سیر تاریخی گسترش مسیحیت در ایران باستان

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 325
  • پاسخ ها 2
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791

images-2_ab590.jpeg





( بخش نخست : آمدن مجوسیان ) :



خورآسد پهلوی باشد خور آید
عراق و پارس را خور زو برآید

خراسان را بود معنی خورآیان
کجا از وی خور آید سوی ایران


همانگونه که نور خورشید از مشرق زمین سوی ایران می آید ، خورشید مسیحیت نیز اولین بار در زمان پادشاهی فرهاد پنجم ( فرهادک ؛ متوفی 2 میلادی ) بر ایران تابید . فرهاد پادشاهی منفور مردم بود و پس از اکتبر سال 4 میلادی از ایران رانده شد و وارد خاک روم شد [1] و دوران پادشاهی وی همراه با طغیان بود ؛ لیکن سفرای پارتی و رومی در این دوران نیز وارد خاک یکدیگر می شدند . ایرانیان نخستین قومی بودند که به مسیح ایمان آوردند . در انجیل متی ( باب 2 ، آیات 1-133 ) می خوانیم چند مجوس ( حکیم ، موبد ) از شرق ( سه ایرانی و به روایتی از اهالی آوه = ساوه ) در زمان پادشاهی هیرودیس ( هرود ) به بیت لَحِم رفتند تا نوزاد مقدسی را که طبق پیشگویی تولد ستاره اش را در شرق دیده بودند ، در آنجا بیابند . این رویداد منشاء جشن تنخا می باشد .

پیشگویی های عهد عتیق در مورد ماشیحای موعود ؛ همگی در عیسی ناصری تحقق یافتند ؛ چنانچه ماراپریم ( پدر کلیسای سریانی در سده چهارم م. ) در سروده هایش مضامین عهد عتیق را بصورت منظوم به عیسای مسیح پیوند می دهد :

امروز آن باکـ ـره عمانوئیل را در بیت اللحم [2] متولد ساخت
و امروز کلامی که اشعیاء بر زبان راند به انجام رسید .
او که ملت ها را به نام می نویسد ، خود آنجا متولد شد ؛ [3]
آن مزمور که داود سرایندۀ آن بود امروز تحقق یافت .
امروز معنای کلام میکاه را [4] ، درمی یابیم .
زیرا که شبانی از افراته بیرون آمد و جان ها را به عصایش جمع نمود .

آمدن سه مجوس و هدیه دادن آنان در اشعار سریانی اپریم مقدس ، نقطۀ مقابل سلطۀ آشوری ها و اسارت دوران حکومت بابلی ها را منعکس می کند و نبوت اشعیاء دربارۀ عمانوئیل ؛ حلقه ای است میان حقارت گذشتۀ یهودیان و افتخار کنونیِ آنان ؛ به خاطر زایش ماشیح موعود . [5]

واژۀ مجوس در انجیل متی ؛ برابر است با آیین کهن ایرانیان ؛ مزدیسنی یا زرتشتی . در متون مسیحی دوران ساسانی ؛ آیین ایرانیان مجوس نامیده شده است . بعنوان مثال در رویدادنامۀ « اربلا » که متنی سریانی است ؛ در مورد مارپقدیا جانشین رسول آدای که نخستین رسول مسیحی ایران بود ؛ آورده شده است :

« نخستین اسقف ، که در آدیابِن ( سریانی : هِداجَب ) بوده است ، بر اساس گفتۀ هابِل آموزگار ؛ مار پقدیا بود که توسط آدای رسول دستگذاری شد . وی پسر مرد فقیری موسوم به بِری بود . و او خدمتگزار یک مَگوشِس ( = زرتشتی ) بود ، فرزندنش نیز همینطور » . [6]

لذا سه مغی که در زمان میلاد مسیح وارد بیت لحم شدند ؛ می بایست که موبدان زرتشتی باشند ، چنانچه بارابریوس اسقف یعقوبی ؛ در سدۀ 12 م. می نویسد که زرتشت آمدن مسیح را پیشگویی نمود و پیروانش را به دادن هدیه در زمان میلاد او توصیه نمود . [7]

