دلنوشته کاربران مجموعه دلنوشته از انقلاب | کیومرث آبادانی کاربر انجمن نگاه دانلود

  • شروع کننده موضوع keayoomars
  • بازدیدها 364
  • پاسخ ها 9
  • تاریخ شروع

keayoomars

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/08/08
ارسالی ها
18
امتیاز واکنش
83
امتیاز
71
زیاد اهل حرف زدن نیستم،به جایش می نویسم تا بگویند دیوانه نیست،او هم عقل دارد!
نوشته هایی کوتاه،در هیاهوی باورناپذیر انقلاب.


من از شور و هیجان انقلاب نمی ترسم.از تظاهرات و شعارهای ریز و درشتش واهمه ایی ندارم.
اهمیتی ندارد،اگر می خواهند، بگذار به مغازه های ارتش هم هجوم آورند و هرچه گاز و یخچال و تلوزیون است بار وانت کنند و ببرند به نا کجا آباد.بگذار کاباره ها را با خاک کوچه یکی کنند،اتوبوس ها را آتش بزنند و عکس های شاه و فرح را پاره کنند.
من از هیچ کدام شان نمی ترسم.ترس من از انقلاب نیست؛من از آن روزی می ترسم که آتش انتقام بعضی ها شعله بگیرد و شعله بگیرد و بسوزاند زندگی بعضی های دیگر را.من از این می ترسم که خشم سرکوب شدۀ شان به یکباره رها شود و آن وقت است که دارها برپا و صف های تیرباران روز به روز طویل و طویل تر از قبل می شود.من از آن روزی بیم دارم که هویدا را دهان بازنکرده،تیری در مغزش خالی کنند و او را بنامند «مفسد خائن»
می دانی،حس انتقام بد دردی است.مانند زخمی می ماند که هرچه بگذرد عمیق تر از قبل می شود و آخر سر عفونتش،زندگی ات را به باد می دهد.

دانلود.jpg
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • keayoomars

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/08
    ارسالی ها
    18
    امتیاز واکنش
    83
    امتیاز
    71
    می دانی،اگر آن روزها می دانستم که نتیجه ی این سـ*ـینه سپر کردن ها جلوی بارانی از گلوله و آتش ارتش و داوطلبانه جان را برکف کوچه ها و خیابان های شهر رها کردن ها و خود را انقلابی خواندن ها؛این می شود که که اتوبوس ها را خواهرانه_برادرانه،کنند و در ورزشگاه آریامهر را بر روی بانوان ببندند و سینماها را تخته کنند.مشت های گره کرده یتان را از هم باز می کردم و یک لیوان چای لب سور مهمانتان می کردم.شاید هم پیکان عزیز آقا را قرض می گرفتم و می رفتیم فرح آباد و کبابی بر بدن می زدیم و جوانی یمان را می کردیم.
    چه چیز نصیبتان شد؟چه چیز نصیبمان شد؟شمایی که آسفالت های خیابان ها را با خون تان رنگین کردید،حتی سهمتان نام یک کوچه هم نشد.
    انقلاب یعنی ویرانی و ما هنوز به انتظار ساختنش نشسته ایم. 1396111111134491513182084.jpg
     

    keayoomars

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/08
    ارسالی ها
    18
    امتیاز واکنش
    83
    امتیاز
    71
    آن روزها وقتی از امپریالیسم می گفتید و کفن پوشیده،دست هایتان را به هم گره زدید و راهی خیابان ها شدید،می دانستم که قصدتان خیر است،می دانستم که صدای آن روستایی که می گفت "گذشته ها نمی دانستیم امکانات چیست و اگر بچه هایمان می مردند می گفتیم قسمت است و خدا این طور خواسته،اما حالا فهمیده ایم که دوا و دکتر و آمپول هم هست و دردها را خوب می کند و تقصیر قسمت نیست،تقصیر امکانات است"
    می دانستم که می خواستید شکاف طبقاتی را از بین ببرید و حال دل مردم بدبخت و دورافتاده را خوب کنید.اما نه تنها شکاف طبقاتی از بین نرفت که شکاف زمین ها نیز به خاطر برداشت بیش از حد آب و فرونشت آن،ضمیمه اش شد.
    می دانستم که می خواستید ریشه ی بورژوازی ها را بخشکانید،سخت است بگویم اما اشتباها ریشه درختان جنگل های گلستان خشکانده شد.همان درخت هایی که روزی شاهد جوانی کردن هایمان بودند.

    دانلود (1).jpg images.jpg
     

    keayoomars

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/08
    ارسالی ها
    18
    امتیاز واکنش
    83
    امتیاز
    71
    می دانی در آن روز ها چه کسانی از همه بیچاره تر بودند؟
    نه روحانیون پای منبر ، نه لیبرال های سرکوب شده ،نه توده ایی های از غافله جا مانده و نه چریکی های محبوس شده در "قصر" و "اوین".
    بیچاره ترین ها در آن روزها ارتشیانی بودند که حکومت آن ها را مقابل مردم خودشان قرار داده بود.اگر رو بر می گرداندند می شدند"خائن" و اگر تفنگ هایشان را سوی مردم می گرفتند،می شدند"قاتل"

    هفده_شهریور.JPG
     

    keayoomars

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/08
    ارسالی ها
    18
    امتیاز واکنش
    83
    امتیاز
    71
    همه با هم پهلوی را کنار زدند.بعد از آن لیبرال ها،نهضت آزادی ها و ملی گرا ها،با نفوذ بلوک غرب،دولت موقت را به دست گرفتند و بعد از آن اسلامگرا ها و چپ گرا هابا نفوذ بلوک شرق،لیبرال ها و دار ودسته یشان را مجبور به کناره گیری کردند.یک سال بعد مذهبی ها، چپ ها را حذف کردند و بعد ها مذهبی های اصلاح طلب مخالف مذهبی های محافظه کار شدند,در ادامه راه مذهبی های محافظه کار،اصلاح طلبان را به حاشیه راندند و خودشان نیز به دو دسته اصول گرای انحرافی و اصول گرای ولایتمدار تقسیم شدند و این داستان هم چنان ادامه دارد.
    مشت های گره شده شما به کدامین سو بود؟
    انقلاب.jpg
     

    keayoomars

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/08
    ارسالی ها
    18
    امتیاز واکنش
    83
    امتیاز
    71
    خیلی خوشحالم که آقاجان تهران نیست؛ اصلا دلم نمی‌خواست عکسش مثل ربیعی صفحه‌ی اول کیهان می‌شد درحالیکه جنازه‌اش از کشوی سردخانه بیرون مانده.
    سرلشکر ربیعی ۵ بهمن آخرین توتونش را در پیپ کهنه‌اش جا داد، گوشه نشیمن با آقاجان گفتند و خندیدند. آن شب برای آخرین بار دور میز چوبی آشپزخانه نشستیم و همه با هم شام خوردیم.
    راستش از همان موقع دیگر آب خوش از گلویم پایین نرفته.
    شاید در آن روزها برای مردم،در میانه ی زمستان،زندگی شان بهار شده باشد،اما برای مایی که از دید مردم،مردم نبودیم، زمستان همان زمستان بود حتی سرد تر.زمستانی که سرمایش استخوان می سوزاند و هنوز هم آثارش را در وجودمان می یابیم.

    #زمستان استخوان سوز

    52119_650.jpg

    *بیشتر عکس ها از آقای عباس عطار می باشد
     

    keayoomars

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/08
    ارسالی ها
    18
    امتیاز واکنش
    83
    امتیاز
    71
    می دانی؛شاه مرد خوب و خانواده دوستی می شد اگر همان سال سی و دو،دست ثریا را می گرفت و برای همیشه از ایران می رفت.می رفت و یک گوشه ایی از این دنیا برای خودش زندگی می کرد بدون آن که بخواهد با زور دیگران دوباره بر تخت سلطنت بنشیند.شاه می توانست حاکم مفیدی شود اگر وهم اراده و خودمختاری اش را کنار می گذاشت،اگر با خمینی راه می آمد،اگر با اصلاحات ارضی اش بهانه دست پرولتاریاها نمی داد.او پادشاه لایقی می شد اگر کمی به گفته ی حافظ گوش می کرد که می گفت:
    آسایش دوگیتی تفسیر این دو حرف است
    با دوستان مروت با دشمنان مدارا

    ثریا.jpg
     

    keayoomars

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/08
    ارسالی ها
    18
    امتیاز واکنش
    83
    امتیاز
    71
    سر کلاسیم اما پست می ذاریم.
    نوشته ها سیـاس*ـی نیست.

    مادرجان که حامله بود، از روی سه پایه افتاد و به خاطر خون ریزی شدیدش مرد.
    آن روز همسایه ها آمده بودند برای کمک و مرا که تنها دوسالم بود به حیاط بردند تا شاهد مرگ مادرم نباشم.همان موقع ها آقاجان با رفیقش،اصغر،رفته بودند تهران تا از نزدیک شاهد رقاصی های جمیله باشند.
    انقلاب تنها خوبی ایی داشت این بود که مرد ها را به سر خانه و زندگی شان برگرداند.
    جامعه سنتی ایی که تا قبل از آن هیچ بویی از غرب و فرهنگ آن نداشت،از دهه بیست به بعد شروع به صنعتی شدن کرد و ورود رادیو و تلوزیون به خانه ها و احداث سالن های نمایش و تئاتر و سینما در سطح شهر های بزرگ،کارخانه ها و کارگاه های مونتاژ و شروع مصرف گرایی خانواده ها و مهاجرت مردم از روستا به شهر ها،ایران را به سوی مدرنیته شدن پیش برد،بدون آن که هیچ زیرساخت فرهنگی ایی برای گذر از عصر سنتی به مدرن وجود داشته باشد.
    با وقوع انقلاب تمام کاباره ها تعطیل شدند و فیلم ها نیز شکل انقلابی به خود گرفتند.همچنین بعد از هشت سال جنگ تحمیلی،بسیاری از کارخانه ها ورشکست شدند و کشوری که می رفت به سمت صنعتی شدن و الگو گرفتن از غرب،دوباره به خانه ی اول خویش بازگشت.

    images.jpg

    در مورد عکس:کاباره افق طلایی که در خیابان لاله زار قرار داشت یکی از بزرگ ترین کاباره ها در آن زمان بود که بسیاری از خواننده های مردمی در آن جا به اجرا می پرداختند.
     

    برخی موضوعات مشابه

    Z
    پاسخ ها
    35
    بازدیدها
    1,526
    Zhinous_Sh
    Z
    بالا