دلنوشته کاربران مجموعه دلنوشته دختری ازجنس غم|مهدیه مومنی کاربرانجمن نگاه دانلود

.Mahdieh

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/10/18
ارسالی ها
1,565
امتیاز واکنش
23,200
امتیاز
792
سن
23
محل سکونت
⇇کره ی خاکی⇉
دلنوشته 21:

گاهی وقتا زندگی چقدر سخت میشه!
به طوری که تویک لحظه حجم عظیمی از غم وغصه ها,ناراحتی وبغض سرازیر میشه توی بدنت وگلوت ومجبوری که تحمل کنی و توی تنهایی خودت بشکنی وبی صدا اشک بریزی!
آه که گاهی وقتا عجیب دلت می خواد توی این دنیا نباشی...اصلا باشی که چی بشه؟
مگه تونباشی قراره دنیا بدون آدم بمونه؟
به قول معروف این نشد یکی دیگه!
وقتی حضورت باعث ناراحتی دیگرانه,وقتی دنیا تا این حد نامرده که به هرچی می خوای نرسونتت واینهمه بهت سخت بگیره وقتی که مجبوری با گریه های یواشکیت عقده های درونت رو خالی کنی زنده بودن ونفس کشیدن برای چی؟!
گاهی وقتا می بری از این دنیا...
از آدماش...
از همه چیز وهمه کس
تو اینجور مواقع دلت یه دست نامرئی می خواد که تورو بکشونه پیش خودش وبگه↫تموم شد...دیگه پیش منی هیچ کس نمیتونه اذیتت کنه↬
و چه بهترکه اون دست نامرئی ریسمان خدا باشه برای بردنت به پیش خودش...........

@.Mahdieh

مهدیه مومنی
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • .Mahdieh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/18
    ارسالی ها
    1,565
    امتیاز واکنش
    23,200
    امتیاز
    792
    سن
    23
    محل سکونت
    ⇇کره ی خاکی⇉
    دلنوشته22:

    من مرده ام...!

    نه این که فکرکنی دیگردراین جهان خاکی نیستم نه!

    نه این که فکرکنی نفس نمی کشم واعضای بدنم بی روح وبی حرکت مانده اس نه!

    مردن که فقط مرگ نیست!

    مردن گاهی می شود زندگی!

    زندگی بدون هیچ شادی یا دلخوشی!

    مردن همیشه رفتن وتمام شدن نیست,گاهی بودن و تباه شدنه!

    مرده ای با تحرک

    مرده ای که ای کاش واقعا مرده بود!

    مرگ احساس خطرناک تراست تا مرگ واقعی!

    ازقدیم گفتن یک بار می میری راحت می شوی اما من می گم نه!

    اگر بامرگ واقعی یک بار راحت شوی با مرگ احساساتت روزی هزار بار می میری و زنده می شوی!

    وقتی که لگدکنن روحت را,احساسات دخترانه ات را!

    وقتی پیرت کنن در اوج جوانیت!

    پیرترها می گویند"جوانی کجایی که یادت بخیر!"

    اما من می گم نسل ما...نسل جوان امروز

    یاحتی خود من

    هرگز نمی گوییم جوانی کجایی که یادت بخیر!

    وقتی دل بستگی نداشته باشی به این دوره خاص

    وقتی روزهایت تباه گونه بگذرد

    چه فرقی می کند پیرباشی یاجوان؟!

    این روزها مردن شده دونوع!

    یکی سخت ودیگری آسان!

    اولی مرگ تدریجی یک احساس,یک انسان

    و

    دیگری مرگی که به خدایت می رساند تورا و آرامش مطلق!

    نفس می کشیم و این تنفس به چه دردمان می خورد؟

    زندگی انگیزه می خواهد!

    امیدوآرزو می خواهد!

    به راستی که نسل ما نسل دردهای خاموش است!

    زجرهای پنهان!

    زخم های ناگفته!

    نسل ما نسل تنهایی اس!

    نسلی با هق هق های شبانه و قلب هایی پر از غصه!

    ***Mahdieh_M***
     
    آخرین ویرایش:

    .Mahdieh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/18
    ارسالی ها
    1,565
    امتیاز واکنش
    23,200
    امتیاز
    792
    سن
    23
    محل سکونت
    ⇇کره ی خاکی⇉
    دلنوشته23:

    هوا ابریست...هوای دل من هم!
    دلم یک فنجان قهوه تلخ می خواهد و یک تنهایی طولانی
    آرامشی به وسعت دریاها
    بدون بودن های الکی
    بدون عشق های دروغین
    تنهایی خیلی بهتراست از بودن هایی که دردناک است
    پر از ترس و انتظار است
    تنهایی بهتراست از داشتن آدم هایی که مدام ترس از دست دادنشان مثل سوهان روحم را خراش می دهد
    نبودن ها را انتخاب کنید
    رفتنی هارا بدرقه کنید
    میان اینهمه تنهایی بودن آرامش توی فکروخیالت کفایت می کند!
     

    .Mahdieh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/18
    ارسالی ها
    1,565
    امتیاز واکنش
    23,200
    امتیاز
    792
    سن
    23
    محل سکونت
    ⇇کره ی خاکی⇉
    دلنوشته24:

    انقدر دلم میخواهد چشمانم راببندم و وقتی که باز میکنم درجایی باشم بدون هیچ جنبنده ای
    تنها و باآرامش خیال
    بنشینم بر لب جوی آبی که زلال است و گوارا
    آهنگ آرامی بگذارم و قلمم را بر دست گیرم
    صدای پرنده ها را در دور تا دور دشت سرسبز بشنوم و صدای چهچهه بلبل ها مرا به خلسه ببرد
    بنویسم!
    ازتمام آنچه که درون قلبم می گذرد
    بنویسم!
    ازتمام آنچه که مرا تخلیه می کند
    بنویسم و بنویسم تا حس درونم را بتوانم توصیف کنم
    مگر خواسته ی زیادیست؟
    خواستن آرامش!

    @.Mahdieh
     

    .Mahdieh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/18
    ارسالی ها
    1,565
    امتیاز واکنش
    23,200
    امتیاز
    792
    سن
    23
    محل سکونت
    ⇇کره ی خاکی⇉
    دلنوشته 25:

    امروز می خواهم برایت از یک موجود خارق العاده حرف بزنم...
    من امروز او را دیدم!
    چشمانش خمـار و مشکی بودن
    قدش بلند و شانه هایی ستبر و قوی داشت که می توانستی به راحتی روی آنها تکیه کنی و از هیچ چیز نترسی!
    دست هایش مردانه و پاهایش به خوبی عضله های پهن بدنش را تحمل می کردن!
    چقدر نگاهش به یاد ماندنی بود وقتی در چشم هایم خیره ماند و چقدر لب هایش زیبا تکان می خوردن موقعی که برایم حرف می زد!
    او چه بود که در نظرم این همه متفاوت هویدا شد؟
    خب او هم یک فرد عادی و مثل بقیه بود پس چرا از نظر من متفاوت با همه آمد؟
    شاید من عاشق او شده بودم!
    آره چون عاشقش شده بودم او را جدای از همه آدم ها می دیدم
    به راستی شاید همین پرده ی عشق جلوی چشمانم را بگیرد و نتوانم پی به ذات اصلی او ببرم
    شاید نتوانم بفهمم او جدای از جذابیت های ظاهری در باطن چگونه است!
    نباید به این پرده اجازه دهم جلوی زشتی ها و پلیدی ها را بگیرد
    من نباید اجازه بدهم عشق چشمانم را کور کند!
    ΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩΩ
    *Mahdieh*
     
    آخرین ویرایش:

    .Mahdieh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/18
    ارسالی ها
    1,565
    امتیاز واکنش
    23,200
    امتیاز
    792
    سن
    23
    محل سکونت
    ⇇کره ی خاکی⇉
    دلنوشته26:

    کی شود با تو بمانم تا برای همیشـــه
    کی شود محو تو باشم تا برای همیشـــه
    کی شود سر بگذارم به روی قلبت و بشنوم
    آن صدای ضربان ملایم و مهربون را
    بمونم باتو وآرام شوم در کنارت
    در دیاری که کسی جز تو نباشد در کنارم
    دوستت دارم و می خواهمت با دل و جان
    ای که هستی تو در قلب و روح من تا ابد ای مهربان*


    @.Mahdieh
     
    آخرین ویرایش:

    .Mahdieh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/18
    ارسالی ها
    1,565
    امتیاز واکنش
    23,200
    امتیاز
    792
    سن
    23
    محل سکونت
    ⇇کره ی خاکی⇉
    دلنوشته27:

    امروز هم از کنار او گذشتم...!

    چه دنیای کوچکی داشت و چه وسعت فکر بزرگی!

    دنیای او تماما خلاصه می شد روی ویلچر دو چرخش اما وسعت و بلندای فکرش چه؟؟؟


    او بر روی همان ویلچر تارمیزد،گیتار،سنتور و گـه گاه نیز همراه با نوای موسیقی اش زمزمه می کرد!

    چه بسا آدم هایی که سالم هستند و روی پاهای خودشان ایستاده اند نمی توانند به خوبی او بنوازند

    او می توانست به راحتی تیراندازی کند

    می توانست به راحتی بازی فکری های سخت را حل کند

    می توانست به راحتی ارتباط برقرار کند و در مسابقه ی شطرنج مقام اول را بیاورد...!

    تعجب آور نیست؟

    او با این دنیای کوچک ناامید نشده بود

    او از خدا دل نکنده بود بلکه بدون داشتن پا هم توانسته بود برای خودش،خانواده اش و کشورش افتخارآفرین باشد...

    او معلول بوداما مغزش نه...فقط نقص عضو داشت

    امروزه بسیاری از ماآدم ها معلول فکری هستیم،انگار که مغزمان درخوابی زمستانی فرو رفته باشد

    ما راه می رویم

    می بینیم

    می شنویم

    تمامی اعضای بدنی مان سالم هست اما...

    چقدر در زندگی امیدواریم؟

    چقدر برای کشورمان افتخارآفرینیم؟

    چقدرنفس کشیدن را دوست داریم؟

    چقدر می توانیم به راحتی مشکلاتمان را حل کنیم و آن ها را ساده بگیریم؟




    ای کاش روزی بیاید که کسی معلول فکر،مغز،قدرت و امید نباشد
    ای کاش...!
     
    آخرین ویرایش:

    .Mahdieh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/18
    ارسالی ها
    1,565
    امتیاز واکنش
    23,200
    امتیاز
    792
    سن
    23
    محل سکونت
    ⇇کره ی خاکی⇉
    دلنوشته28:
    من زندگی عجیبی داشتم!
    پرازاتفاقات گوناگون!
    می گویم داشته ام و این اشتباه است...
    چون هنوز آینده مانده و باید منتظر اتفاقات بعدی هم باشم!
    گاه لـ*ـذت بردم و گاه عذاب کشیدم
    خب زندگی همین است دیگر!
    همه آدم ها مثل من هستن!
    خودشان که نه اتفاقاتی که در زندگی شان می افتد را می گویم!
    زندگی پر از اتفاقات تلخ و شیرین است که مجبوری همه اش راتحمل کنی
    اگر نخواهی غم ها را تحمل کنی که نمی شود
    می گویند در پس هر سربالایی یک سرازیریست!
    مگر می شود سرازیری را بروی و بخواهی از سربالایی رد شوی بدون آنکه قدم درونش بگذاری؟
    خب غیرممکن ها را گاه نمی شود ممکن کرد!
    امیدوارم که اتفاقات شادمان در زندگی همیشه بیش از اتفاقات عذاب آور باشد!
    ***
    @.Mahdieh
     
    آخرین ویرایش:

    .Mahdieh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/18
    ارسالی ها
    1,565
    امتیاز واکنش
    23,200
    امتیاز
    792
    سن
    23
    محل سکونت
    ⇇کره ی خاکی⇉
    دلنوشته 29:

    با خودم عهد بسته ام دیگر التماست را نکنم!
    میخوای بمان و نمی خواهی برو!
    نمی توانم که افسار به گردنت بزنم و تو را نگه دارم...
    مهم این است که قلب من تو را در خودش نگه می دارد و تو نمیتوانی خودت را ازش دریغ کنی
    حالا انتخاب با خودت است
    می خواهی بمان
    نمی خواهی هم برو تا شاید یکی را یافتی که مثل من دوستت بدارد
    این جمله مرا می خنداند!
    هرگز نمی توانی این آدم را پیدا کنی چون کسی مثل من نمی تواند تو را دوست داشته باشد
    حالا این گوی و این میدان...!
    #مهدیه_مومنی
     
    آخرین ویرایش:

    .Mahdieh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/18
    ارسالی ها
    1,565
    امتیاز واکنش
    23,200
    امتیاز
    792
    سن
    23
    محل سکونت
    ⇇کره ی خاکی⇉
    دلنوشته30:

    نخواستنت امریست ناممکن!
    مثل آن است که گویند نفس نکش!
    میبینی؟
    من بی تو میمیرم!
    من بی تو اصلا فکرشم نکن!
    اگر تو توانستی که بدون اکسیژن زنده بمانی من نیز می توانم با نخواستنت توی این دنیا بمانم
    مخاطب خاص قلبم داشتنت را از من دریغ مکن!

    #مهدیه_مومنی
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    Z
    پاسخ ها
    35
    بازدیدها
    1,525
    Zhinous_Sh
    Z
    بالا