ساختمانهای تاریخی «بریگن» (Bryggen) در ساحل «برگن» (Bergen)
در نروژ موتورسواری میکنم. این کشور شگفتانگیز با هوای گهگاه بارانی که تابش آفتابش همان تصویر کلیشهای را که از نروژ داشتم برایم مجسم کرده است. پیش از آنکه به سمت شهر «وُس» (Voss) بروم، به دنبال آبدره اول به شرق و سپس به شمال میروم و دشت ناهموار و شیبدار مرا با فکر وایکینگها و خدایان دمدمی مشغول میکند.
جادهها، پلها و تونلهای نروژ بازتاب کاملی از مهارت و سرسختی بینظیر سازندههایشان هستند، ولی اگر نگاهی هم به بالا بیاندازید وصخرههای بلند را ببینید، دیگر میلی به دیدن ساختههای دست بشر نخواهید داشت. من هم حواسم به جاده نیست؛ کم مانده بود خودم را در ترافیک گیر بیاندازم. مراقب باشید که منظرهی زیبای جادهی «استالهایم اسکلویا» (Stalheimskleiva) حواستان را از پیچهای تند جاده پرت نکند.
جادههای اصلی نروژ شرایط بسیار خوبی دارند ولی تمام جادههای فرعی از زمستانهای طاقتفرسا جان سالم به در نمیبرند.
جادهی « استالهایم اسکلویا»
از طریق جادهی « استالهایم اسکلویا» به سمت شمال و شهر «وُس» میروم. اینجادهی پیچاپیچ از بین دو آبشار میگذرد و در طول آن ۱۳ پیچ نعلیشکل قرار دارد. جاده با شیبی ۲۰ درجه به هتلی همنام با خود میرسد. ساخت این جادهی ۱۰ کیلومتری هفت سال زمان بـرده تا سرانجام در سال ۱۸۴۹ تمام شود. اقامت در هتل منظرهای تماشایی از «گودوانگن» (Gudvangen) به شما هدیه میدهد؛ صخرههای نسبتا عمودی در درهی سبز و باریک زیر پایتان همان هدیهای هستند که در موردش صحبت کردم.
کمی از شهر «فلام» (Flam) عبور میکنم و باید در مورد چیزی تصمیم بگیرم. مسیر مستقیم را انتخاب کنم و از طولانیترین تونل جادهای جهان، یک اعجاز ۲۸ کیلومتری، عبور کنم یا جادهی قدیمی را انتخاب کنم. قبلا عبور از این تونل را تجربه کردهام پس انتخاب مسیر چندان سخت نیست. بیآنکه پشیمان شوم مسیر دوم را انتخاب میکنم. هرچند برف حاشیهی این مسیر باریک، پر شیب و پر پیچ ۴۸ کیلومتری را پوشانده، سطح جاده مشکلی ندارد و شیطنت کودک درونم را صدا میزند.
جاده همسطح با دریا نزول میکند و در راستای یکی از شاخههای آبدرهی «سونیه» (Sognefjord) با سرعت میرانم. سپس با یک قایق ترابری از آن عبور میکنم و همراستا با ساحل به غرب میروم. با قایق دیگری به «دراگسویک» (Dragsvik) میروم و بعد از آن در جادهی «E۳۹» هستم.
رفتن به شمال یا شرق، هر دو گزینههای مناسبی هستند چرا که احتمالا در تمام طول مسیر آبدرهای هست که همراهیتان کند؛ اگر هم نبود، پیچهای نه چندان تند نعلیشکل و قوسهای طولانی در دامنهی صخرهها به جاده تنوع میبخشند. تونل هم بخش جداییناپذیر این جاده است.
در «گروتلی» (Grotli) باز به چپ میپیچم. پس از آنکه کمی به دنبال آب میروم دوباره ارتفاع میگیرم و به ناحیهای بسیار سرد میرسم، طوری که انگار نه انگار ساعتی پیش در میان آبدرهها موتورسواری میکردم. در «گِیرانگر» (Geiranger) دوباره همسطح با دریا پایین میآیم. این منطقه یکی از برندگان «نمایشگاه جهانی» (Expo) پاریس در سال ۱۹۲۴ بوده است. سواری در این منطقه به شما اثبات میکند که «گیرانگر» استحقاق این جایزه را داشته است.
