نمایش سرگردانی فاتحان کهکشان در مارپیچ ارتباط زمینی

  • شروع کننده موضوع Behtina
  • بازدیدها 78
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Behtina

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/08
ارسالی ها
22,523
امتیاز واکنش
65,135
امتیاز
1,290
سه روایت از هزارچهرگی وجود انسان در عروج اصالتساز خود

سرگردانی فاتحان کهکشان در مارپیچ ارتباط زمینی

[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
178851_2525853046_320_213.jpg
[/BCOLOR]​
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
ایران تئاتر - بهنام حبیبی: دو زوج جوان در سه روایت، انواع راه‌های ایجاد ارتباط انسانی بین خود را تجربه و تمرین می‌کنند.
[/BCOLOR]

سه روایت از زندگی، درامی مدرن است که بر مردمک چشم می‌نشیند و شعاع نگاهش را از خانه‌ی "آنری" و "سوفیا" در پاریس آغاز می‌کند و در گردش مدور خود، مخاطب را تا کهکشان‌های دوردست با چندین سال نوری فاصله از ما، می‌چرخاند و بازمی‌گرداند. در "سه روایت از زندگی"، آدم‌هایی را می‌بینیم که زیر یک سقف زندگی می‌کنند، در پیوندی زناشویی فرزند مشترکی دارند، در یک مؤسسه مشغول به کار هستند، دارای زبان و فرهنگ و زمینه‌ی کاری مشترک هستند، اما همچنان در ایجاد ساده‌ترین ارتباط های انسانی، نیازمند دانستن و تجربه و تمرین‌اند.
در روایت اول آن چه از انسان مدرن و به ظاهر متمدن به روایت تصویر کشیده می‌شود، بحران بی‌هویتی است که در "دلهره"ی معروف اگزیستانسیالیستی، مجال بروز توانایی‌های استقلال شخصیتی را از فرد می‌گیرد، چه در تردیدها و دلهره‌های "آنری" در برخورد با فرزندش، با همسرش، و با رییسش، و چه در دلهره‌ی "اینس" در دیده شدن جوراب پاره‌اش در مهمانی خانه‌ی "آنری".
در روایت دوم، همان انسان‌ها با نهایت مجال بروز شخصیتی، آن‌چنان بی‌پروا و بی دلهره در خلأهای شخصیتی یکدیگر می‌پیچند که روابط زناشویی خود را نیز در برابر اعلام استقلال و هویت شخصی‌شان به چالش می‌کشند، تا جایی که در حضور یکدیگر، همسر طرف مقابل را به دنیای درونی خویش پیوند می‌زنند.
روایت سوم اما، بازآفرینی زوج‌هایی است که در دو روایت اول و دوم به گله‌مندی در نبود توانایی در ایجاد ارتباط ، لب گشوده بودند و اینک، نویسنده این مجال را به آنان می‌دهد تا با همسر طرف مقابلش زوجی دیگر را تجربه کنند. اما در این روایت نیز باز آن چه از ژرفنای درون شخصیت‌ها سخن می‌گوید بحران بی‌هویتی آنان در تعریف ماهیت و ذات روانی درونی‌شان است. در این موقعیت نیز "آنری" و "اینس" که اینک زوج یکدیگرند، هنوز در بحران تردید بین ابراز وجود خود و یا ماهیت بودنشان در برابر پارتنر خود، سردرگم و وامانده‌اند.
"سه روایت از زندگی" یک گروتسک امپرسیونیستی است که درونی‌ترین اجزای روانی انسان اومانیستی امروز را با خام‌ترین و خالص‌ترین دیالوگ‌ها به پارتنر روانی اش شلیک می‌کند. نمایشنامه از تم بحران هویت انسانی بهره می‌گیرد و با پلات عدم ارتباط انسانی بین زوج‌ها، اکسیون نبود تفاهم و صداقت، یعنی دو عنصر ناگزیر دوام عشق و دوستی، را به چالش می‌کشد. داستان نمایش، انسان اومانیست آزادی را زیر ذره بینش قرار می‌دهد که در چارچوب‌های دین، قانون، و یا عرف (سه عامل بنیانی حقوق) به صلیب کشیده نشده است. انسانی که مانند قهرمان تراژدی، در زنجیر هیچ جبری، حسرت رهایی نمی‌خورد. انسانی که آزاد است تا از دریچه‌ی درک و ابراز مناسب خویش به جهان پیرامونش راه یابد، ولی همین انسان آزاد، در چگونگی ارتباط با فرزندش، با همسرش، با همکارش، و با همه‌ی انسان‌های مورد نظرش دچار مشکلی جدی است. "آنری" و "اوبر" که پژوهشگرانی مطرح در علم نجوم هستند و تا اجزا و عملکرد سیاهچاله‌های کهکشان‌های دوردست که چندین سال نوری و میلیون‌ها کیلومتر با ما زمینیان فاصله دارند، نیز راه پیموده‌اند و به شناخت کامل رسیده‌اند، اما همین زمینیان، در کنار همسر، فرزند، و