...لیبرالیسم دموکراتیک به معنی رایج در قرن بیستم با لیبرالیسم اولیه در قرن نوزدهم تفاوت هایی دارد. بی تردید دولت های لیبرال-دموکرات در قرن گذشته(19) و این قرن(20) سیاست های اجتماعی و اقتصادی مختلفی داشته اند؛ و حتی برای دفاع از حقوق اجتماعی طبقات فرودست به سیاست های رفاهی و دخالت در اقتصاد روی آورده اند. از این رو صرف مداخله ی دولت در اقتصاد به هر دلیل هرچند مغایر اصل اساسی لیبرالیسم، یعنی اقتصاد آزاد، است؛ دیگر خصوصیات دولت لیبرال را نفی نمی کند. دولت های سوسیال-دموکرات هم به این معنای گسترده کاملا لیبرال اند.
به طور خلاصه باید گفت که لیبرالیسم در عمل بسیار ناخالص تر از لیبرالیسم به عنوان فلسفه و نظریه بوده است.
برای ساده کردن مطلب می توان از دو نوع لیبرالیسم سخن گفت: اول، لیبرالیسم اقتصادی به مفهوم رایج، که به معنی حفظ بازار آزاد و رقابتی است و ممکن است در دولت های دیکتاتور و فاشیست هم برقرار باشد؛ دوم، لبیرالیسم فرهنگی، به معنی آزادی اندیشه و بیان، که امکان دارد در نظام هایی با اقتصاد دولتی نیز وجود داشته باشد
به طور خلاصه باید گفت که لیبرالیسم در عمل بسیار ناخالص تر از لیبرالیسم به عنوان فلسفه و نظریه بوده است.
برای ساده کردن مطلب می توان از دو نوع لیبرالیسم سخن گفت: اول، لیبرالیسم اقتصادی به مفهوم رایج، که به معنی حفظ بازار آزاد و رقابتی است و ممکن است در دولت های دیکتاتور و فاشیست هم برقرار باشد؛ دوم، لبیرالیسم فرهنگی، به معنی آزادی اندیشه و بیان، که امکان دارد در نظام هایی با اقتصاد دولتی نیز وجود داشته باشد