منظرهی آبدرهی گِیرانگر
از اینجا به بعد باز ارتفاع میگیرم چرا که به منطقهی مرتفع «اورنسوینگن» (ornesvingen)، معروف به «جادهی عقاب»، میرسم. مسیر رسیدن به این ارتفاع شدیدا چشمنواز است. دورنمای «جادهی عقاب» شبیه به یک زبان دراز بتنی است.
درهی مرتفع رو به «ترول استیگن» (Trollstigen) به توتفرنگیهایش معروف است و تا جایی که چشم کار میکند درخت توتفرنگی هست. کمی در کافهی «یورد باستووا» (Jordbaestova) میمانم. کارکنانش ادعا میکنند که بهترین کیک توتفرنگی نروژ را درست میکنند.
بعد از آن به «نردبان ترول» (Troll’s Ladder) میرسم. موتورم را در پارکینگ میگذارم و تا سکوی تماشای منظره پیاده میروم. تودههای سنگ روی یکدیگر با تعادل قرار گرفته اند و صخرهها در اطراف پراکنده شدهاند. یکی از محلیها میگوید:«گردشگران فکر میکنند ترولها آنها رو دوست دارند. اینطور نیست. مطلقا! چیزی به اسم ترول وجود ندارد». شک دارم حرفش درست باشد. چون در این منظره یک ترول میبینم؛ هرچند که به آن ترولهای عجیب اینترنتی که میخندند و همزمان تهدید پنهانی پشت چهره دارند، شباهتی ندارد.
در نروژ موتورسواری میکنم. این کشور شگفتانگیز با هوای گهگاه بارانی که تابش آفتابش همان تصویر کلیشهای را که از نروژ داشتم برایم مجسم کرده است. پیش از آنکه به سمت شهر «وُس» (Voss) بروم، به دنبال آبدره اول به شرق و سپس به شمال میروم و دشت ناهموار و شیبدار مرا با فکر وایکینگها و خدایان دمدمی مشغول میکند.
جادهها، پلها و تونلهای نروژ بازتاب کاملی از مهارت و سرسختی بینظیر سازندههایشان هستند، ولی اگر نگاهی هم به بالا بیاندازید وصخرههای بلند را ببینید، دیگر میلی به دیدن ساختههای دست بشر نخواهید داشت. من هم حواسم به جاده نیست؛ کم مانده بود خودم را در ترافیک گیر بیاندازم. مراقب باشید که منظرهی زیبای جادهی «استالهایم اسکلویا» (Stalheimskleiva) حواستان را از پیچهای تند جاده پرت نکند.
جادههای اصلی نروژ شرایط بسیار خوبی دارند ولی تمام جادههای فرعی از زمستانهای طاقتفرسا جان سالم به در نمیبرند.
![72dd31ba-924a-451c-b06f-b9845197df91.jpg](https://images.kojaro.com/2017/9/72dd31ba-924a-451c-b06f-b9845197df91.jpg)
جادهی « استالهایم اسکلویا»
از طریق جادهی « استالهایم اسکلویا» به سمت شمال و شهر «وُس» میروم. اینجادهی پیچاپیچ از بین دو آبشار میگذرد و در طول آن ۱۳ پیچ نعلیشکل قرار دارد. جاده با شیبی ۲۰ درجه به هتلی همنام با خود میرسد. ساخت این جادهی ۱۰ کیلومتری هفت سال زمان بـرده تا سرانجام در سال ۱۸۴۹ تمام شود. اقامت در هتل منظرهای تماشایی از «گودوانگن» (Gudvangen) به شما هدیه میدهد؛ صخرههای نسبتا عمودی در درهی سبز و باریک زیر پایتان همان هدیهای هستند که در موردش صحبت کردم.
کمی از شهر «فلام» (Flam) عبور میکنم و باید در مورد چیزی تصمیم بگیرم. مسیر مستقیم را انتخاب کنم و از طولانیترین تونل جادهای جهان، یک اعجاز ۲۸ کیلومتری، عبور کنم یا جادهی قدیمی را انتخاب کنم. قبلا عبور از این تونل را تجربه کردهام پس انتخاب مسیر چندان سخت نیست. بیآنکه پشیمان شوم مسیر دوم را انتخاب میکنم. هرچند برف حاشیهی این مسیر باریک، پر شیب و پر پیچ ۴۸ کیلومتری را پوشانده، سطح جاده مشکلی ندارد و شیطنت کودک درونم را صدا میزند.
جاده همسطح با دریا نزول میکند و در راستای یکی از شاخههای آبدرهی «سونیه» (Sognefjord) با سرعت میرانم. سپس با یک قایق ترابری از آن عبور میکنم و همراستا با ساحل به غرب میروم. با قایق دیگری به «دراگسویک» (Dragsvik) میروم و بعد از آن در جادهی «E۳۹» هستم.
رفتن به شمال یا شرق، هر دو گزینههای مناسبی هستند چرا که احتمالا در تمام طول مسیر آبدرهای هست که همراهیتان کند؛ اگر هم نبود، پیچهای نه چندان تند نعلیشکل و قوسهای طولانی در دامنهی صخرهها به جاده تنوع میبخشند. تونل هم بخش جداییناپذیر این جاده است.
در «گروتلی» (Grotli) باز به چپ میپیچم. پس از آنکه کمی به دنبال آب میروم دوباره ارتفاع میگیرم و به ناحیهای بسیار سرد میرسم، طوری که انگار نه انگار ساعتی پیش در میان آبدرهها موتورسواری میکردم. در «گِیرانگر» (Geiranger) دوباره همسطح با دریا پایین میآیم. این منطقه یکی از برندگان «نمایشگاه جهانی» (Expo) پاریس در سال ۱۹۲۴ بوده است. سواری در این منطقه به شما اثبات میکند که «گیرانگر» استحقاق این جایزه را داشته است.
![63d7eaf7-24a4-4d56-876d-f4173bad3208.jpg](https://images.kojaro.com/2017/9/63d7eaf7-24a4-4d56-876d-f4173bad3208.jpg)
منظرهی آبدرهی گِیرانگر
از اینجا به بعد باز ارتفاع میگیرم چرا که به منطقهی مرتفع «اورنسوینگن» (ornesvingen)، معروف به «جادهی عقاب»، میرسم. مسیر رسیدن به این ارتفاع شدیدا چشمنواز است. دورنمای «جادهی عقاب» شبیه به یک زبان دراز بتنی است.
درهی مرتفع رو به «ترول استیگن» (Trollstigen) به توتفرنگیهایش معروف است و تا جایی که چشم کار میکند درخت توتفرنگی هست. کمی در کافهی «یورد باستووا» (Jordbaestova) میمانم. کارکنانش ادعا میکنند که بهترین کیک توتفرنگی نروژ را درست میکنند.
بعد از آن به «نردبان ترول» (Troll’s Ladder) میرسم. موتورم را در پارکینگ میگذارم و تا سکوی تماشای منظره پیاده میروم. تودههای سنگ روی یکدیگر با تعادل قرار گرفته اند و صخرهها در اطراف پراکنده شدهاند. یکی از محلیها میگوید:«گردشگران فکر میکنند ترولها آنها رو دوست دارند. اینطور نیست. مطلقا! چیزی به اسم ترول وجود ندارد». شک دارم حرفش درست باشد. چون در این منظره یک ترول میبینم؛ هرچند که به آن ترولهای عجیب اینترنتی که میخندند و همزمان تهدید پنهانی پشت چهره دارند، شباهتی ندارد.
![63a89534-b839-47a8-97a3-06053056d4ca.jpg](https://images.kojaro.com/2017/9/63a89534-b839-47a8-97a3-06053056d4ca.jpg)
آخرین ویرایش توسط مدیر: