دلنوشته کاربران مجموعه دلنوشته بی رنگ | فاطمه میرشفیعی کاربر انجمن نگاه دانلود

فاطمه میرشفیعی

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/03/17
ارسالی ها
968
امتیاز واکنش
5,665
امتیاز
561
محل سکونت
Tehran
کمی سرد است
کمی هوایم گرفته
کمی نا آرامم
امیدی نیست!
نبضی ندارد این احساس
پر از اشک است پر از آشوب
درمانی نیست!
چشمَم را نبند که اشک هایم دوام نمی آورند و می ریزند.
بگذار چَشم بر دنیا بمیرم...
 
  • پیشنهادات
  • فاطمه میرشفیعی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/03/17
    ارسالی ها
    968
    امتیاز واکنش
    5,665
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    Tehran
    دست از نقابت بردار، گاهی کنارم درد بکش...
    با دانه دانه اشک هایت، با تک تک سلول های درد کشیده ات برقص!
    فریاد بزن؛ که من می دانم از رنگ رنگِ زندگی، سیاه نصیبت شده است.
     

    فاطمه میرشفیعی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/03/17
    ارسالی ها
    968
    امتیاز واکنش
    5,665
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    Tehran
    دوست داشتنت رنگ باخت!
    به سردیه دیوار خانه،
    انگار که از همان اول همین قدر بی جان بوده...
    و من سقوط کردم از بلندای رویای بودنت.
    آرام باش که قلب نا آرامم کنج سـ*ـینه ام آرام میتپد!
     

    فاطمه میرشفیعی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/03/17
    ارسالی ها
    968
    امتیاز واکنش
    5,665
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    Tehran
    جانم به قربانت این عید آمده است، جان بگیرد.
    این عید آمده است ، آرام بمیرم...
    این عید آمده است تا غم به آغوشم بگیرد
    آمده تا تکرار تمام روز های پر از دردم باشد
    آمده است درد باشد و آتش بزند بر جانم!
    و من تنها در میان این همه ماندن ایستاده ام.
    کاش خدا بین تمام این آمدن ها، می آمد و منی را میبرد!
     

    فاطمه میرشفیعی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/03/17
    ارسالی ها
    968
    امتیاز واکنش
    5,665
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    Tehran
    زن ها قادرند با وجود بودنتان لحظه لحظه های نبودتان را به تصویر بکشند!
    کنارتان بخندند و از تصور نبودنتان از اعماق وجود در خودشان گریه سر دهند و فقط یک چیز می تواند آشفتگی ها را پایان ببخشد.
    یا بیایید و مرد باشید ماندن را به او ثابت کنید و یا باز هم مرد باشید و بروید!
    زجر نبودنتان از زجر تصور آن در لحظه لحظه ی بودنتان سخت تر نیست...
     

    فاطمه میرشفیعی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/03/17
    ارسالی ها
    968
    امتیاز واکنش
    5,665
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    Tehran
    برف میبارد...
    و شهر غرق می شود میان،
    سفیدی هایی که پر از سیاهی هاست!
    یادش گرامی.
    نام برف هم که میآمد لبخند میزد،
    خودم را میگویم.
    هر دانه ای که میبارد، پر از بغض می شود به جان گلویم و جان میکنند اشک هایی که آماده به لغزشند در طوفانی، پشت پلک هایم...
    اخ که این سفیدی پر از سیاهی هاست؛
    پر از درد است و عجیب غمی دارد.
    میفهمی جانا؟
     

    فاطمه میرشفیعی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/03/17
    ارسالی ها
    968
    امتیاز واکنش
    5,665
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    Tehran
    گفت "دوستت دارم در اوج غم هایم و فراموشم نمی شوی"
    او نمی فهمید در اوج غم دوست داشتن و فراموش نکردن، هنر نمی خواهد.
    من بودم که هنر کرده بودم و در تمام نبودن هایش، دوستش داشتم و در مغز بیمارم با خیالش زندگی کرده بودم.
     

    فاطمه میرشفیعی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/03/17
    ارسالی ها
    968
    امتیاز واکنش
    5,665
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    Tehran
    بهار می آید و از شوق آمدنش گل ها شکوفه می کنند.
    این عید بدون تو گل به چه کارش می آید؟
    تابستان می شود و خورشید قهقهه های بی ریای کودکان را به آغـ*ـوش می کشد.
    تابستان است که باشد! تو نباشی خورشید هم مرا به آغـ*ـوش بکشد، نمی تواند سرمای نبودت را از جان خسته ام بگیرد.
    پاییز هم آمد، تو در کنار کدام جاده جا مانده ای؟!
    خستگی ندارد این همه نبودن و نیامدن؟
    زمستان شده، مثل تمام جان من که تورا کم دارد!
    زمستان همان فصل سرده نداشتن هاست.
    فصل ها بهانه اند تا وقتی نیستی هم، در کُنج خاطراتم قدم بزنی و خاطره شوی با همین نبودنت...
    تو ساده رفتی و من چه سخت پشت هر فصل نبودنت را مینویسم!
     

    فاطمه میرشفیعی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/03/17
    ارسالی ها
    968
    امتیاز واکنش
    5,665
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    Tehran
    و من غم دارم؛ به بزرگی حسرت زنی که مادر نشد...
    و به بزرگی قهقهه، از اعماق وجود کودکی سه ساله.
    به بزرگیِ غرور شکسته یک مرد و به بزرگی تمام وجودت که از من دریغ شد.
    به بزرگی دوستَت دارم هایی که در گلو خفه شد،
    و به بزرگی غمم قسم که من میفهمم!
    تو سکوتم را به پای حماقتم جار نزن...
     

    فاطمه میرشفیعی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/03/17
    ارسالی ها
    968
    امتیاز واکنش
    5,665
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    Tehran
    کاش می شد بغض را از جان خرید،
    اشک را نوشت...
    درد را دید...
    و ای کاش می شد روح خسته ات را به آغـ*ـوش کشید!
     

    برخی موضوعات مشابه

    Z
    پاسخ ها
    35
    بازدیدها
    1,530
    Zhinous_Sh
    Z
    بالا