داستان آمدن مجوسیان ، در مدرسۀ دینی و علمی اِدِسا در عهد ساسانی ؛ و در نیمۀ دوم سدۀ چهارم ؛ به دانشجویان الهیات تعلیم داده می شد و در یک متن که در سال 775 م. توسط یک راهب با استفاده از مدارک قدیمی تر نوشته شده است ؛ از آمدن توماس رسول به ایران و تعمید دادن آن سه مجوس گزارشی دیده می شود :

« ایمان به حیات در نزد آنانی که می شنیدند در مشرق زمین گسترش یافت . سپس ، هنگامی که یهودا توما بر طبق خواست خداوند که وی را به مأموریت به آنجا فرستاد ، باز ایمان نزد این « شنوندگان » [8] پیشرفت بیشتری نمود و به خاطر اعمال قدرتمندی بود که یهودا توما همچون نشانۀ حکم رسالتی که از سوی خداوند دریافت نموده بود به شمار زیادی انجام داد ...
زمانی که مجوسیان شنیدند یهودا آمده تا این نور را که قبلا به آنها ظاهر شده بود به مردم اعلام کند ، جمع شده و رفته به او پیشنهاد نمودند تا با او در این رسالت و ایمان مشارکت داشته باشند ... تمامی برادران آنچه را یهودا به ایشان گفت فهمیدند و همه یک صدا خداوند خدای قادر مطلق را به خاطر پسرش سپاس گفتند ، پسری که بخشنده و عامل حیات کامل است . و آنان از یهودا رسول خداوند ما خواستند تا آنان را با خود در تعمیدِ خداوند ما شریک سازد » . [9]

با این توضیحات ؛ الزاما می توان پنداشت که ایرانیان با مسیحیت در همان سالهای نخستین میلادی آشنا شدند و آن سه مجوسی را گرچه بعنوان سه پادشاه یا سه روحانی زرتشتی یا زروانی و یا سه ستاره شناس بدانیم ؛ دیگر داده های تاریخی نیز مویّد ورود مسیحیت در سالهای نخستین میلادی است ؛ یعنی ورود تومای رسول ؛ یکی از دوازده حواری به سوی ایران و هندوستان ...


یادداشت ها :

۱- تاریخ ایران و ممالک همجوار آن از زمان اسکندر تا انقراض اشکانیان ، آلفرد فن گوتشميد ، برگردان کیکاووس جهانداری ، تهران : ققنوس ، ۱۳۷۹ ، رویه ۱۴۲ .

۲- اشعیاء ۷ : ۱۴ .

۳- مزامیر ۸۷ : ۶ .

۴- ميکاه ۵ : ۲ .


5- Ephrem the Syrian Hymns , Introduced And Translated By KATHLEEN E.McVEY , Preface By John Meyendorf , p. 171.

6- The Chronicle of Arbela , Translated by Timothy KROLL , 1985 , p. 2 .



۷- تاریخ ایران باستان به روایت ابن عبری ، محمد جواد مشکور ، یوسف بنیان ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی .

۸- در کلیسای نخستین ، تعمید خواستگان در مرحله نخست « شنوندگان » نامیده می شدند و سپس « منتخبین » یا « مستعدين » و در نهایت « ايمانداران » . احتمال زیاد مانی نیز از الگوی اجتماعات کلیسایی زمان خود در نیمه سده سوم میلادی برای دسته بندی پیروانش استفاده کرده است ، چنانچه بالاترین طبقه ی مانويان « برگزيدگان » یا منتخبان نام دارند که وظایف سنگین تری دارند و طبقه ی پایین تر « نيوشايان » یا سماعون به معنی شنوندگان بودند که عامه ی مانويان را تشکیل می دادند و وظایف آزاد تری داشتند .

۹- اسناد و مباحثی درباره ی تاریخ کلیسای شرق ، جلد ۱ ، انتشارات عيلام ، رویه ۳۹ و ۴۰ .
 
