دلنوشته کاربران مجموعه دلنوشته شب های بی ماه | ژیلا.ح کاربر انجمن نگاه

🍫 Dark chocolate

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/09/06
ارسالی ها
2,828
امتیاز واکنش
38,895
امتیاز
1,056
سن
23
محل سکونت
°•تگرگ نشین•°
شب که می گذرد،
صبح دم هم که نخواهد ماند،
جیرجیرک ها هم سازشان را می‌زنند و می‌روند پی کار خودشان.
ابرها جلوی خورشید قد علم می‌کنند، با خورشید دعوایشان می‌شود و در نهایت هم آشتی می‌کنند و آسمان صاف می‌شود مثل هر روز چله ی تابستان!
همه می آیند و می‌روند پی کار خودشان،
من هنوز پشت گره نهم و دهم زندگیم گیر کرده ام!
چه گره کوری که این همه نبودن را نشانم نمی‌دهد.
این حجم از تنهایی را!
آبِ هاون شده تقلاهایی که هر روز و هر شب به در و دیوار جهانم می‌زنم!
دو دو تا چهار تا هم که کنیم، خیلی کم می‌آید! خیلی.
گاهی حتی خودم را هم کم می‌آورم... شاید من هستم و نمی‌دانم که مدت هاست زیر خیالات عجیب و غریبم گم شده ام...
 
  • پیشنهادات
  • 🍫 Dark chocolate

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/06
    ارسالی ها
    2,828
    امتیاز واکنش
    38,895
    امتیاز
    1,056
    سن
    23
    محل سکونت
    °•تگرگ نشین•°
    خیلی وقت ها فکرش را کردم.
    روزی که اخرین نفس هم برود.
    تنم یخ کند.
    سرد روی زمین بیوفتم و حتی نتوانم لب‌هایم را تکان دهم.
    هنوز جان دارم اما دیگر تمام است. من در حال مردنم اما نمی‌توانم حتی آن را جار بزنم. نمی‌توانم کسی را صدا بزنم و خبر بدهم. مثل ماهی که از تنگ بیرون افتاده و هیچ کاری از دستش بر نمی‌آید.
    بالاخره آخرین نگاهم هم می‌رود.
    جایی نمی‌روم به این زودی ها.
    باید تمام کسانی را که یک عمر دوستشان داشتم نگاه کنم. باید کسانی را که زندگیم را به آنها بخشیدم و بیخیال زندگی خودم شدم را ببینم.
    واکنششان را.
    عینک دودی می‌زنند،
    لباس های شیک مشکی می‌پوشند،
    بالای سرم می‌ایستند و مات نگاهم می‌کنند.
    شاید هم چند استوری مسخره بگذارند. نه برای من نه! برای پز دادن! برای اینکه کسی برود و با آن ‌ها حرف بزند. دلداریشان بدهد.
    اصلا چه می‌گویم؟
    مگر بعد از من چیزی هم اهمیت دارد؟
    بالاخره فراموش می‌شوم و می‌رود پی کارش همه چیز!
    همه ی دوست داشتن های یک طرفه ام.
    همه ‌ی باورهایی که یک شبه خراب می‌شوند.
    مـسـ*ـت نکردم،
    کسی را نکشتم،
    کسی را معتاد نکردم،
    فقط زندگی خودم را خراب کرده ام همین . فقط گند زده ام به زندگی لعنتی خودم.
    و به همین سادگی ماموران جهنم سراغم می‌آیند.
    وقتش رسید.
    دیگر حتی مثل آرزوهای بچگی نمی‌توانم خدا را ببینم.
    نمی‌توانم بالاخره با او حرف بزنم.
    نمی‌توانم بغلش کنم.
    باید بروم به جهنم.
    چه ساده تمام می‌شوم.
    چه ساده تمام شدی ژیلا...
     

    برخی موضوعات مشابه

    Z
    پاسخ ها
    35
    بازدیدها
    1,525
    Zhinous_Sh
    Z
    بالا