- عضویت
- 2015/11/08
- ارسالی ها
- 22,523
- امتیاز واکنش
- 65,135
- امتیاز
- 1,290
یادداشتی بر نمایش «خانم ایکس» به کارگردانی «جواد عاطفه»
طعم گسِ خون
خانم ایکس
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]طعم گسِ خون
خانم ایکس
ایران تئاتر _مهزیار درویشی :تجربه مهمانی اکسپرسیونیستی خــ ـیانـت و عشق و نفرت در تماشاخانه «دا»
[/BCOLOR]وارد سالن شدم. حس نمور و یخزده در ساعت هشت شب، مکان: تماشاخانه «دا»؛ جایی که منتظر شنیدن حرفهایی هستم از زبان خانم ایکس.
از همان لحظه اول، خانم ایکس با ما روراست و بیپرده است، درست مثل مکان اجرا و متن نمایش، چراکه در شروع نمایش چند فاکتور بصری نظیر آجرهای وحشتزده،کفن و چشمهای از حدقه درآمده خانم ایکس به من نهیب میزند که: هی! فلانی، اینجا همه چیز تمام شده، ولی این پایان کار نیست، اینجا روایتی هنوز میجوشد، پس گوش کن به ضجههای در گلومانده خانم ایکس ...
عاطفه پاکبازنیا (خانم ایکس) آنچنان دقیق و کاربلد و خوشفرم ما را به میهمانی اکسپرسیونیستی خــ ـیانـت و عشق و نفرت با دسر دیوانگی دعوت میکند که انگار ما هم در این جنایت دخیل هستیم. جاهایی از این نمایش حس میکردم به لبه قابِ پنجره خانهیی از بیرون به داخل نگاه میکنم و تمام قطعات پازل در دستان خانم ایکس یکی یکی و بجا در صفحه و جای خود قرار میگیرند. چه شست و روفته! همه چیز مهیا بود و بساطش جورِجور ...
صدای وهمآلود عقربههای ساعت با روح خانم ایکس، نوید یک عشقبازی با طعم گس خون را میدهد. جواد عاطفه در مسند کارگردان با مخاطبش روراست جلو آمد، آنقدر که باورپذیری این اتفاق با زبان اعتراف و مرگ اجتنابناپذیر بود. او (جواد عاطفه) بسیار هوشمندانه چند هنر را حول محور اثر خود به گردش درآورد، زنجیری از نقاشی، موسیقی، عکاسی و ادبیات که با ریتم درست به مرکزیت تئاتر در این اجرا دیده میشد.کاملاً محسوس بود که نمیشود گفت اجرای خانم ایکس یک اتفاق بود و بس، خانم ایکس یک سر و گردن از تئاترهای این روزهای ایران با تمام زرق و برقهایش و اسامی سوپراستارها بالاترست،کلاه از سر برمیدارم به نشانه احترام و این همه زیباشناسی دقیق!
کار مونولوگ به سیاق روایت حدیث نفسی، راهرفتن روی لبه تیغ است، و هر کسی به عنوان کارگردان، نویسنده یا بازیگر و طراح، فقط حق یک انتخاب را دارد، آن هم درست عملکردن است ولاغیر، چراکه هیچچیز برای پنهانکاری نیست و عیار خودت را در معرض نمایش میگذاری اما قضاوت بدون شنیدن توضیحات و با توجه به هر آنچه دیده و درک کرده، بر عهده مخاطب است و در این راستا خانم ایکس سربلند بود و بیارفاق نمره بالایی را از آن خود کرده و الحق خوش رقصید.
در خاتمه بیتملق میگویم حال تئاتریام در اسفند با دیدن این اثر خوب شد،گویی جواد عاطفه این روزها زودتر از هر کسی سراغ چهارشنبهسوری و آتشبازی رفته! آن هم آتشبازی در مونولوگ. بیشک این قاعده را بلد است و باید منتظر آثار بعدی این گروه بود.
از همان لحظه اول، خانم ایکس با ما روراست و بیپرده است، درست مثل مکان اجرا و متن نمایش، چراکه در شروع نمایش چند فاکتور بصری نظیر آجرهای وحشتزده،کفن و چشمهای از حدقه درآمده خانم ایکس به من نهیب میزند که: هی! فلانی، اینجا همه چیز تمام شده، ولی این پایان کار نیست، اینجا روایتی هنوز میجوشد، پس گوش کن به ضجههای در گلومانده خانم ایکس ...
عاطفه پاکبازنیا (خانم ایکس) آنچنان دقیق و کاربلد و خوشفرم ما را به میهمانی اکسپرسیونیستی خــ ـیانـت و عشق و نفرت با دسر دیوانگی دعوت میکند که انگار ما هم در این جنایت دخیل هستیم. جاهایی از این نمایش حس میکردم به لبه قابِ پنجره خانهیی از بیرون به داخل نگاه میکنم و تمام قطعات پازل در دستان خانم ایکس یکی یکی و بجا در صفحه و جای خود قرار میگیرند. چه شست و روفته! همه چیز مهیا بود و بساطش جورِجور ...
صدای وهمآلود عقربههای ساعت با روح خانم ایکس، نوید یک عشقبازی با طعم گس خون را میدهد. جواد عاطفه در مسند کارگردان با مخاطبش روراست جلو آمد، آنقدر که باورپذیری این اتفاق با زبان اعتراف و مرگ اجتنابناپذیر بود. او (جواد عاطفه) بسیار هوشمندانه چند هنر را حول محور اثر خود به گردش درآورد، زنجیری از نقاشی، موسیقی، عکاسی و ادبیات که با ریتم درست به مرکزیت تئاتر در این اجرا دیده میشد.کاملاً محسوس بود که نمیشود گفت اجرای خانم ایکس یک اتفاق بود و بس، خانم ایکس یک سر و گردن از تئاترهای این روزهای ایران با تمام زرق و برقهایش و اسامی سوپراستارها بالاترست،کلاه از سر برمیدارم به نشانه احترام و این همه زیباشناسی دقیق!
کار مونولوگ به سیاق روایت حدیث نفسی، راهرفتن روی لبه تیغ است، و هر کسی به عنوان کارگردان، نویسنده یا بازیگر و طراح، فقط حق یک انتخاب را دارد، آن هم درست عملکردن است ولاغیر، چراکه هیچچیز برای پنهانکاری نیست و عیار خودت را در معرض نمایش میگذاری اما قضاوت بدون شنیدن توضیحات و با توجه به هر آنچه دیده و درک کرده، بر عهده مخاطب است و در این راستا خانم ایکس سربلند بود و بیارفاق نمره بالایی را از آن خود کرده و الحق خوش رقصید.
در خاتمه بیتملق میگویم حال تئاتریام در اسفند با دیدن این اثر خوب شد،گویی جواد عاطفه این روزها زودتر از هر کسی سراغ چهارشنبهسوری و آتشبازی رفته! آن هم آتشبازی در مونولوگ. بیشک این قاعده را بلد است و باید منتظر آثار بعدی این گروه بود.