دلنوشته کاربران مجموعه دلنوشته قلم تلخ | sima -t کاربر انجمن نگاه دانلود

sima -t

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/07/08
ارسالی ها
65
امتیاز واکنش
2,611
امتیاز
396
سن
21
محل سکونت
شهر قلم
میگویم مگر میشود
لبخند بر لب داشته باشی
از درون به حال مرگ افتاده باشی
مگر میشود درون جمع بنشینی
از ته دل بخواهی گریه سر دهی
اری ؟؟!!
به راستی مگر میشود !
برق چشمانی که از بغض و اندوه و گریه است را به شادی تعبیر کنند...!؟
 
  • پیشنهادات
  • sima -t

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/08
    ارسالی ها
    65
    امتیاز واکنش
    2,611
    امتیاز
    396
    سن
    21
    محل سکونت
    شهر قلم
    میدانی دردی نیست از رفتن اش :)
    غمی ندارم ...!
    حتی دیگر دلگیر هم نیستم
    فقط
    کمی دل ام سوخت
    برای جانم ...
    که به دروغ و حیله قسم همیشگی اش شده بود:)
     

    sima -t

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/08
    ارسالی ها
    65
    امتیاز واکنش
    2,611
    امتیاز
    396
    سن
    21
    محل سکونت
    شهر قلم
    ارام ارام
    بی بهانه خواهی توانست تبسمی بر لبانت بنشانی
    که تلخی اش را گویی قورت داده ای
    بی بهانه خواهی توانست شاد باشی
    و بی بهانه محبت خرج عالمیان کنی ...!!
     

    sima -t

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/08
    ارسالی ها
    65
    امتیاز واکنش
    2,611
    امتیاز
    396
    سن
    21
    محل سکونت
    شهر قلم
    ارام ارام

    بی هوا

    بی بهانه

    به سادگی

    میتوانی شاد باشی

    لبخند بزنی

    بی انکه اهمیت دهی

    به چشمانش که نقش میبندندبر جلوی دیدگانت

    بی انکه اهمیت بدهی

    به ان خنده هایی که مشابه اش را میبینی

    و

    دیوانه وار دلتنگ اش میشوی

    بی انکه اهمیت بدهی

    به ان غرور لعنتی اش

    که

    اثری از اثارش را که میبینی از درون خرد میشوی

    بی انکه اهمیت بدهی

    به ان اخم هاش شیرینش

    که

    جان میدادی برایشان

    :)
     

    sima -t

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/08
    ارسالی ها
    65
    امتیاز واکنش
    2,611
    امتیاز
    396
    سن
    21
    محل سکونت
    شهر قلم
    کم کم یاد خواهی گرفت

    با گذر زمان

    که اگر کسی با حرف هایش توانست غوغایی را در دل ات بر پا کند

    نمیتواند تا ابد صاحب قلب ات باشد

    یاد خواهی گرفت

    که

    ارزش قائل شوی برای خودت ، غرورت ، طنازی هایت ، تبسم های دلربایت که بی هوا نصیب هر کسی نکنی

    روح و جسم ات

    که

    لیاقت میخواهد که هر شخصی را صاحبش کنی

    "تو را مالک شدن کمی خودخواهی و بی لیاقتی محض میخواهد:)"
     
    آخرین ویرایش:

    sima -t

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/08
    ارسالی ها
    65
    امتیاز واکنش
    2,611
    امتیاز
    396
    سن
    21
    محل سکونت
    شهر قلم
    ارام ارام

    روز به روز

    لحظه به لحظه

    با گذشت زمان

    گاه اشک در چشمانم لانه میکند

    گاه بغض گلویم را می فشارد

    گاه نفس کم می اورم

    و

    گاه میمیرم

    و

    لحظه ای دیگر زنده میشوم

    و
    " باز تکراری نو "
     

    sima -t

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/08
    ارسالی ها
    65
    امتیاز واکنش
    2,611
    امتیاز
    396
    سن
    21
    محل سکونت
    شهر قلم
    جانانم
    میشود این عاشق حقیرت را ببخشی ؟
    میشود !!
    بگذری از دوستت دارم های زیاد از حدی که میگفت ؟؟
    میشود !!
    بگذری از محبت هایی که بی هیچ بهانه ای خرج ات میکرد ؟؟
    میشود !!
    تو فقط بگذر من عهدی میبندم که تا ابد زندگانی ام که تو در تک تک لحظاتش حضور داری سرد باشم ...!
    اصلا تو بگذر و برگرد با خون ام امضا خواهم کرد هر مدرک و سندی را که بخواهی !!!
    تو برگرد من ساکت صامت یخ زده میشوم
    فقط باش
    فقط حضور داشته باش
    برای هر که میخواهی باش
    حضورت برای من بس است هر چند سبک ....(:
     

    sima -t

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/08
    ارسالی ها
    65
    امتیاز واکنش
    2,611
    امتیاز
    396
    سن
    21
    محل سکونت
    شهر قلم
    من همانم
    با همان عادت ها
    زودرنجی ها
    گوشه گیری های بی موقع
    دیوانه بازی های بی هوا
    فقط گویی
    به تازگی حسی سوزان
    همچو دلتنگی
    مرا گرفتار خود ساخته ...
     

    sima -t

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/08
    ارسالی ها
    65
    امتیاز واکنش
    2,611
    امتیاز
    396
    سن
    21
    محل سکونت
    شهر قلم
    میگویم
    مگر نگفته بودی که تا اخر پای ام میمانی
    مگر از من نخواستی که عهدی ببندم با تو
    عهدی که بماند بماند قصد شکستن نکند تا وصال اخر
    پس چه شد ؟!
    من خواهان این وضعیت بودم ؟ یا تو !؟
    شاید هم
    خواست سرنوشت بود ...؟
    مگر نه !؟
     

    برخی موضوعات مشابه

    Z
    پاسخ ها
    35
    بازدیدها
    1,531
    Zhinous_Sh
    Z
    بالا