فرق عشق و نياز جنسي چيست؟

  • شروع کننده موضوع cinder
  • بازدیدها 224
  • پاسخ ها 2
  • تاریخ شروع

cinder

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/21
ارسالی ها
4,447
امتیاز واکنش
35,494
امتیاز
856
به گفته يكي از اساتيد:عشق واقعي فقط خداست و بقيه عشق ها (عشق به جنس مخالف) همش هوسه. پشت كتاب آخرين راز شاد زيستن هم نوشته بود : شخصي به همسرش مي گويد من عاشق تو هستم و بدون تو نمي توانم زندگي كنم؛ اما اين عشق نيست اين گرسنگي است، شما نمي تواني در آن واحد هم كسي را دوست بداريد، هم بي تابانه نيازمندش باشيد؛ عاشق واقعي كسي است كه معشوق خود را آزاد مي گذارد تا خودش باشد؛ در عشق اجباري نيست عشق يعني امكان انتخاب به معشوق دادن؛ براي آنكه كسي يا چيزي را بدست آوري رهايش كن. همه ميگویند زن و شوهر زندگي عاشقانه اي با هم داشته باشن، اما اين دو طرز تفكر كه باهم در تضادن!


عشق بر دو گونه است : حقيقي و مجازي


الف) عشق‏ هاى مجازى
در اين گونه عشق‏، موضوع عشق ورزي همان صفات ظاهري و كمالات مشهود و محسوس محبوب است؛ يعني كمالات ظاهري محبوب، موجب جذب عاشق مي شود.
عشق مجازي خود دو گونه است :
1. عشق حيواني؛ كه در آن عاشق تنها از روي هـ*ـوس معشوق خود را مي خواهد و به جنبه هاي جنسي او نظر دارد (كه عشق كاذب و دروغين هم گفته مي شود، عشق كاذب و دروغين، داراى منشأ جنسى است). در اين عشق، عاشق به صورت ظاهرى معشوق و رنگ و روى او متوجه است. اين نوع عشق - كه به جفا، نام عشق بر آن نهاده‏ اند - موجب تسلط نفس اماره و تقويت آن و حكومت خلق و خوی جنـ*ـسی انسان بر قوه عاقله و در نتيجه خاموش شدن نور عقل مى ‏شود (شرح الاشارات و التنبيهات، نمط نهم، فصل هفتم و هشتم).
2. عشق پاك؛ در اين عشق اگر چه نظر عاشق به ظاهر محبوب است، ولي چون ظاهر، نماد باطن است و نشان از ذات الهي دارد، خود زمينه ساز عشق حقيقي مي شود و مانند پلي عاشق را به سوي عشق حقيقي رهنمون مي گردد.
ب) عشق حقيقى و الهى
عشق حقيقى، عبارت است از قرار گرفتن موجودى كمال‏جو در مسير جاذبه كمال مطلق، يعنى خداوند متعال، پروردگارى كه جميل مطلق، بى‏نياز، يگانه، داناى اسرار، توانا، قاهر و معشوق است كه همه رو به سوى او دارند و او را مى ‏طلبند (احياء علوم الدين، غزالى، ج 4، ص 283 - 279).
عشق مجازى خود عشق اصلى و اصيلي نيست و از روى تسامح به آن عشق اطلاق مى ‏شود. پيروان عرفان اصیل و حقیقی، جهان هستى را (از جمله انسان را) مظهر و نشان حضرت حق دانسته، و عشق به مظاهر خداوند سبحان را عشق مجازى در طول عشق به ذات پروردگار مى ‏دانند. به قول سعدى :
به جهان خرّم از آنم كه جهان خرّم از اوست / عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست.
 
  • پیشنهادات
  • cinder

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/21
    ارسالی ها
    4,447
    امتیاز واکنش
    35,494
    امتیاز
    856
    حال اگر كسي به همسرش تنها نگاه حيواني داشته باشد و به جنبه هاي جسمی و جنسي او نگاه كند، مسلماً نام عشق را بر اين رابـ ـطه نمي توان گذاشت؛ ولي اگر علاوه بر جنبه هاي جسمی و جنسي ( كه خواه ناخواه يكي از اجزاي زندگي مشترك است و بايد باشد) دو احساس ديگر را نيز در رابـ ـطه با همسر خود داشته باشد و اين سه عنصر را در چارچوب ديني و رسيدن به رضايت خداوند ببيند، عشقي پاك و حقيقي را ثبت خواهد كرد. در ادامه به توضيح اين سه احساس مي پردازيم :
    رابرت استرنبرگ (روانشناس) براي عشق سه جزء اصلي مطرح مي كند ( نظريه مثلث عشق) :
    1. صميميت و همدلي (محبت)، 2. هـ*ـوس و خواهــش نـفس (نياز جنسي و س ک س)، 3. تعهد و پايبندي.


    اين اجزا به شكل هاي مختلف با هم تلفيق مي شوند و هشت نوع عشق را به وجود مي آورند :
    1. فقدان عشق؛ هيچ يك از مولفه هاي سه گانه وجود ندارد .
    2. دوست داشتن؛ در آن فقط صميميت و همدلي وجود دارد.
    3. شيفتگي ؛ در آن فقط هـ*ـوس وجود دارد .
    4. عشق پوچ؛ در آن فقط تعهد وجود دارد .
    5. عشق رمانتيك؛ در آن صميميت و هـ*ـوس بدون وجود تعهد وجود دارد .
    6. عشق رفاقتي و همدلانه؛ در آن صميميت و تعهد بدون هـ*ـوس وجود دارد .
    7. عشق احمقانه؛ در آن هـ*ـوس و تعهد بدون صميميت وجود دارد.
    8. عشق كامل و آرماني؛ در آن هر سه مولفه وجود دارد .
    هر يك از اين مولفه ها اگر در زندگي فرد نباشد، عشق كامل را تجربه نخواهد كرد. در صورت وجود اين سه مولفه و حاكم كردن نگاه ديني به زندگي، اين عشق مي تواند پلي براي رسيدن به عشق حقيقي (كه همان قرب و رضايت خداوند است) باشد.