همکاری که جزئی و شریکی از زندگی‌شان است به بن‌بست می‌رسند و اعلام ناتوانی می‌کنند. نگاه اگزیستانسیالیستی نویسنده به انسان صاحب‌اختیار، توانایی انتخاب‌های گوناگون برای او، احساس آزادی در دگردیسی‌های درونی و بیرونی نسبت به گزینش پارتنر و رفتار با او، همگی جمله‌ی معروف "سارتر" را یادآوری می‌کند: "انسان محکوم به آزادی است.". آن چه این زوج‌ها در چرخش نقش‌های خود در رفتار با پارتنر و دوستان و همکاران و حتی در گزینش همسر مورد علاقه به نمایش می‌گذارند، ابراز ماهیت‌های گوناگون از وجودهایی یکسان و مقایسه‌ای روانکاوانه از وجود و ماهیت این انسان‌ها، و پاسخ به این پرسش معروف است که: "آیا وجود بر ماهیت مقدم است؟". به بیان دیگر، نگاه اگزیستانسیالیستی نویسنده به مقوله‌ی چندگانگی ابراز هویت یا ماهیت انسانی (پلورالیسم ماهیتی) تأییدی بر آزادی انسان در گستره‌ی اخلاق است، چرا که از دیدگاه اگزیستانسیالیسم، آزادی انسان در راستای "عروج" از "دلهره"ی بی‌هویتی به سوی بنیان شخصیت اصیل اجتماعی است که این تجربه و تمرین را ما در دگردیسی‌های ماهیتی چهار پرسوناژ این نمایش می‌بینیم. در جایی از نمایش، "اوبر" می‌گوید: "آدم‌ها خودشون جایگاه خودشون رو مشخص می‌کنند.". و یا در جای دیگری که می‌گوید: "متأسفانه وقتی خدا داشت جَنَم پخش می‌کرد، سهم شما بهتون نرسید.". به گفت‌وگویی دیگر توجه می‌کنیم:
آنری: روابط بین آدم‌ها از قبل به گند کشیده شده بود.
اینس: پس عشق چی؟
آنری: عشق برای اینه که بذارن در فاضلاب که بوی گندش بالا نزنه.
"سه روایت از زندگی"، اشاره‌ی روشنی بر چیرگی غول ماشینیسم بر اومانیسم در مسابقه‌ی دانش‌اندوزی است. "اوبر" در جایی می‌گوید: "در یک سیستم رقابتی، مهم، بردن بازی است و نه چیزی که مطرح می‌کنیم.". این رقابت در نبردی بی‌پایان در دانش که انتهایش چون گستره‌ی کهکشان‌ها مبهم و بی‌انتهاست، و چیرگی قدرت با سرکوب من و هویت انسانی و محو ساختار روانشناختی و فراموش کردن نیازها و خلأهای جسمانی انسان، به خط پایان این مسابقه یعنی تردید برتری ماهیت یا وجود انسانی یا پرسش مشهور اگزیستانسیالیسم اشاره می‌کند.
"سه روایت از زندگی" بر پایه‌ی متنی فلسفی - روانشناختی، از دراماتورژی خوبی بهره مند است. آفرینش و پرداخت شخصیت‌های گوناگون در جایگاه‌های گوناگون وجودی و ماهیتی که به آفرینش هویت‌های اجتماعی گوناگونی می‌انجامند، نشان از تحلیل درست متن و هدایت درست ایده‌های دراماتورژی بر صحنه دارد. میزانسن های هدایت‌کننده‌ی پرسوناژها در تنگراه های "ماز" روی صحنه، و ایجاد ارتباط های دوردست و طولانی بین آدم‌های نمایش، مخاطب را به هدف اصلی نویسنده در مارپیچ بودن و پیچیده بودن ارتباط انسانی ما آدم‌ها نزدیک می‌کند. ریتم و هارمونی موومان های صحنه‌ای و بیان دیالوگ‌ها با میزانسن هایی مناسب طراحی شده‌اند.
بازیگران "سه روایت از زندگی" با چیرگی، نقش‌هایی پی‌درپی را در لابلای "ماز" صحنه‌ای می‌آفرینند و از روی میزهای رستورانی، به خوبی احساس لازم را با احساس پارتنر خویش پیوند می‌زنند.
طراحی صحنه‌ی ویژه‌ی "سه روایت از زندگی" قابلیت بررسی و کنکاش دقیق دارد. آن چه در صحنه برای طراحی میزانسن های پرسوناژها و کنش و واکنش‌های آنان در ارتباط با یکدیگر و در ارتباط با اکسسوار صحنه، نقش هدایتگری کارگردان را بر عهده می‌گیرد، چینش میزهای دراز کافه‌ای در طرحی "ماز"مانند است که پرسوناژها را وادار می‌کند تا تنها در پوزیسیون ایستاده، به آفرینش کارکترهای خود بپردازند و با یکدیگر به تبادل و پاسکاری موومان های صحنه‌ای و حسی بپردازند.
"سه روایت از زندگی"، دعوتی است از انسان اومانیست تا در بحران هویت انسانی در عصر مدرنیته، با بازگشت به درون وجودی‌اش، به توانایی هویتسازی بر اساس اصالتش دست یابد تا حضورش در هستی را نه تنها با وجودش، که با ماهیت منحصر به فردش به نمایش بگذارد.
 
  • لایک
واکنش ها: Diba

برخی موضوعات مشابه

بالا