- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
فلات بزرگ ایران در دوره اشکانی برای سدههای متمادی چهارراه رویدادهای هنری بود و نگهبانان دروازههای فرهنگی خاوری، باختری و شمالی کشور بیشتر شرایط اقلیمی بودند و پافشاریهای اندک قومی، تا مرکزیتی با خصلت دیکته کننده و هماهنگ سازنده. به هنگام خواندن تاریخ سیـاس*ـی اشکانیان و پس از فراغت از آن، همواره در این اندیشهایم که بهراستی کسانی که به نام اشک نزدیک به پنج سده بر ایران فرمان راندند یامردمی که این فرمانروایی را حدود پنج قرن تجربه کردند، در سایه آن زیستند، آن را پذیرفتند و یا با آن کنار آمدند از چه فرهنگی برخوردار بودند و مظاهر مدنی آنها کدام ها بودهاند؟
در تاریخ ایران جز دوره مادها هیچ دورهای ازنظر اسناد مکتوب به فقر دوره اشکانی نیست. خود این خبر بخشی از تاریخ فرهنگ در زمان اشکانیان است. البته نه به این معنا که اشکانیان کم فرهنگ بودهاند، بلکه به این معنا که اشکانیان میلی به نوشتن نداشتهاند! شگفتانگیز است که خانم بویس، تقریباً با پذیرفتن گزارش عجیب پلوتارک که آثار هومر را همه میخوانند و کودکان پارسی و شوشی… تراژدی های سوفوکلس و اورپید را از برکرده و میسرایند، مینویسد، که در شهرهای یونانی (شهرهای جدید سلوکی) کوچکتر که در پیرامون پادگانهای دائمی نظامی ساختهشده بودند، زبان رسمی همیشه یونانی بود و ایرانیان بهگونهای جدی به یادگرفتن زبان یونانی میپرداختند! اینگونه از برداشتهای بیشازاندازه آزاد و گیجکننده، در قلم رویی که آکنده از ابهام است، تنها بر دشواری پژوهش میافزایند. اگر مردم ایران با زبان یونانی آشنا میبودند، امروز ذخیره ما از این زبان به چند واژه اقتصادی، مانند درهم (دراخمه)، دینار (ډناریوس) و سیم (نقره) و نام برخی از سنگهای گرانبها، مانند الماس و زمرد و مروارید و یاقوت محدود نمیشد. درزمینهٔ هنر نیز فرهنگ ایرانی نتوانست عناصر زیادی از هنر یونانی را هضم کند و با همه نیازی که در معماریهخامنشی و اشکانی به یونانیان بود، فرهنگ ایرانی جز مثلاً بهندرت سرستون کورینتی، مانند سرستون دو ستون برجایمانده در خورحه و چند عنصر دگرگونشده دیگر چیز زیادی از فرهنگ هنری یونانیان را نپذیرفت. پیکرتراشی ایرانی، خوب یا بد، حاصل همین کمبود رغبت به هنر بیگانه و ناسازگار بافرهنگ ایرانی بود.
پوشش زنان اشکانی
در تاریخ ایران جز دوره مادها هیچ دورهای ازنظر اسناد مکتوب به فقر دوره اشکانی نیست. خود این خبر بخشی از تاریخ فرهنگ در زمان اشکانیان است. البته نه به این معنا که اشکانیان کم فرهنگ بودهاند، بلکه به این معنا که اشکانیان میلی به نوشتن نداشتهاند! شگفتانگیز است که خانم بویس، تقریباً با پذیرفتن گزارش عجیب پلوتارک که آثار هومر را همه میخوانند و کودکان پارسی و شوشی… تراژدی های سوفوکلس و اورپید را از برکرده و میسرایند، مینویسد، که در شهرهای یونانی (شهرهای جدید سلوکی) کوچکتر که در پیرامون پادگانهای دائمی نظامی ساختهشده بودند، زبان رسمی همیشه یونانی بود و ایرانیان بهگونهای جدی به یادگرفتن زبان یونانی میپرداختند! اینگونه از برداشتهای بیشازاندازه آزاد و گیجکننده، در قلم رویی که آکنده از ابهام است، تنها بر دشواری پژوهش میافزایند. اگر مردم ایران با زبان یونانی آشنا میبودند، امروز ذخیره ما از این زبان به چند واژه اقتصادی، مانند درهم (دراخمه)، دینار (ډناریوس) و سیم (نقره) و نام برخی از سنگهای گرانبها، مانند الماس و زمرد و مروارید و یاقوت محدود نمیشد. درزمینهٔ هنر نیز فرهنگ ایرانی نتوانست عناصر زیادی از هنر یونانی را هضم کند و با همه نیازی که در معماریهخامنشی و اشکانی به یونانیان بود، فرهنگ ایرانی جز مثلاً بهندرت سرستون کورینتی، مانند سرستون دو ستون برجایمانده در خورحه و چند عنصر دگرگونشده دیگر چیز زیادی از فرهنگ هنری یونانیان را نپذیرفت. پیکرتراشی ایرانی، خوب یا بد، حاصل همین کمبود رغبت به هنر بیگانه و ناسازگار بافرهنگ ایرانی بود.
![2019_5c2e45f50f476_tarikhema.jpg](https://tarikhema.org/images/2019/01/2019_5c2e45f50f476_tarikhema.jpg)
پوشش زنان اشکانی