داستان قهر نی نی با ماه

آنیساااااااااا

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/07/30
ارسالی ها
3,720
امتیاز واکنش
65,400
امتیاز
1,075
سن
27

قهر نی نی با ماه

نی‏نی از وقتی ماه
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
را دیده بود، فکر می‏کرد ماهیک توپ
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
پر از شیر است و حتماً خوشمزه است. برای همین دهانش را باز کرد و دستش را دراز کرد؛ امّا نتوانست ماه را از آسمان
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
بگیرد و بخورد.

نی‏نی با ماه قهر
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
کرد. مادر، نی‏نی را بغـ*ـل کرد و او را به بازار
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
برد. نی‏نی‏ بغـ*ـل مادرش بود که ماه را از سوراخی که در سقف بازار بود دید؛ اما نی‏نی چادر
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
گلدار مادرش را روی صورتش کشید. مادر می‏خواست برای نی‏نی لباس
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
نو بخرد. نی‏نی ماهرا از پشت شیشه‏ی مغازه
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
دید. ماه می‏خواست با نورش آنجا را روشن کند تا نی‏نی رنگ لباس را بهتر ببیند؛ اما نی‏نی نمی‏خواست ماه لباس نو او را ببیند.

برای همین نگذاشت مادر لباس را به او بپوشاند. ماه برای اینکه نی‏نی با او آشتی کند، همراه‏شان راه افتاد؛ حتی وقتی آنها سوار اتوبوس شدند،نی نی ماه را از پشت شیشه‏ی اتوبوس دید.

وقتی نی نی و مادرش از اتوبوس پیاده شدند،ماه حتی در آب
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
جوی شنا کرد؛ اما نی نی باز به او نگاه نکرد. مادر وقتی به خانه
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
رسید برای نی نی آب قند درست کرد. ماه فکری کرد. عکسخودش را در شیشه انداخت.

نی‏نی ماه را در شیشه‏ی آب قندش دید. با خوشحالی شیشه‏ی آب قند را که مزّه‏ی ماهمی‏داد، خورد و با ماه آشتی کرد.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا