هدف در «ذهن خوداگاه» ما به انجام میرسد، افکار مربوط به آن بلافاصله مغز را به فعالیت وا میدارد.
مغز و دستگاه عصبی به مثابة یک ماشین جستجوگر هدف بر اساس فرمانهای دریافتی عمل میکند که اصطلاحاً آنرا «Servo–Mechanism» میخوانند. یعنی فقط کافیست که فرمان را دریافت کند تا مکانیسمهای موفقیت خودبهخود یا ASM(1) در ناخودآگاه بهراه افتاده و راه رسیدن به هدف را خودش پیدا کند. اما صدور فرمان برای این ماشین تنها از طریق یک واسطه یعنی تصاویر ذهنی امکانپذیرست.
وجود چنین مکانیسمهایی در ذهن منجر به پیدایش علم تصویرسازی ذهنی خلاق یا سایکوسایبرنتیک شده که یکی از ابزارهای فکری مؤثر برای افزایش ارتباط با سِروُ مکانیسم مغزی است تا انسان را سریعتر، سهلتر و با تنش کمتری به اهدافش برساند.
کلمة سایبرنتیک با ریشة یونانی به معنی «سکاندار» است که اصل آن توسط فیزیکدانان و ریاضیدانان برای مطالعة ماشینهائی بهکار میرود که رفتار دنبالکنندة هدف را از خود نشان میدهند و افزودن پیشوند Psycho اشاره به فکر و ذهن انسان دارد.
این روش (تصویرسازی ذهنی) یکی از ابزار قوی و برقرارکنندة نظم در بسیاری از امور است. رهبران بزرگ از جمله بهکارگیرندگان آن هستند. آنان امکانات بالقوه و احتمالات را « مجسم » میکنند و حتی جزئیات نقشههای خود را به دفعات قبل از اجرا در ذهن برنامهریزی کرده و به تصویر میکشند. با اینکار سِروُمکانیسم مغزی وارد عمل شده و بهدلیل اثر فکر بر ماده وقایع عالم خارج را در جهت رسیدن به هدف تعریف شده شکل میدهد.
تقریباً تمام قهرمانان جهان و سایر نخبگان رشتههای مختلف در گروه تصویرسازان ذهنی قرار دارند. آنها قبل از انجام هر کار آنرا به تصویر میکشند، حس میکنند و به تجربه میرسانند. این افراد در واقع از نقطة پایان در فکرشان، فعالیت را آغاز میکنند.
تغییر تصاویر ذهنی از طریق تصور خلاق صورت میپذیرد که در نیمکره راست یعنی محل مفاهیم، احساسات، انگیزهها و تصاویر به انجام میرسد. این بخش با تصاویر ذهنی به نحوی ارتباط برقرار میکند که مغز را وادار به پذیرش قابلیت دسترسی به هدف میسازد.
تجسم هدایتشده (تصویرسازی هدایتشدة ذهنی) یکی از شاخههای طب روان_تنی است که به بیمار میآموزد چگونه از نیروهای خوددرمانیاش برای حفظ و بازیابی سلامتی، کاهش استرس و افکار منفی استفاده کند. پایهگذاران و مدافعان این روش معتقدند تصاویر ذهنی، یک درمانگر بالقوه در وجود ما هستند که توان تسکین درد، تسریع روند بهبودی بیماری و بازیابی سلامتی را دارند. آنها معتقدند تصاویر ذهنی حتی بر پاسخ به درمانهای داروئی نیز اثر مستقیم دارند. با این وصف، اگر باور نداشته باشیم که داروئی بر ما اثر دارد، حتی در صورت مصرف آن بر ما بیاثر خواهد بود. عکس این قضیه نیز صادق است یعنی اعتقاد به تاثیر یک دارو یا روش بیاثر و مشاهدة بهبود بیماری. همان چیزی که به آن «اثر دارونما یا پلاسبو» گفته میشود و مؤید نقش ذهن بر درمان بیماریهاست.
بهعنوان نمونه، چند سال قبل یک پسربچه آمریکائی به سرطان وخیم مغزی مبتلا شد. والدین او که نمیخواستند نظریه پزشکان مبنی بر لاعلاج بودن بیماری پسرشان را بپذیرند او را به کلینیکی بردند که به موجب نوآوریهایش در پزشکی شهرت داشت. پزشکان آن مرکز با تفهیم اثر ذهن در درمان بیماری به آن پسربچه از او خواستند به هر شکلی که میخواهد بیماریاش را نابود کند. وی نیز نوعی بازی خیالی را در ذهنش ترتیب داد: سفینههای فضائی دور سرش میچرخیدند و به غده که آنرا «گنده ی خاکستری» مینامید شلیک میکردند. قرار شد او روزی چند ساعت به بازی بپردازد. بعد از گذشت چند ماه پسر به پدرش گفت: «امروز که سوار سفینه شدم و در مغزم جستجو کردم اثری از غده ندیدم.» جالب اینکه تصویربرداری از مغز نشان داد هیچ اثری از آن غده نیست و سلولهای سرطانی بدون بهجاگذاشتن کوچکترین اثری ناپدید شدهاند.
ملاحظه میشود که ذهن اثر قدرتمندی در شفای بیماریها دارد و به قول خانم لوئیز هی: «ذهن انسان کلید سلامت اوست». او که خود مبتلا به بیماری سرطان وخیم بود توانسته با همین روش بیماریاش را درمان کند.
این تصاویر علاوه بر تأثیر بر حالات روانی، بر عملکرد فیزیولژیک بدن نیز مؤثرند چون هر فکری که به ذهن میرسد، تفاسیر و تجارب مربوط به آن بلافاصله سبب فعال شدن مراکز عصبی در مغز و ارسال پیام متناسب با آن به تمامی اعضای بدن شده و جسم نیز مطابق با آن واکنش نشان میدهد. سادهترین مثال در این رابـ ـطه تداعی تصویر و فکر میوههای ترش مزه نظیر لیموست که بلافاصله باعث ازدیاد ترشح بزاق در دهان میگردد.
اما توانائی تصاویر ذهنی بسیار فراتر از اثرگذاری بر پاسخهای جسمی است"تا آنجا که حتی میتواند بر وقایع عالم خارج موثر واقع شده و مسیر آنها را تغییر دهد". از آنجا که تصمیمگیری و انتخاب هدف در «ذهن خوداگاه» ما به انجام میرسد، افکار مربوط به آن بلافاصله مغز را به فعالیت وا میدارد.
مغز و دستگاه عصبی به مثابة یک ماشین جستجوگر هدف بر اساس فرمانهای دریافتی عمل میکند که اصطلاحاً آنرا «Servo–Mechanism» میخوانند. یعنی فقط کافیست که فرمان را دریافت کند تا مکانیسمهای موفقیت خودبهخود یا ASM(1) در ناخودآگاه بهراه افتاده و راه رسیدن به هدف را خودش پیدا کند. اما صدور فرمان برای این ماشین تنها از طریق یک واسطه یعنی تصاویر ذهنی امکانپذیرست.
وجود چنین مکانیسمهایی در ذهن منجر به پیدایش علم تصویرسازی ذهنی خلاق یا سایکوسایبرنتیک شده که یکی از ابزارهای فکری مؤثر برای افزایش ارتباط با سِروُ مکانیسم مغزی است تا انسان را سریعتر، سهلتر و با تنش کمتری به اهدافش برساند.
کلمة سایبرنتیک با ریشة یونانی به معنی «سکاندار» است که اصل آن توسط فیزیکدانان و ریاضیدانان برای مطالعة ماشینهائی بهکار میرود که رفتار دنبالکنندة هدف را از خود نشان میدهند و افزودن پیشوند Psycho اشاره به فکر و ذهن انسان دارد.
این روش (تصویرسازی ذهنی) یکی از ابزار قوی و برقرارکنندة نظم در بسیاری از امور است. رهبران بزرگ از جمله بهکارگیرندگان آن هستند. آنان امکانات بالقوه و احتمالات را « مجسم » میکنند و حتی جزئیات نقشههای خود را به دفعات قبل از اجرا در ذهن برنامهریزی کرده و به تصویر میکشند. با اینکار سِروُمکانیسم مغزی وارد عمل شده و بهدلیل اثر فکر بر ماده وقایع عالم خارج را در جهت رسیدن به هدف تعریف شده شکل میدهد.
تقریباً تمام قهرمانان جهان و سایر نخبگان رشتههای مختلف در گروه تصویرسازان ذهنی قرار دارند. آنها قبل از انجام هر کار آنرا به تصویر میکشند، حس میکنند و به تجربه میرسانند. این افراد در واقع از نقطة پایان در فکرشان، فعالیت را آغاز میکنند.
تغییر تصاویر ذهنی از طریق تصور خلاق صورت میپذیرد که در نیمکره راست یعنی محل مفاهیم، احساسات، انگیزهها و تصاویر به انجام میرسد. این بخش با تصاویر ذهنی به نحوی ارتباط برقرار میکند که مغز را وادار به پذیرش قابلیت دسترسی به هدف میسازد.
تجسم هدایتشده (تصویرسازی هدایتشدة ذهنی) یکی از شاخههای طب روان_تنی است که به بیمار میآموزد چگونه از نیروهای خوددرمانیاش برای حفظ و بازیابی سلامتی، کاهش استرس و افکار منفی استفاده کند. پایهگذاران و مدافعان این روش معتقدند تصاویر ذهنی، یک درمانگر بالقوه در وجود ما هستند که توان تسکین درد، تسریع روند بهبودی بیماری و بازیابی سلامتی را دارند. آنها معتقدند تصاویر ذهنی حتی بر پاسخ به درمانهای داروئی نیز اثر مستقیم دارند. با این وصف، اگر باور نداشته باشیم که داروئی بر ما اثر دارد، حتی در صورت مصرف آن بر ما بیاثر خواهد بود. عکس این قضیه نیز صادق است یعنی اعتقاد به تاثیر یک دارو یا روش بیاثر و مشاهدة بهبود بیماری. همان چیزی که به آن «اثر دارونما یا پلاسبو» گفته میشود و مؤید نقش ذهن بر درمان بیماریهاست.
بهعنوان نمونه، چند سال قبل یک پسربچه آمریکائی به سرطان وخیم مغزی مبتلا شد. والدین او که نمیخواستند نظریه پزشکان مبنی بر لاعلاج بودن بیماری پسرشان را بپذیرند او را به کلینیکی بردند که به موجب نوآوریهایش در پزشکی شهرت داشت. پزشکان آن مرکز با تفهیم اثر ذهن در درمان بیماری به آن پسربچه از او خواستند به هر شکلی که میخواهد بیماریاش را نابود کند. وی نیز نوعی بازی خیالی را در ذهنش ترتیب داد: سفینههای فضائی دور سرش میچرخیدند و به غده که آنرا «گنده ی خاکستری» مینامید شلیک میکردند. قرار شد او روزی چند ساعت به بازی بپردازد. بعد از گذشت چند ماه پسر به پدرش گفت: «امروز که سوار سفینه شدم و در مغزم جستجو کردم اثری از غده ندیدم.» جالب اینکه تصویربرداری از مغز نشان داد هیچ اثری از آن غده نیست و سلولهای سرطانی بدون بهجاگذاشتن کوچکترین اثری ناپدید شدهاند.
ملاحظه میشود که ذهن اثر قدرتمندی در شفای بیماریها دارد و به قول خانم لوئیز هی: «ذهن انسان کلید سلامت اوست». او که خود مبتلا به بیماری سرطان وخیم بود توانسته با همین روش بیماریاش را درمان کند.