حوادث ایرانی عاقبت رابـ ـطه نامشروع دختر ۱۵ ساله با دو مرد مسن!!

  • شروع کننده موضوع *نغمه*
  • بازدیدها 355
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

*نغمه*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
5,064
امتیاز واکنش
3,627
امتیاز
0
محل سکونت
همین نزدیکی
[h=2]عاقبت رابـ ـطه نامشروع دختر ۱۵ ساله با دو مرد مسن!![/h]
361769589-parsnaz-ir.jpg

عاقبت رابـ ـطه نامشروع دختر ۱۵ ساله با دو مرد مسن سمانه دختر ۱۵ ساله با خبرنگاران از اتفاقات تلخ زندگی اش صحبت کرد و گفت : من بچه بودم و خوب و بد را تشخیص نمی دادم. اما او که مردی ۴۱ ساله است با سوء استفاده از اعتماد مادرم، مرا شیفته محبت های دروغین خودش کرد و برای این که بتواند نقشه های شوم خود را عملی کند یک گوشی تلفن همراه و سیم کارت اعتباری برایم هدیه خرید.


این دختر جوان در ادامه بیان کرد : خانواده ام از این بابت خیلی خوشحال شدند و از این مرد حقه باز تشکر کردند ولی از همان روز پیامک بازی های او شروع شد وبه من پیشنهاد دوستی داد و من با دریافت این پیامک ها خیلی ناراحت شدم و گفتم موضوع را به خانواده ام اطلاع می دهم. اما این مرد شیطان صفت تهدیدم کرد اگر یک کلمه حرف بزنم مادرم را از کار اخراج خواهد کرد. «نقی» آن قدر سماجت نشان داد و با جملات عاطفی و خرید کادوی جشن تولد و… روی احساساتم پا گذاشت که فریبش را خوردم و….

سمانه افزود : ما یک سال به طور پنهانی با هم رابـ ـطه داشتیم تا اینکه والدینم فهمیدند چه حماقت بزرگی کرده ام. مادرم که کارگر خانه این مرد هـ*ـوس باز بود به خاطر این مسئله با نقی درگیر شد و کار خودش را از دست داد. البته او خیلی زود به استخدام یک شرکت درآمد و کار مناسبی برایش جور شد؛ مدتی از این ماجرا گذشت و چون خانواده ام نسبت به من بدبین و بی اعتماد شده بودند


و زیر ذره بین قرار داشتم تصمیم احمقانه دیگری گرفتم و با پسر عمویم ارتباط برقرار کردم. اوکه جوانی الاف و بیکار بود به خواستگاری ام آمد و با وجود آن که پدر و مادرم جواب منفی داده بودند با امیر فرار کردم و والدینم مجبور شدند از ترس آبروی شان با ازدواج ما موافقت کنند.

دختر جوان ۱۵ ساله در ادامه گفت : متاسفانه این ازدواج عجولانه به سرنوشت خوبی ختم نشد و در مدت کوتاهی فهمیدم شوهرم به کراک و شیشه آلوده است و او حتی می خواست مرا هم به دام مواد مخـ ـدر و فساد اخلاقی بیندازد. با نگرانی موضوع را به خانواده ام اطلاع دادم و در سن ۱۵ سالگی ، مهر طلاق صفحه شناسنامه ام را سیاه کرد.

البته این تنها اشتباه زندگی ام نبود و در ادامه من در برابر این شکست تلخ نتوانستم طاقت بیاورم و متاسفانه دوباره با نقی تماس گرفتم و او با بهانه کمک و جبران اشتباهات گذشته مرا به مردی ۵۰ ساله که از اقوام شان است معرفی کرد و این مرد هـ*ـوس باز که همسر و سه فرزند دارد به خواستگاری ام آمد. اما پدر و مادرم مخالفت شدید خود را با این پیشنهاد اعلام کردند.

من که فقط دنبال راه نجاتی بودم ارتباط مخفیانه ام را با او و نقی ادامه دادم و بالاخره به اتهام رابـ ـطه نامشروع دستگیر شدیم.سمانه با ابراز پشیمانی توصیه ای به هم سالان خود داشت و گفت : ای کاش با پدر و مادرم دوست بودم تا چنین سرنوشتی برایم رقم نمی خورد. من از دخترهای هم سن و سال خودم خواهش می کنم مراقب خودشان باشند و هیچ مسئله ای را در زندگی ازپدر ومادرشان مخفی نکنند.

منبع:باشگاه خبرنگاران
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
109
بالا