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    IMG-20170125-071804.jpg


    ( بخش دوم : سفر بشارتی توماس رسول به ایران ؛ قسمت نخست ) :

    پیش از این گفته شد که تومای رسول مأمور انتشار انجیل به ایران بود . در واقع حواریون که بعدها رسولان نامیده شدند ؛ به امر عیسای مسیح مبنی بر رفتن حواریون به سراسر جهان و شاگرد ساختن جهانیان برای خداوند عیسی به اقصی نقاط جهان سفر نمودند .

    اوزبیوس قیصری که در سال های 265 تا 340 می زیست ، کتابی بعنوان « تاریخ کلیسا » دارد به بدین شرح به رفتن توماس به پارت ، در فصل 1 از کتاب 3 اشاره دارد :

    « اینگونه بود وضعیت یهودیان . در همین حال رسولان مبارک و شاگردانِ ناجی ما به سراسر جهان پراکنده شدند . بنابر سنت ، پارتیا ، بعنوان منطقۀ فعالیت به توماس اختصاص یافت ، سکاییه به اندریاس و آسیا به یوحنا که پس از اینکه مدتی در آنجا زندگی کرد ، در افسوس وفات یافت » . [1]

    در کتابی قدیمی که به عربی نوشته شده موسوم به « وقایع نامۀ سیرت » شرح اعزام توماس رسول به هندوستان ؛ به عنوان یکی از رسولان مانی پیامبر مربوط شده است . در این کتاب آمده است :

    « او دو رسول را فرامی خواند ، توماس و آدای . او آدای را به یمن می فرستد برای اینکه مردم به حکایاتش باور آورند و توماس را به هندوستان . رسول دیگر ، ماری ، با وی در شوش ماند . آنهایی که به یمن و هندوستان فرستاده شدند ، برگشتند و به او اطلاع دادند که هیچ کس به آموزه های آنان ایمان نیاورد وهیچ کس نخواست آنچه آنان گفتند را بپذیرد .

    سپس او خشمگین گشت و رها کرد مسیحیتی را که شبیه سازی کرده بود و بیشتر انحرافات جدیدی ابداع کرده بود . او ادعا کرد به پاراکلیت بودن که مسیح وعده داده بود به سوی رسولانش بفرستد . او به همراه رسولانش ترک نمود سفر به اطراف و آموزش مکتبی که پیش از این موعظه کرده بود » . [2]

    با اینکه این اسامی ارتباطی با مانویان ندارد ؛ به رغم خرده متون مانوی ؛ مشخص است که رسولی که مانی به مشرق ایران فرستاد ؛ نامش ماری بوده است و نه توماس . [3] و این اسامی از روی تاریخ مسیحیت در کتاب وقایع نامۀ سیرت راه یافته است . بنابر پژوهش های دکتر مریم میراحمدی :

    « در سال های 35 تا 49 میلادی ، بطریقی به نام « ماری » ( ماردی ) فعالیت خود را برای آشنایی مردم شرق ، آغاز کرد و موفق به رونق مسیحیت در بین النهرین شد ... در اواخر قرن دوم میلادی ، یک روحانی مسیحی به نام « ادّای » از اهالی فلسطین و از جامعۀ یهودی – مسیحی از جانب توما ( سنت توماس ) به عنوان یکی از « هفتاد و دو رسول » عازم سرزمین اسروئن و مرکز آن اِدسا شد . در آن ایام ، خاندان آبگار بر آنجا حکومت می کرد . » [4]

    ایشان همچنین می افزایند :

    « گزارش های مربوط به فعالیت مبلّغان مسیحی تا اواسط قرن سوم ، اغلب جنبۀ روایتی دارند و زمینۀ تاریخی آن کمتر است » . [5]

    بدین ترتیب ما می بایست مدارک مربوط به سفر بشارتی توماس رسول را با شواهد مستند محک بزنیم و آن را از فیـلتـ*ـر داده های تاریخی عبور دهیم .