    اگر نياز جنسي نبود، نسل بشر در طول زمان از بين مي رفت. ايننياز جنسي زن و مرد است كه باعث آميزش و توليد مثل مي شود. خداوندي كه حكيم است، براي بقاي نسل بشر و لـ*ـذت بردن از زندگي دنيايي، قوه هـ*ـوس و نياز جنسي را در وجود هر انساني قرار داده و گفته است راه ارضاي صحيح اين نياز از طريق ازدواج است. پس اگر اين نياز از مسير صحيح ارضـ*ـا شود، مورد رضايت خداوند خواهد بود. علاوه بر اين در دين ما احاديث فراواني درباره استحباب امر ازدواج، محبت كردن به همسر و ارضاي نيازهاي جنسي وجود دارد. با اين موارد پر واضح است كه عشق به همسر (با توجه به مولفه هايي كه ذكر شد) با وجود نياز جنسي هيچ منافاتي ندارد و برعكس اگر نياز جنسي را از رابـ ـطه زن و شوهر بگيريم به ساختمان عشق، ضربه مهلكي وارد كرده ايم. هوسي كه معطوف به همسر شرعي و قانوني فرد بوده و همراه با تعهد و محبت باشد، امري تقديس شده است.
     

    cinder

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/21
    ارسالی ها
    4,447
    امتیاز واکنش
    35,494
    امتیاز
    856
    در مورد اين جمله كه از كتاب «راز شاد زيستن» نقل كرده بوديد بايد گفت :
    نويسنده اين كتاب (آندرو متيوس) فردي مسلمان نيست و نگاهي كه به مقوله عشق دارد از تفكرات غربي و جهان بيني اش نشات گرفته است. آدمي بايد عاشق فردي شود كه داراي كمالات و صفات اخلاقي و ايماني باشد. ما عشق در يك نگاه و يك لحظه را قبول نداريم. اگر فردي تنها عاشق چهره و ظاهر و اندام كسي شود، پاي در عرصه عشق حيواني گذاشته است كه پس از رفتن نمودهاي زيبايي طرف مقابل، عشق او نيز كمرنگ شده يا از بين مي رود و در آن صورت فرد به دنبال عشقي ديگر خواهد رفت.
    اگر فردي به همسرش بگويد «من بدون تو يك لحظه هم نمي توانم زندگي كنم»، دچار توهم عشق شده است و عشقي حقيقي در او شكل نگرفته است؛ البته زوجين براي ابراز محبت مي توانند از اين نوع جملات به هم بگويند، اما اگر بخواهند پس از از دست دادن همسرشان (مرگ همسر و ...) به اين جمله عمل كنند بايد گفت در زمينه اعتقادات ديني تزلزل دارند، چون ما به اين دنيا آمده ايم كه امتحان پس بدهيم و بندگي خود را ثابت كرده و به دستورات دينمان عمل كنيم تا نتيجه آن را در دنياي ابدي بگيريم؛ هيچ كجاي دين ما نگفته است كه در صورت از دست دادن يك فرد (هر كسي مي خواهد باشد) زندگي را رها كنيد و بر طبل ناتواني و افسردگي و خستگي از دنيا بكوبيد.
    اين حرف درست است كه در عشق اجباري نيست. انسان را نمي توان به جبر و زور عاشق كسي كرد، ولي وقتي زندگي مشتركي شروع مي شود زن و شوهر در چارچوبي خاص قرار مي گيرند و اين گونه نيست كه ديگر آزاد باشند و هر كاري دوست داشتند بكنند. احساس محبت و دوست داشتن بايد قبل از ازدواج و موقع خواستگاري به وجود بيايد و پس از ازدواج بايد در مسيري كه دين مشخص كرده است حركت كند؛ اينگونه نيست كه كه فردي به همسرش بگويد من يك ماه عاشق تو بودم و بدون هيچ دليلي مي خواهم عاشق ديگري شوم. اين نوع تفكرات شيطاني است و اسلامي نيست.
    شما وقتي كتابي را مطالعه مي كنيد و با مطالبي چالش بر انگيز برخورد مي كنيد، نبايد بي تفكر آن ها را قبول كنيد و سبك زندگي تان را بر اساس آن تغيير دهيد، بلكه بايد ببينيد نويسنده آن كتاب كيست، در چه فرهنگي بزرگ شده، چه تفكراتي دارد، مغرض است يا منصف و آيا تفكرات او با جهان بيني شما (كه يك مسلمان هستيد) تطبيق دارد يا نه؟ پس هر مطلبي از هر نويسنده اي را نبايد بدون تحقيق و تفكر، درست بپنداريد. چرا كه تزريق تفكرات اشتباه و پرورش آن ها در ذهن، باعث ايجاد سوالاتي خواهد شد كه پايه اشتباه دارند. وقتي مباني فكري فردي اشتباه باشد، پاسخ هاي صحيحي كه دريافت مي كند را اشتباه خواهد دانست. اميدواريم همواره از اين آفت فكري به دور باشيد.
    تذکر : حرف و سخن درست که دلیل و مدرک متقن داشته باشد و مخالف دین اسلام هم نباشد را هر کسی بگوید باید از او پذیرفت.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا