طنز عکس نوشته های طنز اینستاگرامی

شکوفه حسابی

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/08/02
ارسالی ها
7,854
امتیاز واکنش
29,176
امتیاز
1,001
محل سکونت
ترینیداد و توباگو
1513242111-parsnaz-com.jpg


2131561925-parsnaz-com.jpg


Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
  • پیشنهادات
  • شکوفه حسابی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/02
    ارسالی ها
    7,854
    امتیاز واکنش
    29,176
    امتیاز
    1,001
    محل سکونت
    ترینیداد و توباگو
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    تعدادی استاد دانشگاه رابه فرودگاه دعوت کردند و آن ها را در هواپیمایی نشاندند. وقتی درهای هواپیما را بستند، از بلندگو اعلام شد: این هواپیما ساخت دانشجوهای شماست! وقتی اساتید ارجمند این خبر را شنیدند، همه ی از دم اقدام بـه فرار کردند! همه ی با عجله بـه سمت در خروجی می‌دویدند، بجز یک استاد کـه خیلی ریلکس نشسته بود.



    از او پرسیدند

    چرا نشستی؟ نگو کـه نمی ترسي

    استاد با خونسردی گفت

    اگر این هواپیما ساخت دانشجوهای مـن اسـت

    شک دارم پرواز بکند، تازه اگر روشن شود

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     

    شکوفه حسابی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/02
    ارسالی ها
    7,854
    امتیاز واکنش
    29,176
    امتیاز
    1,001
    محل سکونت
    ترینیداد و توباگو
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی کـه سی سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی‌ از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود. در روز موعود، مهمان سیاستمدار تأخیر داشت و بنابر این کشیش تصمیم گرفت کمی‌ برای مستمعین صحبت کند. کشیش پشت میکروفن قرار گرفته و گفت: سی سال قبل وارد این شهر شدم.



    راستش را بخواهید، نخستین کسی‌ کـه برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا بـه وحشت انداخت. بـه دزدی‌هایش، باج‌گیری، رشوه‌ خواری، هوسرانی‌، زنـ*ـا با محارم و هر گـ ـناه دیگری کـه تصور کنید اعتراف کرد. آن روز فکر کردم کـه جناب اسقف اعظم مرا بـه بدترین نقطه زمین فرستاده اسـت ولی‌ با گذشت زمان و آشنایی با بقیه اهل محل دریافتم کـه در اشتباه بوده‌ام.



    این شهر مردمی نیک دارد. دراین لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شده و از او خواستند کـه پشت میکروفن قرار گیرد. در ابتدا از این کـه تأخیر داشت عذرخواهی‌ کرد و سپس گفت: بـه یاد دارم زمانی کـه پدر پابلو وارد شهر شد، مـن نخستین کسی‌ بود کـه برای اعتراف مراجعه کردم.

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     

    شکوفه حسابی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/02
    ارسالی ها
    7,854
    امتیاز واکنش
    29,176
    امتیاز
    1,001
    محل سکونت
    ترینیداد و توباگو
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    روزی مرد خسیسی کـه تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بودو پول و دارایی زیادی جمع کرده بود قبل از مرگ بـه زنش گفت: مـن می خواهم تمامی اموالم رابه آن دنیا ببرم. او از زنش قول گرفت کـه تمامی پول‌هایش رابه همراهش در تابوت دفن کند. زن نیز قول داد کـه چنین کند. چند روزبعد مرد خسیس دار فانی را وداع کرد.



    وقتی مأموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجا آوردند و میخواستند تابوت مرد را ببندند و آنرا در قبر بگذارند، ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. مـن باید بـه وصیت شوهر مرحومم عمل کنم. بگذارید مـن این صندوق را هم در تابوتش بگذارم. دوستان آن مرحوم کـه از کار همسرش متعجب شده بودند بـه او گفتند آیا واقعاً حماقت کردی و بـه وصیت آن مرحوم عمل کردی؟



    زن گفت: مـن نمی‌توانستم بر خلاف قولم عمل کنم. همسرم از مـن خواسته بود کـه تمامی دارایی‌اش را در تابوتش بگذارم و مـن نیز چنین کردم. البته مـن تمامی دارایی‌هایش را جمع کردم و وجه آنرا در حساب بانکی خودم ذخیره کردم. در مقابل چکی بـه همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آنرا در تابوتش گذاشتم، تا اگر توانست آنرا وصول کرده و تمامی مبلغ آنرا خرج کند.

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     

    شکوفه حسابی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/02
    ارسالی ها
    7,854
    امتیاز واکنش
    29,176
    امتیاز
    1,001
    محل سکونت
    ترینیداد و توباگو
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    ﺳﮓ ﮔﻠﻪ‌ﺍی مرد، ﭼﻮﻥ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺧﻴﻠﻰ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ آرامستان‌هاي مسلمانان ﺩﻓﻦ ﻛﺮﺩ. ﺧﺒﺮ ﺑﻪ مفتی ﺷﻬﺮ ﺭﺳﻴﺪ و ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﺳﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ بـه خاک ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭﻗﺘﻰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ مفتی ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ مفتی، ﺍﻳﻦ ﺳﮓ ﻭﺻﻴﺘﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻣﻰ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﺮﺽ ﻛﻨﻢ ﺗﺎ ﺑﺮ ﺫﻣﻪ ﻣﻦ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﺎﻗﻰ ﻧﻤﺎﻧﺪ!



    مفتی ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﻭﺻﻴﺖ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺳﮓ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﻮﺕ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻡ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻭﺻﻴﺖ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻛﺴﻰ ﺑﺪﻫﻢ؟ ﺳﮓ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﻤﺎ ﻛﻪ مفتی ﺷﻬﺮ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩ! اینک ﮔﻠﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺖ! مفتی ﺑﺎ تأﺛﺮ ﻭ تأسف ﮔﻔﺖ: ﻋﻠﺖ ﻓﻮﺕ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺳﮓ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟



    ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻭﺻﻴﺖ ﻧﻜﺮﺩ؟

    ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺍﺧﺮﻭﻯ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻣﻨﺖ ﻧﻬﺪ

    ﻭ ﺗﻮ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺮﻭ

    ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻭﺻﺎﻳﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺩﺍﺷﺖ

    ﻣﺎ ﺭﺍ ﺁﮔﺎﻩ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺗﺎ بدان ﻋﻤﻞ ﻛﻨﻴﻢ!

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     

    شکوفه حسابی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/02
    ارسالی ها
    7,854
    امتیاز واکنش
    29,176
    امتیاز
    1,001
    محل سکونت
    ترینیداد و توباگو
    2071687373-parsnaz-com.jpg


    دعای مادرم برای من:
    خدایا پسرم قیافه که نداره دخترا عاشقش بشن، حداقل یه پولی بهش بده یه اتومبیل بخره، عاشق پول و ماشینش بشن.
    .
    .
    من : 0_#
    اون دختره که میخاد عاشقم بشه:$_$
    وزارت ورزش و جوانان : @_@

    1010720891-parsnaz-com.jpg


    ‏خدا رحمت کنه اسم پدربزرگم شربتعلی بود صدامون که میخاست بزنه می‌گفت تخم شربتی

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     

    شکوفه حسابی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/02
    ارسالی ها
    7,854
    امتیاز واکنش
    29,176
    امتیاز
    1,001
    محل سکونت
    ترینیداد و توباگو
    خنديديم مامان بزرگه من دارم؟

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    يه بار بابام ميخواس به شوهر خالم بگه
    “شما آبي ازتون گرم نميشه”
    با “شما بخاري ازتون در نمياد”
    قاطي كرد گفت بابا شما كه آبي ازتون در نمياد

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    دیروز برقا رفت بابام گفت پاشو یه شمع روشن کن منم گفتم تو وجودت خودش نوره
    یهو دیدم یه دمپایی داره میاد سمتم بابام گفت:لایک خوشم اومد
    بابای مهربونه ما داریم/:

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    ‏به شوهر عمم گفتم هندزفريمو نديدي؟
    گفت فك كن ببين اگه هندزفري بودي كجا قايم ميشدي؟
    حالا ميفهمم چرا عمم يه سال بعد ازدواجش افسردگي گرفت
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    10
    بازدیدها
    363
    پاسخ ها
    13
    بازدیدها
    797
    پاسخ ها
    2
    بازدیدها
    206
    پاسخ ها
    7
    بازدیدها
    703
    پاسخ ها
    17
    بازدیدها
    490
    پاسخ ها
    26
    بازدیدها
    685
    پاسخ ها
    80
    بازدیدها
    4,222
    پاسخ ها
    75
    بازدیدها
    21,617
    بالا