    کهنترین سندی که به شرح سفر توماس به هندوستان موجود است ، متعلق به سال 200 میلادی است که توسط راهبی در مدرسۀ الهیاتی ادسا ( سریانی : اروها ، امروزه شانلی اورفه ) تحت عنوان « اعمالِ توما » به نگارش درآمد . همانگونه که گفته شد ؛ روایات مربوط به مبلّغان جنبۀ تاریخی اندکی دارند ، فلذا در این کتاب مطالب شگفت بسیار نقل شده است و سنت های زهدگرایی مانند عدم ازدواج نیز در آن به چشم می خورد . فلذا نمی توان به درستی داده های این کتاب مطمئن باشیم . در باب اعزام توماس به هند در این کتاب آمده است :

    « در آن زمان ما شاگردان در اورشلیم بودیم ... و ما تمام نواحی جهان را به گونه ای تقسیم کردیم که هر کدام از ما بتواند به ناحیه ای برود که بر حسب قرعه کشی به او واگذار شده ... هندوستان قسمت توماس شد ، که دیدیموس ( دوقلو ) نیز نامیده می شد ، اما او مایل به رفتن نبود ، و می گفت به علت ضعف جسم نمی تواند سفر کند ، و « چگونه می توانم ، من ، که یک عبرانی هستم ، حقیقت را در میان هندوها موعظه کنم ؟ » ... و نجات دهنده شبانگاه بر او ظاهر شد و گفت : « توما ، ترسان مباش ، به هندوستان برو و به کلام موعظه کن زیرا که فیض من با تو می باشد » . اما او نمی توانست اطاعت کند و گفت : « مرا هر کجا که مایل هستی بفرست اما به هندوستان نه ، ( زیرا ) من به هندوستان نخواهم رفت » . [6]

    در ادامۀ روایت می خوانیم که شاگردان برای جلب رضایت توماس ؛ دعا نموده و بر حسب اتفاق ؛ فرستاده ای از طرف پادشاه هند به نام « گوندافوروس » ( گوندافر ) در اورشلیم به قصد ساختن قصر به نجاری نیاز دارد ؛ و عیسای مسیح بر آن فرستاده ظاهر می شود و توماس رسول را معرفی می کند :

    « خداوند به او گفت : « آیا تو می خواهی یک نجار بخری ؟ » او پاسخ داد : آری . و خداوند به او گفت « من غلامی دارم که نجار است ... » . [7]

    گوندافر را برخی محققین آن را با شخصیت رستم در ادبیات حماسی ایران قیاس می کنند . چنانچه هرتسفلد پیوستگی های رستم مشرق ایران و سکاها را مطرح ساخته و شباهت هایی میان او و گوندافارس ( گوندوفره ) فاتح هندی – پارتی متأخر تکسیل یافته است . [8]

    بنابر تاریخ ایران پژوهش دانشگاه کمبریج : « بر سکه های این هندی – پارتیان نام هایی چون گوندوفارس ، اورثاگنس ، آبداگز ، پاکر و ساسان و ارشک تئوس نامی که پیوستگی هایش مبهم است ظاهر می شود . در مورد توالی دقیق پادشاهان هندی – پارتی دشواری های گوناگون وجود دارد ، اما سال 103 م. کتیبۀ تخت بهی که در ضمن سی و ششمین سال پادشاهی گوندوفارس نیز هست تاریخ این پادشاه را بطور قطع مشخص می سازد . تاریخ نخست را باید بر حسب « مبدأ ازس » ( 57 قبل از میلاد ) محاسبه کرد که بنابراین برابر است با سال 46 میلادی ؛ در نتیجه سال جلوس گوندوفارس 20 میلادی بود . اینها تاریخ هایی هستند که قانع کننده تر از همه می نمایند ، زیرا با تنها آگاهی دیگر دربارۀ امپراطور گوندوفارس که ارتباط وی باداستان سفر توما ، رسول مسیح به هند است همخوانی دارد . روایت می گوید که توما بلافاصله پس از تصلیب مسیح ، یعنی آوریل سال 30 میلادی رهسپار هند گردید . بنابراین پیدا شدن گوندوفارس در « اعمال تومای حواری » از حیث ترتیب زمانی پذیرفتنی است ، و تاریخی را که برای کتیبه پیشنهاد شده تأیید می کند » . [9]

    گوندافارس ، شاه سکاها از دودمان پارتی و معاصر گودرز دوم بوده است که در سدۀ یکم میلادی در مشرق ایران و شمال غربی هند فرمانروایی می کرد. [10]

    ایزیدور خاراکسی ؛ جغرافیادان یونانی در سدۀ نخست میلادی در خصوص جاده های تجاری اشکانی که از انتاکیه آغاز و به قندهار نوشته اش پایان می یابد ؛ در مورد پایتخت سکاها که در مسیر این راه تجاری قرار داشته است می نویسد :

    « 63 فرسنگ دورتر ( از زرنگ ) ، سکستانا ( سیستان ) سکاهای اسکیتی که شامل پارایتکنا نیز می شود ، قرار دارد ... اقامتگاه شاهی سکاها در آنجاست و شهر اسکندریه و 6 روستا در نزدیک آن قرار دارد » . [11]

    احتمالا گوندافارس همان پادشاهی می باشد که فرهاد پادشاه اشکانی را حمایت می کند . وی بر سکاهایی فرمان می رانده که تحت فشار قوم یوئه – چی از قلمرو چین به سمت غرب رانده شده بودند ؛ یعنی قومی که در محل سابق پادشاهی یونانیِ بلخ زیر فرمان سلسلۀ کوشانی ، پادشاهیِ قدرتمندی ایجاد کردند – حدود 50 سال قبل از زمان ایسیدور . قبایل سکایی ( اسکیت ) در برابر فشار قوم یوئه – چی دوام نیاوردند و دست به مهاجرت زدند و با پذیرش قدری سرسپردگی به شاهنشاهی اشکانی ، در درۀ هیرمند ساکن شدند . در تاریخ هند از تاخت و تازهای هندواشکانی ها به ناحیۀ کمبای در سدۀ اول بعد از میلاد یاد شده ؛ نیز از ائتلافی یاد شده که در گزارش های هندی به سکاها ، یَونه ها و پلّوها ( = پارتیان ) معروف است و از این گزارش ها برمی آید که اینان در دو سدۀ بعد ، بیشتر به طرف نواحی جنوبی تر تاخت و تاز می کرده اند . [12]

    با این اوصاف زمینۀ تاریخی سفر تومای رسول در زمان پادشاهی گوندافر از تبار اشکانی بر شمال هند و شرق ایران در سدۀ نخست میلادی محیا می باشد ؛ لیکن برای بررسی دیگر مطالب کتاب اعمال توماس ؛ می بایست دیگر المان های رواییِ آن را در نقد تاریخی بررسی نمود ... .
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    IMG-20170125-071819.jpg


    ( بخش دوم : کتابشناسی اعمال توماس و بررسی مندرجات آن ؛ قسمت دوم )


    در مبحث پیشین از زمینۀ تاریخی مسافرت تومای رسول در زمان پادشاهی هندی موسوم به گوندافر محیا می باشد . در ادامۀ اعمال توما ، در شرح سفر توما به هندوستان ، نخستین اقامتگاه وی را شهر آندرا در ساحل هندوستان اعلام می دارد . اما آیا همچین سفری از فلسطین به هندوستان امکان پذیر می باشد؟ پاسخ آری است چون که راه آبی برای رفتن به هند از طریق آبراهه رود نیل امکان پذیر بوده است .

    داریوش بزرگ در کتیبه ای که در « شلوف الترابه » در 133 کیلومتری کانال سوئز به مناسبت حفر این آبراهه که رودخانۀ نیل را به دریای سرخ پیوند می هد می گوید :

    « گوید داریوش شاه : من پارسی هستم ، از پارس مصر را گرفتم ، من فرمان دادم این آبگذر را بکَنَند ، از آب روانی به نام نیل که در مصر جاریست به سوی دریایی که از پارس می آید . این آبگذر کنده شد چنانکه من فرمان داده بودم و کشتی ها از میان آن از مصر به سوی پارس روان شدند ، چنانکه من اراده کرده بودم » . [13]

    اما برای سفر دریایی ازپارس به هندوستان نیز ؛ راه دریایی از بندر فرات که کمابیش در بصره بوده است ، به هند وجود داشته است که بعنوان مثال ؛ مانی پیامبر برای مسافرت به هند ؛ از آن بندر راهی هند شد . بنابر پاپیروس های یونانی مکشوفه در مصر به قدمت سدۀ پنجم میلادی ، می خوانیم :

    « در فرات به نام اُگیاس ، مردی که به خاطر نفوذ و دسترسی اش بر مردانی که او رهبرشان بود ، پرآوازه بود . من دیدم که چگونه بازرگانی که می خواستند با کشتی به سوی پارس ها و هندی ها بروند ، کالاهایشان را مهر می کردند ، امّا تا او به عرشه نیامد ، به دریا ... ( اُگیاس ) به من پاسخ داد : من می خواهم سوار کشتی شوم و به سوی هندی رهسپار گردم ... » . [14]

    در کتاب کفالایای آموزگار ( به قبطی ) نیز به این مسافرت دریایی مانی اینچنین اشاره شده است :

    « در پایان سال سال اردشیر [15] شاه ، برای موعظه رخت سفر بستم . من ( با کشتی ) به سرزمین هند رفتم ... در آن سالهایی که شاه اردشیر درگذشت و پسرش شاپور [16] ، شاه شد ، در آن وقت او [ در پی من فرستاد ] من از سرزمین هندی ها به سرزمین ایرانیان رفتم ، میسان و شوش . من به حضور شاپور شاه رسیدم ، او مرا پذیرفت با احترام فراوان و به من اجازه داد ، تا سفر کنم در [ قلمرو او ] ... » . [17]

    در کتاب « دیداکه » ( نگارش حدود 250 م. ) و اشعار ماراپریم ( سدۀ چهارم م. ) نیز مقصد مسافرت توماس ؛ هندوستان قید شده است و نه پارت ؛ چنانچه که اوزبیوس قیصری مقصد او را پارت معرفی می کند . علاوه بر داده های کتاب اعمال توماس ؛ اشعار قدیم هندیان نیز سفر به هند را بیان می دارند . در یک سرود عروسی در کرالا به نام « سرود توما » ، تاریخ ورود رسول به هند را سال 50 م. عنوان شده است . سروده ای که بصورت شفاهی ( که سنت آریاییان می باشد ) از 48 نسل رسیده است و عنوان می دارد رسول ابتدا به جنوب هند آمده و نه به پنجاب و نزد پادشاه ، و در بندر موزیریس پیاده شده و پس از آن هفت کلیسا به نام های کرانگانور ، کیلون ، پاراوور ، کوکامانگالام ، نیرانام ، پالایور و کایال دائر نمود و در هر هفت شهر ، صلیب هایی برپا داشت . در این روایات شرح تبلیغات رسول همراه با تحریفاتی نظیر زهدگرایی ؛ همانند اعمال توما ؛ دیده می شود و از مسیحی شدن هزاران نفر از برهمایی ها ، کشاتریواس، وایشیاس خبر می دهند و اینکه موعظات و اعمال رسول چگونه باعث دشمنی هندیان با وی می شود . [18]

    حال به این پرسش می پردازیم ؛ آیا توماس به پارت رفته است یا به هند ؟ آیا در جنوب هند به تبلیغ پرداخت و کاخ گوندافر را ساخت یا در شمال هند ؟

    پاسخ به پرسش دوم این است که کاخ گوندافر ؛ چنانچه در سرود هندی مارگامکالی عنوان شده ؛ در چالا در جنوب هند نمی تواند ساخته شده باشد ، بدین خاطر گوندافر بر جنوب هند فرمانروایی نداشته است . اما این گفته که وی ابتدا به جنوب هند وارد شده و سپس به سوی شمال هند ؛ حوزۀ حکومتی گوندافر ؛ آمده باشد ؛ تنها احتمال درست می تواند باشد .

