Mårzï¥ē
کاربر نگاه دانلود
سوسیالیسم در تقابل با لیبرالیسم
کدام مهم تر است ؟ رفاه فرد یا اجتماع ؟ اگر بین این دو ، تضادی پیش بیاید تقدم با کدام یک است ؟
به این پرسش ها ، دوفلسفه از پرنفوذترین فلسفه های سیـاس*ـی قرن 19 میلادی ، سوسیالیسم و لیبرالیسم ، پاسخ های کاملا متفاوت دادند.
لیبرالیسم تقدم را بیشتر به آزادی مشخص شهروند می داد ، سوسیالیسم، برعکس بیشتر رفاه اجتماع را مقدم می دانست . درپشت این پاسخ ها ، ارزیابی های متفاوت از هدف های آزادی ، برابری و برادری ، که در انقلاب کبیر فرانسه تبلیغ می شد ، قرار داشت . لیبرالیسم تحت عنوان برابری در برابر قانون و همین طور فرصت و امکان برابر را می فهمید و نه برابری مادی شهروندان را .
اگر کسی می توانست بر اثر سعی و کار خود مرفه تر از دیگران شود ، دولت اجازه نداشت مانعی در راه او ایجاد کند . آزادی ، بر عکس به معنای آزادی مشخص بود تاهرکس بتواند از عقاید سیـاس*ـی خود به طور علنی دفاع کند و زندگی شخصی خود را هر طور که می خواهد سامان دهد . دولت نمی باید در شکل دادن زندگی فرد دخالت کند .(( الکسی دوتوکویل)) ، فیلسوف فرانسوی نیز همواره در مورد دولت بیش از حد قوای خود هشدار می داد .
روشن ترین اعتقادنامه لیبرالی سده ی نوزدهم میلادی ، رساله جان استوارت میل به نام ((درباره آزادی)) بود که در سال 1859 نوشته شد .
برای سوسیالیسم ، برابری حقوقی شهروندان کافی نبود ، مگر آن که این برابری با برابری مادی تضمین شود . برای ایجاد این برابری می بایست به دولت اجازه داده شود تا درآزادی فردی نیز دخالت کند. هیچ کس نمی بایست بتواند به حساب دیگران ثروتمند شود . آزادی بدون عدالت اجتماعی ، چیزی جز آزادی صوری نبود . مهم تر از آزادی ، مسئله مالکیت بود ؛ عدالت اجتماعی زمانی برقرار می شود که مالکیت شخصی بر وسایل تولید ملغی گردد .
از این رو در مانیفست کمونیست (1848) ، اثر کارل ماکس و فردریش انگلس ، آزادی به معنای آزاد شدن از مناسبات مالکیت سرمایه داری بود .
کدام مهم تر است ؟ رفاه فرد یا اجتماع ؟ اگر بین این دو ، تضادی پیش بیاید تقدم با کدام یک است ؟
به این پرسش ها ، دوفلسفه از پرنفوذترین فلسفه های سیـاس*ـی قرن 19 میلادی ، سوسیالیسم و لیبرالیسم ، پاسخ های کاملا متفاوت دادند.
لیبرالیسم تقدم را بیشتر به آزادی مشخص شهروند می داد ، سوسیالیسم، برعکس بیشتر رفاه اجتماع را مقدم می دانست . درپشت این پاسخ ها ، ارزیابی های متفاوت از هدف های آزادی ، برابری و برادری ، که در انقلاب کبیر فرانسه تبلیغ می شد ، قرار داشت . لیبرالیسم تحت عنوان برابری در برابر قانون و همین طور فرصت و امکان برابر را می فهمید و نه برابری مادی شهروندان را .
اگر کسی می توانست بر اثر سعی و کار خود مرفه تر از دیگران شود ، دولت اجازه نداشت مانعی در راه او ایجاد کند . آزادی ، بر عکس به معنای آزادی مشخص بود تاهرکس بتواند از عقاید سیـاس*ـی خود به طور علنی دفاع کند و زندگی شخصی خود را هر طور که می خواهد سامان دهد . دولت نمی باید در شکل دادن زندگی فرد دخالت کند .(( الکسی دوتوکویل)) ، فیلسوف فرانسوی نیز همواره در مورد دولت بیش از حد قوای خود هشدار می داد .
روشن ترین اعتقادنامه لیبرالی سده ی نوزدهم میلادی ، رساله جان استوارت میل به نام ((درباره آزادی)) بود که در سال 1859 نوشته شد .
برای سوسیالیسم ، برابری حقوقی شهروندان کافی نبود ، مگر آن که این برابری با برابری مادی تضمین شود . برای ایجاد این برابری می بایست به دولت اجازه داده شود تا درآزادی فردی نیز دخالت کند. هیچ کس نمی بایست بتواند به حساب دیگران ثروتمند شود . آزادی بدون عدالت اجتماعی ، چیزی جز آزادی صوری نبود . مهم تر از آزادی ، مسئله مالکیت بود ؛ عدالت اجتماعی زمانی برقرار می شود که مالکیت شخصی بر وسایل تولید ملغی گردد .
از این رو در مانیفست کمونیست (1848) ، اثر کارل ماکس و فردریش انگلس ، آزادی به معنای آزاد شدن از مناسبات مالکیت سرمایه داری بود .
