عبرت عاقلان نزد فرهنگ‌نویس عارفان!

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 153
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
«عبرت» از ویژه‌واژه (زبان‌زد)های عارفان (اصطلاحات الصوفیه) است. عارف خوش‌ذوق نیک‌بیان، عبدالرزاق کاشانی، در دو اصطلاح‌نامه‌ی عرفانی پرارجش، «اصطلاحات الصوفیه» و «لطائف الإعلام فی إشارات أهل الإلهام»، آن را می‌شناساند (تعریف می‌کند) ولی در «رشح الزلال فی شرح الألفاظ المتداوله بین أرباب الأذواق والأحوال» از آن نامی نمی‌برد. او آن را برگرفته (مشتق) از «عبور» (گذشتن) می‌داند. پیش‌تر، در «عبور از گذشته» و دیگر یادداشت‌ها و پاره‌ها، عبرت را «واژه‌کاوی» (تحلیل لغوی) کرده‌ایم (واژه‌ی عبرت را کاویدیم!) و این‌جا، باز نمی‌انجامیم (تکرار نمی‌کنیم). اگر سان‌واژه‌های (قیود) شناسنده‌ی (تعریف) کاشانی را بزداییم (بیندازیم: حذف کنیم) و از گونه‌هایش چشم بپوشیم (صرف نظر نماییم)، بکوتاهی (اجمالا) و آسانی، می‌توان عبرت را در عرفان، «عبور من الظاهر إلی الباطن ومن الباطن إلی الظاهر» (گذشتن از نما (رویه یا نمود) بسوی/بدرون (نهاد یا اندرون) و واژگونه) شناساند. این سخن کاشانی مرا بیاد «عبرت آیی» می‌اندازد که بارها درباره‌اش گفته و نوشته‌ام. برایم بسیار دلچسب و گیراست که کاشانی در شناساندن عبرت، از گزاره‌ی «ما یعتبر به» که پیش‌تر آن را نهاده‌ی هدف‌بینانه‌ی تاریخ دانسته‌ام، بهره می‌برد. نمی‌خواهم در این یادداشت کوتاه، عبرت عارفان را گسترده، بازگویم (نقل کنم) و آن را بگزارم (شرح نمایم) و شما را بکتاب‌های یادشده از کاشانی باز می‌گردانم (ارجاع می‌دهم) ولی باید گفت که عبرت عارفان بـ«فراست» و «بصیرت» نزدیک و پیوسته است (قرابت و نسبت دارد). این دو کلیدواژه‌ی گران و ارجمند عرفانی را کاشانی در کتاب‌های نام‌بـرده و هم‌چنین در شرح بی‌مانندش بر «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری کاویده است. او در کنار «عبره أولی‌الأبصار» («بصائر الاعتبار» یا «تبصره أولی‌الاعتبار»)، «عبره أولی الألباب» و «عبره أهل السر» از گونه‌ای دیگر از عبرت با نام «عبره العقلاء» یاد کرده که می‌توان آن را همان «عبرت تاریخی» دانست. او می‌نویسد: «عبره العقلاء: تصفحهم أخبار الماضین وتذکرهم ما سلف من سیر الأولین …» (لطائف الإعلام) «تصفح» که «پژوهش» را در فارسی برابرش نهادند، جستجویی‌ست موشکافانه (بادقت) و یک‌سره (تام و تمام) که مرا بیاد «استقراء تام» در منطق می‌اندازد. ژرف‌نگرید (دقت کنید) که او پس از «پژوهش رویدادهای گذشتگان» بمانند درامد و پیش‌نیاز، از یادآوری (تذکر) «سیر الأولین» سخن رانده و دانستن و یادآوری پاره‌پاره‌ی رویدادها را «عبرت» نمی‌داند و رسیدن و دست یافتن بـ«سان» و «منش»های (سیر و سنن) پیشینیان را برای یادآوری، بایسته (لازم و ضروری) می‌شمرد. او این عبرت را بـ«خردمندان» (عقلاء) می‌افزاید (اضافه می‌کند) زیرا خردمندان‌اند که این‌چنین، عبرت می‌گیرند. بدنبال آن شناسنده، سفارش آشنا و پرآوازه‌ی امیرمومنان (سلام الله علیه) بفرزندشان امام حسن مجتبا (سلام الله علیه) را می‌آورد: «قال علی کرم الله وجهه فی وصیته لابنه الحسن رضی الله عنه فسر فی دیارهم وآثارهم فانظر ما فعلوا وعما انتقلوا وأین وحلوا فی دیار الغربه وکأنک عن قلیل قد صرت کأحدهم فاصلح مثواک ولاتبع آخرتک بدنیاک» (نهج البلاغه … در این‌جا ناقص و معیب بازگو شده) کاشانی بارها از سخنان «اهل بیت» (سلام الله علیهم) در آثارش بهره بـرده تا جایی که برخی او را شیعه پنداشتند. سخن درباره‌ی این فرمایش امیرمومنان (سلام الله علیه) بسیارست و شرحش را بگذار تا وقت دگر …!
 
بالا