    اما پاسخ به پرسش دوم ؛ این گونه است که بپذیریم منظور از « پارت » ، می بایست اشاره به مناطق تحت فرمانروایی امپراطوری پارت ها باشد که گوندافر نیز از تابعان پادشاهان پارتی ( اشکانی ) بوده است . اما اینکه وی از راه خشکی به منطقۀ پارت در شمال شرقی نجد ایران آمده باشد ؛ نمی تواند با متن اعمال توما که نخستین توقف گاه رسول را در شهر آندرا در جنوب هند عنوان داشته است ، تطابق یابد . ولی کتاب شناسی سرود گنوسی مروارید که در اعمال توماس آمده است ؛ برای سنجش این موضوع می تواند ما را از این بن بست رهایی بخشد .

    بنابر نظر تئودور نولدکه ، قدمت این سرود به عصر اشکانیان برمی گردد :

    « گمان می کنم که وجود نام پارتیان خود دلیلی ست قطعی که این سرود قدیمیتر است از زمان بنیانگذاری شاهنشاهی ساسانی ، چه دلیلی نداشت که در مشرق زمین پس از سقوط پارتیان [ در 224 م. ] از آنان با احترام یاد شود . همین طور ذکر نام میشان به عنوان یک مرکز بزرگ تجارتی اشاره دارد به قرن دوم میلادی . و با این زمان ، زبان بسیار غریب این سرود نیز می خواند » . [19]

    و از آنجا که در این سرود ، میانرودان و شهر تیسپون بعنوان پایتخت پارتیان عنوان نشده و پایتخت و مرکز شاهی در شرق ایران عنوان شده است ؛ زمان این سروده به عقب تر می رود ، یعنی به پیش از 141 پیش از میلاد . چون در این زمان است مهرداد اول ( 171-138 پ.م ) میانرودان را از سلوکیان بازپس گرفتند و در زمان اُرُد اول ( 57-38 پ.م ) تیسفون را پایتخت نمودند .

    طبق پژوهشات آدام ، زمان این سرود به نیمۀ اول قرن اول میلادی ( دقیقتر میان 50 تا 70 م. ) است و شاعر نیز سریانی و اهل الرها بوده است . [20]

    طبق اعمال توماس ؛ رسول وقتی در زندان در هند بوده است ؛ با خواندن این سرود از زندان رهایی می یابد . و آنطور که شواهد نشان می دهد ؛ ای سروده از ادبیات پارتی می باشد واصطلاحات پارتی در آن بکار رفته است ، مانند اصطلاح « بندۀ کمربسته » در بند 91 این سرود ، که یک اصطلاح فئودالی پارتی است و منظور کسی است که شاه بر گرد او کمربندی گوهر نشان که سلاح از آن آویخته بوده می بسته و او را از نزدیکان خود قرارمی داد . [21]


    با این اوصاف و توضیحات ، می توان نتیجه گرفت که تاریخ نگارش اصلی کتاب اعمال توماس ، به عصر پارتیان در بین سدۀ نخستین تا دوم میلادی بازمی گردد و با آشنایی نگارندۀ کتاب با ادبیات پارتی و جغرافیای تاریخی آن ، محل تبلیغ توماس را در جنوب هندوستان و سپس شمال هندوستان را می داند و با توجه به شواهد آورده شده و اشعار باستانی هندی دربارۀ رسول ، و سابقۀ تاریخی و کرنولوژی تومای رسول ؛ سفر این رسول را به هندوستان و آمدنش به نزد گوندافر ؛ پادشاه دست نشاندۀ پارتی در شمال هند را برای ما مسجل می سازد و با چشم پوشی بر اغراق های موجود در کتاب که به علاقۀ مردمان مشرق به میتولوژی بازمی گردد و اشارات به سنت زهدگرایی که می بایست توسط نسخه برداران سدۀ های بعدی به داستان وارد شده باشد ، چارچوب و مضمون اصلی سفر تومای رسول به هندوستان و موعظۀ انجیل در آنجا مورد تأیید قرار می گیرد .


    یادداشت های بخش دوم :

    1 - Eusebius , The Ecclesiastical History , Kirsopp Lake, D.D., D.Litt .

    2 - The Chronicle of Séert , Anthony Alcock , ch.4 .


    ۳ - اداي نام یکی از شاگردان مانی است که در مرزهای روم ، آیین مانی را تبلیغ می کرده است . در یک سند مانوی به زبان پارتی آورده شده : « ادّا بدان کشورها بس رنج برد . پس مانستان ( معبد ) نشاست ... تا به اسکندریه آمد ... بس اعجاز و ورج بدان کشورها کرد . گسترش یافت دین فرشته ( پیامبر ) به روم » ( متن h ) .

    و در همین سند ، مارامّو مامور تبلیغ به نواحی شرقی ( خراسان ) معین گشته است . بنگرید به :

    ادبیات مانوی ، مهرداد بهار - ابوالقاسم اسماعیل پور ، تهران : نشر کارنامه ، ۱۳۹۳ ، رویه ۲۶۸ .


    ۴ - تاریخ تحولات ایرانشناسی ، مریم میراحمدی ، تهران : طهوري ، ۱۳۹۰ ، رویه ۸۳۲ .

    ۵ - همان ، همان رویه .

    ۶ - اعمال توماس ۱ : ۱ .

    ۷ - تاریخ مسیحیت در آسیا ( از آغاز تا قرن پانزدهم ) ، ساموئل هيو مافت ، لندن : انتشارات ایلام ، رویه ۳۲ .

    ۸ - تاریخ ایران کمبریج ، جلد سوم ، بخش اول ، ترجمه حسن انوشه ، تهران : امیرکبیر ، ۱۳۶۰ ، رویه ۱۵۲ .

    ۹ - همان ، رویه ۲۹۲ .

    ۱۰ - اشکانیان ، م.م. دياکونوف ، ترجمه کریم کشاورز ، تهران : انتشارات پیام ، ۱۳۵۱ ، رویه ۵۶ .

    ۱۱ - منزلگاه های اشکانی ، ايزيدور خاراکسي ، ترجمه علی اصغر میرزایی ، تهران : نشر ماهی ، ۱۳۸۷ ، رویه ۲۹ .

    ۱۲ - همان ، رویه ۳۷ و ۳۸ .

    ۱۳ - فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی ، نورمن شاپ ، رویه ۱۰۵ .

    ۱۴ - در جستجوی دینی گمشده ( دین مانی ) ، کورنليا رومر ، ترجمه امیرحسین اکبری شالچی ، تهران : پازینه ، ۱۳۸۷ ، رویه ۶۹ .

    ۱۵ و ۱۶ - الیاس نصيبيني آغاز پادشاهی اردشیر بنا به روایت آگاثياس در سال ۵۳۸ سلوکی ( اول اکتبر ۲۲۶ ) و سال ۵۳۳ سلوکی ( ۲۴۲-۲۴۱ ) میلادی را نخستین سال سلطنت شاهپور اول دانسته است . ( نولدکه ص ۶۰۶ - ۶۱۱ ) .
    تاریخ سیـاس*ـی ساسانیان ، محمد جواد مشکور ، جلد ۱ ، تهران : ۱۳۶۶ ، رویه ۹۵ و ۹۶ .


    17 - The Kephalaia of The Teacher , Iain Gardner ( E.J Brill , 1995 ) , p. 4 .


    و ترجمه فارسی آن :

    کفالايا ، پژوهش مریم قانعی - سمیه مشایخ ، تهران : طهوري ، ۱۳۹۵ ، رویه ۱۵ .

    ۱۸ - تاریخ مسیحیت در آسیا ، جلد ۱ ، ساموئل هيو مافت ، لندن : انتشارات ایلام ، رویه ۴۱ و ۴۲ .

    19 - Noldeke , Th., ZDMG , 25 ( 1871 ) , 670-679 , p. 677.

    20 - Adam , A., Die Psalmen des Thomas und das Perlenlied als Zeugnis vorchristlicher Gnosis , Berlin 1959 , p. 58,f .


    ۲۱ - بیژن غیبی ، خرده مقالات ، جزوه ۴ ، شماره های ۳۰-۳۷ ، انتشارات نمودار ، بيلفلد ( Bielefeld ) ، آلمان ، ۱۳۷۶ / ۱۹۹۷ رویه ۲۴۳ - ۲۴۵ ، رویه ۳۲۶ .

    منبع: تاریخ فا
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا