شک دکارتی
دكارت، همه افكار خود را از محسوسات و معقولات و منقولات، مورد شك و ترديد قرار داد و با خود گفت: شايد اينطور كه من حس مىنمايم يا فكر مىكنم يا به من گفتهاند، نباشد و همه آنها مانند آنچه در عالم خواب بر من ظاهر مىشود خيال و انديشه محض باشد؛ چه دليلى هست كه اينطور نيست؟ پس كليه افكار من (حتى اصل عدم تناقض) باطل شد و هيچ اصلى براى من باقى نماند كه به آن اعتقاد كنم. آنگاه متوجه شدم كه، «در هر چيزى ترديد كنم» آنگاه همين انديشه را دليل بر وجود انديشه كننده قرار داد و به وجود خود مطمئن شد و گفت: «مىانديشم، پس هستم». سپس همين اصل را پايه ساير اصول قرارداد و پيش رفت.
یکی از اشکالات سخن دكارت اینست که اگر انسان اين اصل (اصل عدم تناقض) را نيز مورد ترديد قرار دهد، نمىتواند آن نتيجه (من مىانديشم، پس هستم) را بگيرد، زيرا با فرض عدم امتناع تناقض مىتواند بگويد: من مىانديشم در عين حال اصلًا نمىانديشم و نيز مىتواند بگويد: من هستم در عين اين كه نيستم. حقيقت مطلب اين است كه امتناع تناقض، پايه جميع علوم و ادراكات است و اگر از اين يك اصل فكرى صرف نظر شود، هيچ علمى استقرار پيدا نخواهد كرد. از اين جهت است كه فلاسفه از قديم گفتهاند: با انكار اين اصل، هيچ حقيقتى را نمىتوان اثبات كرد (برگرفته از کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم ج1 ؛ ص114)
دكارت، همه افكار خود را از محسوسات و معقولات و منقولات، مورد شك و ترديد قرار داد و با خود گفت: شايد اينطور كه من حس مىنمايم يا فكر مىكنم يا به من گفتهاند، نباشد و همه آنها مانند آنچه در عالم خواب بر من ظاهر مىشود خيال و انديشه محض باشد؛ چه دليلى هست كه اينطور نيست؟ پس كليه افكار من (حتى اصل عدم تناقض) باطل شد و هيچ اصلى براى من باقى نماند كه به آن اعتقاد كنم. آنگاه متوجه شدم كه، «در هر چيزى ترديد كنم» آنگاه همين انديشه را دليل بر وجود انديشه كننده قرار داد و به وجود خود مطمئن شد و گفت: «مىانديشم، پس هستم». سپس همين اصل را پايه ساير اصول قرارداد و پيش رفت.
یکی از اشکالات سخن دكارت اینست که اگر انسان اين اصل (اصل عدم تناقض) را نيز مورد ترديد قرار دهد، نمىتواند آن نتيجه (من مىانديشم، پس هستم) را بگيرد، زيرا با فرض عدم امتناع تناقض مىتواند بگويد: من مىانديشم در عين حال اصلًا نمىانديشم و نيز مىتواند بگويد: من هستم در عين اين كه نيستم. حقيقت مطلب اين است كه امتناع تناقض، پايه جميع علوم و ادراكات است و اگر از اين يك اصل فكرى صرف نظر شود، هيچ علمى استقرار پيدا نخواهد كرد. از اين جهت است كه فلاسفه از قديم گفتهاند: با انكار اين اصل، هيچ حقيقتى را نمىتوان اثبات كرد (برگرفته از کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم ج1 ؛ ص114)